eitaa logo
گلچین شعر
14.8هزار دنبال‌کننده
918 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهی‌ام باز هم ای رود، ممنون از همین همراهی‌ام کاروانی تشنه بود و یوسفی در چاه و من من: طنابی که فقط شرمنده از کوتاهی‌ام  سکه‌هایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهی‌ام ماه با سردی به گوش موج عاشق پیشه گفت هرچه از تو دور باشم بیشتر می‌خواهی‌ام رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم من کبوتر هم اگر باشم، کبوتر چاهی‌ام کوله‌بار بسته دارد باز دل دل می‌کند من ولی با اولین پرواز فردا راهی‌ام @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای رؤیت هلال تو آغاز نوبهار تا کی رصد کنم تو را از پشت این غبار نه، رؤیتت نمی‌کنم وقتی نشسته‌ام با چشم‌های غیر مسلّح به انتظار... @golchine_sher
پیش از تو آب معنی دریاشدن نداشت شب مانده بود و جرأت فرداشدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریاشدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار حتی علف اجازهٔ زیباشدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیداشدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشاشدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت @golchine_sher
بَر نشاطِ کَس نخور حسرت ،که قسمت، زیرک است پُشتِ هر گُل می کُند، پنهان هزاران خار را @golchine_sher
به من بگو چه جرمی مرتکب شوم تا مرا به قلب تو تبعید کنند؟ @golchine_sher
آن روز چه‌قدر آسمان زیبا بود باران امید، هر کران پیدا بود شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت خورشید هنوز در هواپیما بود @golchine_sher
ای دوست مخور غم که خدا را داریم ما مکتب قرآن و دعا را داریم روزی که همه ز هم شفاعت طلبند ما پنج تن آل عبا را داریم @golchine_sher
دریغا دلی را بهاری نکرد کسی را به لبخند یاری نکرد زمانه به جز یک دقیقه سکوت برای بشر سوگواری نکرد فغان بود و خون بود و غم بود و مرگ ولی هیچ‌کس جان‌نثاری نکرد مگر می‌شود دید و از غم نسوخت؟ مگر می‌شود بی‌قراری نکرد؟ مگر می‌شود دید و ساکت نشست؟ مگر می‌شود دید و کاری نکرد؟ دریغا دریغا که دست کسی برای کمک پافشاری نکرد زمین بانگ «هَل مِن مُعین» برنداشت جهان نالۀ انتحاری نکرد مبادا بر این زخم بی‌التیام از این اشک‌ها سیل جاری نکرد مبادا اگر خشک شد اشک چشم به خونِ دلِ خویش زاری نکرد مبادا دعای فرج را نخواند شب و روز چشم‌انتظاری نکرد | | @golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد گل ‌های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد  جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ؟ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد  باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد @golchine_sher
در خیال رفتنی اما نمی‌دانی چطور گر نمی‌‌مانی نمان بر ماندنت اصرار نیست ای جفا که می‌کشی هر دم گریبان مرا آنچه داری در گره پیراهن است افسار نیست.. @golchine_sher