eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
816 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کسی آمده مأیوس نرفت است نا امید از حرمِ طوس نرفت است لذّت از زندگیِ خویش نَبُرده آن که یکبار به پابوس نرفت است به ضریحِ تو زدم بوسه هنوزم طعمِ شیرینیِ آن بوس نرفت است هیچ جا جز حَرَمَت شاه خراسان زائرت سجده ی مخصوص نرفت است لحظه ی تلخِ خداحافظی از تو... مثلِ یک وحشتِ کابوس نرفت است باز شب ، خوابِ حرم دید کسی که صبح ها... می خورد افسوس نرفت است @golchine_sher
کشوری بودم که از هر سو به سمتم تاختی پرچم عشق خودت را بر دلم افراختی عاشق دشمن شدن سخت است اما من شدم رفتی و اردیبهشتم را جهنم ساختی چند روزی باعث سرگرمی ات بودم،مرا مثل یک اسباب بازی گوشه ای انداختی دست در دست رقیبم دیدمت ای باوفا خیره در چشمت شدم اما مرا نشناختی او که رفته برنخواهد گشت ای دل شاد باش باختی در عشق او وقتی خودت را باختی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمی دوزم به جزسمت خراسانش نگاهم را که پیدا کرده ام با لطفش از بی راهه راهم را همیشه سائل دربار خورشید خراسانم چرا چون کرده روشن بانگاهی خانقاهم را دخیل پنجره فولادم این را خوب می دانم خریدار است اوهمچون خدایش اشک وآهم را به آهنگ خوش نقاره می گیرم وضو زیرا دراین درگاه می بینم مسیرقبله گاهم را خطا کارم به درگاه خدا و عذر می خواهم ضمانت کن مرا آقا ، که بخشد اوگناهم را به غیراز تو دراین دنیا مراهیچ آشنایی نیست خدا ازمن نگیرد درقیامت این پناهم را شکفته می شود هرصبح تاچشمم به درگاهت معطّرمی کنم با یک سلامی صبحگاهم را @golchine_sher
روزگاری است زبان من و تو خاموشی‌ست دره‌ی ژرف میان من و تو خاموشی‌ست هیچ‌کس دشمن ما نیست به غیر از خودمان آن‌که افتاده به جان من و تو خاموشی‌ست زیر آوار سخن‌های فراموش شده بی‌گمان بار گران من و تو خاموشی‌ست چند وقتی‌ست که از ما خبری نیست که نیست آن‌قدر که نگران من و تو خاموشی‌ست ای بهار از تو دل انگیز! کلامی، چیزی درد دل کن که خزان من و تو خاموشی‌ست ماه و خورشید و فلک قسمت مان را دادند از قضا سهم جهان من و تو خاموشی‌ست مرگ روزی که سراغ من و تو می‌آید اولین مرثیه خوان من و تو خاموشی‌ست @golchine_sher
گذشته‌ام را برگردان! میخواهم تنها باشم نه تنها تر... @golchine_sher
شعر سپید می‌خواند برای زمین زمستان... @golchine_sher
هر دو به منزلی روان، هر دو امیرِ کاروان عقل به حیله می‌برد، عشق بَرَد کِشان کِشان @golchine_sher
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی @golchine_sher
بلند شو همه رفتند، عاشقانه برقص به راه‌و‌رسم خودت جور کن بهانه، برقص نمانده جز تو و آیینه‌ها کسی دیگر شبی‌که جشن پری‌هاست در میانه برقص برقص و چرخ بزن، چرخ، چرخ عباسی سراسرم هیجانی است کودکانه، برقص مرا رها کن و از حجله‌ام بزن بیرون بریز خون، به رگِ شهر، خانه خانه برقص برقص تا بروی آسمان که مثل هم‌اند فرشتگانِ به پرواز، دخترانِ به رقص... @golchine_sher
آهسته به احترام، جاری شده است با رایحه ی سلام جاری شده است نقاره زدند و باز از چشمانم موسیقی بی کلام جاری شده است ***************************************** نقاره زدند شور، بردار و برو اندازه کوه طور بردار برو از پنجره اش ببین که ّبر روی زمین خورشید نشسته، نور بردار و برو ***************************************** تقدیم به آستانش آه آورده‌ برکه است که رو به قرص ماه آورده ای قافله غم که به دنبال منید آهوی دلم به او پناه آورده *************************************** از قاب فریْم، می شود سر بزند از دور سری به این کبوتر بزند هرگز شده با عکس دلت وا بشود هرگز شده با عکس دلت پر بزند @golchine_sher
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد گفتند عاشقِ که شدی؟ گریه‌ام گرفت میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد # سجاد سامانی @golchine_sher
با یاد چشم های تو خوب است خواب من از ابرها کناره بگیر آفتاب من  رو بر کدام قبله به چشم تو می رسم؟ چیزی بگو پیامبر بی کتاب من  چشم تو را کجای جهان جست و جو کنم؟ پایان بده به تاب و تب بی حساب من  دور از شمایل تو چنانم که روز و شب خندیده اند خلق به حال خراب من  از تشنگی هلاک شدم، ساقیا! بیا چیزی نمانده از قدح پر شراب من   @golchine_sher
به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟ زمانه خاطره‌های مرا کجا برده است؟ @golchine_sher
می شود  سخت ترین مساله آسان باشد پشتِ هر  کوچه ی بن بست خیابان باشد! می شود حال بدِ  ثانیه ها خوب شود شهر هم غرقِ  هماغوشی باران باشد گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد! گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود! گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند روز برگشتن او اول آبان باشد بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد! @golchine_sher
چه حرف‌ها که درونم نگفته می‌ماند خوشا به حال شماها که شاعری بلدید... @golchine_sher
فریاد که جز اشکِ شب و آه سحرگاه اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست... @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
ای دوست من سلام، صبحت زیبا ای معرفت و مرام، صبحت زیبا خورشید نگاه می کند با لبخند لبخند تو مستدام، صبحت زیبا @golchine_sher
پا به پا کردم و جان کَندَم و گفتم آخر دوستت دارم و گفتی: "نظرِ لطفِ شماست" @golchine_sher
خـدا برای دلِ مـن تـو را نـگه دارد... @golchine_sher
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمی‌دانم چقدر دوستت دارم! هر بار که می‌پرسی، چقدر؟ با خودم فکر می‌کنم؛ دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد؟! پاییز از کجا بداند هر بار چند برگ از دست میدهد؟! ابرها چه می‌دانند چند قطره باریده‌اند؟! خورشید مگر یادش مانده چند بار طلوع کرده است؟! و من، چطور بگویم که، چقدر دوستت دارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتشت شعله به سر تا سر دنیا انداخت شمع را حسرت دیدار تو از پا انداخت باورت با دل طوفانی پروانه چه کرد؟ طفل رابا سبدی ساده به دریا انداخت کاش سهمی به من از جنس یقینت برسد جلوه ات جان و دلم را به تمنا انداخت بغضِ این پنجره ها ، داغِ غمِ دوریِ تو باز بین من و این فاصله دعوا انداخت آه از آن که در این انجمنِ عشق و جنون نوبتِ چلچله را باز به فردا انداخت در مسیرِ گل و لبخند و غزل موسم کوچ عاقبت، همسفرِ غمزده را جا انداخت جایِ من بر دل این دشت ببار ای باران! ای که غم پروری ات رود به صحرا انداخت @golchine_sher
شاید روزی بی آنکه نامت را بدانم با هم از خیابانی گذشته‌ایم و بی‌آنکه بدانیم سایه‌هایمان همدیگر را در آغوش کشیده باشند... @golchine_sher