ايستاده غزلی دلنگران در چشمت
تویی و ترجمهی شعر جهان در چشمت
میکشاند قلم فرشچیان را مویت
میخرامند دو آهوی جوان در چشمت
اصفهانیست در آن خندهی میناکاری
زندهرودیست پر از شعر روان در چشمت
خاطرت هست که هر شب غزلی جريان داشت
به دلانگیزی تصنیف بنان در چشمت؟
آه از غربت آن کوچه، از آن ساعت سرد
آه از آن غم که فرو ریخت زمان در چشمت
من و آیینه و تنهایی و باران بوديم
تو و تصویر غريب چمدان در چشمت
حال تنهایی من را تو اگر میخواهی
شب بارانزدهام را بتکان در چشمت
#مهدی_صحرایی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
هرگز نمی بخشم... دل نامهربانم را
این روح سرکش در ضمیرِ عمق جانم را
هرگز نمی بخشم که از من درد میپاشد!
هر روز میبینم به چشم خود خزانم را
خود خواستم دور از تو باشم بعد تو عمریست
گم کردهام در خود چرا نام و نشانم را؟!
هر لحظه راهی میکنم در گوشهی ظلمت
یک تکه از خورشید و ماهِ آسمانم را
هرگز نمی بخشم خودم را چون که خودخواهی!
عمریست از من میبرد تاب و توانم را
من بیشتر از این دلم در آتش است امروز
بر باد دادم بعد تو عمر گرانم را...
سهم من از این عشق باید سوختن باشد!
پس میدهم بعد از تو اینجا امتحانم را
با گفتن هر شعر... داغ تازه میروید
داغی که میگیرد غزلهای جوانم را
هرگز نمی بخشم خودم را چون که دور از تو
در آتش آهی نشاندم آشیانم را...
دیگر چه فرقی میکند این زندگی وقتی
بعد از تو میبینم به دوش غم جهانم را
#الهه_نودهی
#عضوکانال
@golchine_sher
«در انتظار آمدنت»
مثل درخت و سنگ
در رهگذار باد
در انتظار آمدنت
ایستادهایم
فردا به شهر نور میآیی
از راه روستا
از راه آفتاب
با دشمنان چو موج خروشان
با ما،
به مهربانی یک جویبار نرم
رفتار میکنی
#سلمان_هراتی
#شعر_انتظار
@golchine_sher
منی که مرد عمل نیستم چرا بستم
قرار عاشقیت سرِ سجده تا هستم
سبد سبد گل روزی نماز صبح بود
که باز خواب غفلت ربود از دستم
#مختار_فعلی_شاهد
#عضوکانال
@golchine_sher
شهید غیرت
برای شهید امنیت و غیرت روح الله عجمیان
سلام سبز بهاران، به ساحت عجمیان
درود هر چه دلاور، به غیرت عجمیان
همین که شهر پریشان،شد از هجوم شغالان
کشید نعره چو شیران، شجاعت عجمیان
شده ست پرچم ایران، بلند با شرف او
شکست هیبت دشمن، ز قامت عجمیان
ولی دریغ تبرها، زدند حلقه به دورش
خزان گریست به پایش، به غربت عجمیان
زدند تیر به پهلو، لگد زدند به بازو
کِشد تو را به مدینه، حکایت عجمیان
شبیه جد غریبش، به رنگ لاله درآمد
کشاند سوی مرادش، شهادت عجمیان
شده ست جلوه ی خونش، چراغ عزت ایران
زدود فتنه ی شب را، بصیرت عجمیان
نشانده است به صحنش، امامزاده محمد ع
نمی شود کم از این رو، طراوت عجمیان
شمیم یاد گل او، وزیده است به هر سو
نصیب ما بشود کاش، سعادت عجمیان
#سیدمحمدحسین_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
کی ام من خانه ای از عشق ویرانم؟نمی دانم
کویری تشنه لب از قهر بارانم؟ نمی دانم
به ظاهر مومنم اما پرم از نامسلمانی
چرا آواره بین کفر و ایمانم ؟نمی دانم
هدف آرامش دل بود با یاد خدا امّا
چرا تسبیح در دست پریشانم؟ نمی دانم
دمادم گرم ترتیل کتاب شیطنت بودم
چه شد اینگونه رفت از دست قرآنم؟ نمی دانم
اگر با اینهمه ظلمی که پر کرده ست دنیا را
کماکان خالی ام از غصّه انسانم؟ نمی دانم
اگر اسلام آن باشد که حیدر می کند معنا
من آیا شیعه ام؟هرگز ، مسلمانم؟نمی دانم
منی که نقطه ی آغاز را گم کرده ام بی تو
به دستت می رسد این خطّ پایانم؟ نمی دانم
فقط می دانم این را جز نگاه مِهر تو یا رب
نمی دانم نمی دانم نمی دانم نمی دانم
#محمدحسین_یادگاری
@golchine_sher
اداره کل ایثارگران شهرداری تهران برگزار میکند:
دومین دوره کنگره سراسری شعر و داستان ایثار و مقاومت
"روایت پایداری"
موضوعات:
_ایثار و مقاومت و شهادت در آینه هشت سال دفاع مقدس
_ مقاومت در آینه ایثار مادران شهدا
_پاسداشت خانواده شهدا و ایثارگران
_پاسداشت #شهید_رئیسی و #شهدای_خدمت
_پاسداشت شهید #اسمائیل_هنیئه و شهدای #مقاومت_فلسطین
_ مقاومت فلسطین در آینه #طوفانالاقصی
بخش ویژه:
شهید #سید_حسن_نصرالله
شهید #یحیی_السنوار
#کودکان_غزه
در سه قالب:
شعر
داستان کوتاه
دلنوشته
مهلت ارسال اثر: ۱۰ آبان ماه لغایت ۱۰ آذر ماه ۱۴۰۳
آدرس ارسال اثر: در بله، سروش و ایتا
@ASAR_FESTIVAL
جوایز:
بخش شعر:
نفر اول: ۱۲.۰۰۰.۰۰۰ تومان
نفر دوم: ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان
نفر سوم: ۸.۰۰۰.۰۰۰ تومان
بخش داستان:
نفر اول: ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان
نفر دوم: ۸.۰۰۰.۰۰۰ تومان
نفر سوم: ۶.۰۰۰.۰۰۰ تومان
بخش دلنوشته:
۳ برگزیده هر کدام ۳.۰۰۰.۰۰۰ تومان
اختتامیه: دی ماه ۱۴۰۳
تا که دستت را به دور گردنم انداختی
آتشی در عصمتِ پیراهنم انداختی
از ازل تهمت به دوشم ،خورده و ناخورده سیب
آنچه کردم یا نکردم ، گردنم انداختی
تا در آغوشم کشیدی دود شد پیغمبری
گر چه می پنداشتم در گلشنم انداختی
من که دامانم از آب هفت دریا تر نشد
سیل رسوایی به جان خرمنم انداختی
مرد عزلت بودم و آبستن مضمون بکر
کودک شهرت چرا در دامنم انداختی؟
#بهرام_احدی
#عضوکانال
@golchine_sher
هر وقت با خیال تو درگیر میشوم
در مرزهای بسته زمینگیر میشوم
دستم که میرسد به بلندای نام تو
سرشار از شکوه اساطیر میشوم
بر بیستون زندگیام تيشه میزنی
بر سنگ خاطرات تو تصویر میشوم
مثل پلنگ زخمی مغرور منزوی
از قلههای عشق سرازیر میشوم
تا از تو چشمزخم زمان دورتر شود
اسفند آه سرد تو را تیر میشوم
هر لحظه از نگاه تو فنجانی از من است
در تهنشین چشم تو تعبیر میشوم
عمر ،این قطار کهنهی تکرار میرود
در ایستگاه فاصلهها پیر میشوم
#مهدی_صحرایی
#عضوکانال
@golchine_sher
در دایرەی بستەی امیال غریزی
دنبال چه میگردی و دلخوش به چه چیزی
در حسرت دریایی و میبینمت ای رود
آن روز که چون موج ز دریا بگریزی
وقتی که قرار است نجنگیده ببازی
دیگر چه نبردی، چه جدالی، چه ستیزی
نزدیکیام آموخت که از دیدەی معشوق
هرقدر شوی دور همانقدر عزیزی
مستی اگر این بود که ما تجربه کردیم
بهتر که در این جام تهی زهر بریزی
#فاضل_نظری
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
روز_دانش_آموز_مبارک
من سال هاست منتظرم تا بخوانی ام
با چشم های غرق تماشا بخوانی ام
پایان جمله های دلم فعل ساده داشت
اما تو خواستی که معما بخوانی ام
در واژه نامه های نگاهت غریبه ام
وقتی که با حروف الفبا بخوانی ام
اصلا مرا ببر به دبستان کودکی
شاید میان دفتر انشا بخوانی ام
هر شب مرور می کنمت خاطرات من
تا در مسیر کوچه فردا بخوانی ام
تصمیم دیگری نگرفتم به غیر تو
آنقدر من نوشته امت تا بخوانی ام
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
هنوز حرف می زنم ، هنوز راه می روم
به سمت جای خالیات به اشتباه می روم
هنوز هم به عکس تو سلام می کنم ولی
بدون هیچ پاسخی دوباره راه می روم
هنوز ماجرای ما سر زبان مردم است
به هر طرف که می روم ، پر اشک و آه میروم
تو نیستی هنوز و من به یاد با تو بودنم
به کوچه میروم به این شکنجهگاه میروم
هنوز هم برای تو پر از دلیل بودنم
همین که حرف می زنم ، همین که راه میروم
#بهمن_محمدزاده
@golchine_sher
می خواستم دومرتبه باور کنم تو را
چون قصه های کودکی از بر کنم تو را
می خواستم میان هیاهوی زاغ ها
مشتاق بال های کبوتر کنم تو را
پیغمبر سکوتی و با سحر این سخن
می آمدم که یک شبه کافر کنم تو را
اما تو یک بغل گل حسرت شدی که من
با دست های گم شده پر پر کنم تو را
گفتم بیا دوباره شکایت کنم ولی
سودی نداشت زخم مکرر کنم تورا
پرسیدم از خودم که چرا با گلایه ای
مشغول یک بهانه دیگر کنم تو را؟
ای کاش می گذاشتی ای روزگار خوش
با روسری آبی خود سر کنم تو را
بگذار بگذریم از این قصه هر چه هست
اصلا بنا نبود مکدر کنم تو را
#عاطفه_سادات_موسوی
@golchine_sher
اخلاقی_و_اندرز
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق، به چشم خدا مُکرّم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانهی حاتم مَبَر نیاز، اما
اگر به خانهی تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد، تو آدم باش
غَمی به غُصهی همسایههات اضافه نکن
ولی به غُصهی همسایههات مرهم باش
بگو به "زن" که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش، مریم باش
چراغ خانه به مسجد رواست، نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه، محکم باش
کلید قفل شهادت بهدست گریهی توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
#علی_اکبر_لطیفیان
@golchine_sher
«مرگ بر حقوق بیبشر»
مرگ بر
تازیانهها
تازیانههای بیامان
به گردههای بیگناه بردگان
مرگ بر
مرگ ناگهانیِ
صد هزار زندگی
در یکی دو ثانیه
با سقوط علم از آسمان
مرگ بر
کشتن جوانهها
مرگ بر
انتشار سم
در زلال رودخانهها
مرگ بر فصاحت دروغ
مرگ بر
بوقهای بوق
مرگ بر
سیمهای خاردار و کشتزارهای مین
مرگ بر
گورهای دسته جمعی و
بندهای انفرادیِ زمین
مرگ بر بریدن نفس
مرگ بر قفس
مرگ بر شکوه خار و خس
مرگ بر هوس
مرگ بر حقوق بیبشر
مرگ بر تبر
مرگ بر شرارههای شر
مرگ بر سفارت شنود
مرگ بر
کودتای دود
زنده باد زندگی او
زنده باد زندگی من... تو... ما
یک کلام…
مرگ بر آمریکا…
مرگ بر ابولهب
مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد
مرگ بر زادۀ زیاد
بگو بلند: بیش باد
مرگ بر
قطعنامههای بستن فرات
قحط آب
مرگ بر
تیر مانده بر گلوی کودک رباب
مرگ بر قتل خندههای روشن علیرضا
مرگ بر گلولهای که خط کشید
روی خاطرات آرمیتا
یک کلام…
#مرگ_بر_آمریکا…
#محمدمهدی_سیار
#شعر_ضداستکباری
@golchine_sher
همیشه با منی گویا نگاهم را نمی خوانی
چرا گل خنده های گاه گاهم را نمی خوانی
چه رازی دارد آن چشمی که دامنگیر آن هستم
تو حال گریه با چشم سیاهم را نمی خوانی
من آن درمانده و محتاج آغوش توام جانا
که در تنهائی ام اندوه و آهم را نمی خوانی
لبت دارو و درمان تمام درد های من
حضور لحظه های بی پناهم را نمی خوانی
به سِحر چشم های خود مرا وابسته تر کردی
کنون سوز نگاه عذرخواهم را نمی خوانی
مرا مجنون خود کردی، بیابانگرد بی سامان
و رسم عاشقی وسدِّ راهم را نمی خوانی
#صدیقه_شاداب_نیک
#عضوکانال
@golchine_sher
میروم از جهانِ آدمها
من به جنگل پناه خواهم برد
شاید آنجا کلاغِ بدبختی
خستگیهای مغز من را خورد!
#مهدی_خدابخش
@golchine_sher
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی
تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟
انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست
سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی
من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم
بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی
غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی
دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی
حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟
حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟
نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
#احسان_نصری
@golchine_sher