eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
877 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺩﮐﺘﺮ ﺳﻼﻡ! ﺭﻭﺡ ﻭ ﺗﻨﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﭼﺸﻤﻢ،ﺩﻟﻢ،ﻟﺒﻢ،ﺑﺪﻧﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺫﻭﻕ ﺳﺮﻭﺩﻧﻢ،ﮐﻠﻤﺎﺕِ ﻧﻮﺷﺘﻨﻢ ﺩﮐﺘﺮ! ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﯾﺸﺘﻨﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺍﺣﺴﺎﺱِ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﮕﯽﺍﻡ،ﺗﯿﺮ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼِ ﭘﺮ ﺯﺩﻧﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺩﮐﺘﺮ! ﻧﮕﻔﺘﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻟﺐ ﻭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ،ﺳﺨﻨﻢ درﺩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ... ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪﻻﻝ ﺑﻤﺎﻧﻢ،ﺑﻪ‌ﺟﺎﻥِ ﺗﻮ! ﺩﯾﺪﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﺩﻫﻨﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ‌کند... @golchine_sher
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سِرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن دِرَود عاقبت کار که کِشت @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
💠 سومین کنگره‌ی ملی شعر گرامیداشت بسیجی شهید مدافع امنیت، مصطفی نوروزی 💠 موضوعات: ◾بخش ویژه: شهید مصطفی نوروزی ◾بخش عمومی: اشعار پیرامون فلسطین و عملیات طوفان الاقصی، شهدای مدافع امنیت استان مازندران 💠 شرایط ارسال آثار: ◾محدودیتی جهت تعداد و قالب آثار ارسالی برای شاعران وجود ندارد ◾اشعار ارسال شده چنانچه برگزیده‌‌ی کنگره‌های دیگر باشند و در مجموعه های شعری چاپ شده باشند از دور رقابت ها حذف خواهند شد ◾گزیده‌ی آثار ارسالی در قالب مجموعه ای به صورت کتاب چاپ و منتشر خواهد شد 💠 شیوه ارسال آثار: ◾ متن شعر را با مشخصات فردی، کد ملی، شهر محل سکونت و شماره تماس به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان ایتا ارسال نمائید 💠 تقویم اجرایی: ◾اعلام فراخوان: ۱ آذر ۱۴۰۲ ◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۳۰ دی ۱۴۰۲ ◾اختتامیه: ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ 💠 جوایز: ◾۵۰ میلیون ریال کمک هزینه سفر به مشهد مقدس برای برگزیدگان بخش ویژه (شهید مصطفی نوروزی) به همراه تندیس و لوح تقدیر ◾۲۰ میلیون ریال به همراه تندیس و لوح تقدیر برای نفرات برتر بخش عمومی (برای شاعران شایسته تقدیر هدایای نقدی درنظر گرفته خواهد شد) ◾️حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوایز در اختتامیه کنگره الزامی می‌باشد. برای آشنایی با حیات طیبه‌ی شهید مصطفی نوروزی، عضو کانال "ماجرای مصطفی" شوید https://eitaa.com/majaryemostafa کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
از فاطمه مظلوم تر مولی علی بود با دست بسته عالمی را او ولی بود @golchine_sher
نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که می بینم کسی انگار می خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می بیند چه می خواهد؟ همانی را که می خواهم، ترا وقتی که میبینم تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی خوانم، که میترسم به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می بینند که این من، این من آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو با هر بهانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد @golchine_sher
فرق پاییز و تو این است: تو پاییزتری من غم انگیـــزترم یا تو غم انگیـــزتری؟ خوردم اما نشدم مست چنان! منتظرم که به دستم بدهی کاســـه‌‌ی لبـــریزتری اینهمه زخم زدی بر دل من، باز بزن منتهــــا با تـــبر و با قمــــه‌‌ی تیــــزتری تو و چنگیز مغول هر دو به یک اندازه کشته‌اید، آاااه ولی باز تو خــونریزتری با تو خورشید فقط صبح سخن میگوید با تو که از همه‌ی شهر سحــرخیــزتری پرم از خاطره‌های بد و بد، کاش از تو داشتــــم خاطــره‌‌ی خاطـــره انگـــیزتری به خودت خیره شو در آینه و بعد بگو من غم انگیـــزترم یا تو غم انگـیــزتری؟ @golchine_sher
می ترسم یک روز تمام آن ستاره هایی که به تو چشمک می زنند آسمانی ات کنند! @golchine_sher
تشکیل شد علیه حقیقت صفوف، زود خفاش شد حرامیِ شامی مخوف زود دستی نوشت قصه ای از «دال» و «را» و «دال» در کوچه ای ردیف شدند این حروف زود ماهم در آسمان حیاتم تمام بود از من گرفت نیمه ی آن را خسوف زود انکار شد مودت آیینه ها و شد دل های سنگ، قسمت قلب رئوف زود خون شد دوات، میخ قلم، سینه ای کتاب مکتوب شد مقدمه ای بر لهوف زود وقتی رکوع ماه ندارد قیام، کاش در سجده سر رسند به فرقم سیوف زود @golchine_sher
تو شاید! من ولی از یادِ تو غفلت نمی‌کردم برایِ دوستی با غیرِ تو؛ رغبت نمی‌کردم هزاران بار سویَت آمدم چون موج و برگشتم برایِ گفتنِ حرفِ دلم جرأت نمی‌کردم به جمعِ دردهایم؛ دردِ عشق افزوده کِی می‌شد؟ اگر آن روز در چشمانِ تو دقت نمی‌کردم چنان در گیر وُ دارِ عشق افتادم؛ که بی‌اغراق برایِ هیچ کارِ دیگری فرصت نمی‌کردم از او با دیگران چیزی نمی‌گفتم ؛ من از غیرت چنان دیوانه‌ها ؛ جز با خودم صحبت نمی‌کردم @golchine_sher
به نابودیِ من چشمان زیبایت قسم خورده! تو آن درد عمیق در میان استخوان هستی (پرنده شرقی) @golchine_sher