هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هیاهوی گنجشکها
شبنم روی شیشه
ترمه طلادوز خورشید
عطر چای هل
و حضور تو ...
صبح، خودش زیبــاترین شعر است ...
#یوسف_آذرتـاش
@golchine_sher
جمعه و صبح عاشقی ، جمعه و نغمهی اذان
برسر جانماز من ، همهمهی فرشتگان
مأذنههای روح من ، گاه به ابر میرسند
از نفحات گرم تو ، منشاء سورهی دخان
اَشهَدُ اَنَّ نقش تو ، سر درِ مسجد قُبا
اَشهَدُ اَنَّ قامتت ، مأذنههای اصفهان
اَشهَدُ اَنَّ زلف تو شانه به شانهی نسیم
آه چه رقص فاخری ، رقص سماع صوفیان
اَشهَدُ اَنَّ لب ... چه لب ! طعم عسل شنیدهای ؟
وه که چه عاشقانه است ، قصه ی غنچه و دهان
اَشهَدُ اَنَّ چشمِ تو ... حَیَّ عَلَیالغزل منم !
اَشهَدُ اَنَّ نرگست ... آه کجاست سرمه دان ؟
اَشهَدُ اَنَّ خندهات ، عطر گل محمدی
اَشهَدُ اَنَّ عشوهات ، فتنهی آخرالزّمان
سورهی نصر خواندهای ، سورهی عصر خواندهای
سورهی فتح را بخوان حضرت صاحبالزمان
#علی_اکبری
#عضوکانال
@golchine_sher
از افقهای دور آمده است
سمت جغرافیای چشمانت
آبرو دست و پا کند خورشید
تا که باشد بجای چشمانت
روی شانه گذاشتم حالا
آرزوهای ناتمامم را
تا کمی قد بلند تر بشود
بشنوی بغض داستانم را
السلام علیک حضرت آب
پر زدم تا غروب عاشورا
نم نم واژه های بارانی
حس خوب شروع یک رویا
زیر قبه نشسته ام حالا
تا که در آسمان قدم بزنم
آب و جارو کنم وجودم را
از گناه گذشته دم بزنم
حاجتم را روا مکن اما
توبه ام را دوباره میشکنم
تا که عمری بیاید و برود
روسیاهیِ چادری که منم
رسم همسایگی نمی دانیم
ناممان ظاهرا مسلمان است
وای بر روزگارمان وقتی
یک نفر اوج حاجتش نان است
□□□□□
با نگاهت دوباره نوشیدم
از همان چای تازه دم هایت
از سکوت فرات برگشتم
سمت فیروزه ی قدم هایت
هیچ کس گم نمیشود اینجا
کهکشانها همیشه بیدارند
در زلالی صحنتان جاریست
اشکهایی که نور می کارند
دست ها سمت سایه ی خورشید
چشم ها غرق التماس دعاست
شک نکن در طواف آینه ها
خانه ی دوم خدا اینجاست..
#امام_رضا_جانم
#دهه_کرامت
#هدیه_ارجمند
#عضوکانال
@golchine_sher
باز با یادِ تو از غم شدم آزاد... سلام
میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام
شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت
صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام
از همانجا به منِ خسته محبت داری
از همینجا به تو از جانبِ من باد؛ سلام
کرد از مشرقِ ایوانِ تو خورشید طلوع
سورهٔ شمس به گلدستهٔ تو داد؛ سلام
ماه بر پیچ و خم پرچم ِ تو بست دخیل
داد بر محضرت از صحن گوهرشاد؛ سلام
ابر زائر شد و بالایِ سرِ گنبدِ تو
قطره قطره قطره از لبش افتاد؛ سلام
آمدم خانهٔ تو...از همه جا رانده شدم
خانه ام شد حرَمت! خانه ات آباد!..سلام
میشود حالِ دلم خوش! برسد بر گوشم-
-با صدایت اگر از پنجره فولاد: سلام
دست بر سینه رسیدم که گدایت باشم
یا معین الضعفا، دست مریزاد...سلام!
#ألسلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا
#دهه_کرامت_مبارکباد
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
از جهانی که پر از تیرگیِ ما و من است
میگریزم به هوایی که پُر از زیستن است
میگریزم به همانجا که همه میگویند
هرکه از آینهها دم بزند، خویشتن است
میگریزم به جهانی که پُر از یکرنگیست
به جهانی که پُر از گریهکن و سینهزن است
همه یکپارچه، یک دست سیه پوشانند
برتن مردم این طایفه، یک پیرهن است
به همانجا که نَفَس قیمت دیگر دارد
اشکها درّ نجف، سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایحهی پنج تن است
چه خراسان، چه مدینه، چه عراق و چه دمشق
هر کجا پرچم روضهست، همانجا وطن است
دم من زندگی و بازدمم زندگی است
تا که روی لب من ذكر حسین و حسن است
قلب، آن است که لبریزِ محبت باشد
تا ابد خانهی اولاد على، قلب من است
#سیدحمیدرضا_برقعی
#اهل_بیت_ع_مدح #پنج_تن
#امام_حسین_ع_مناجات
@golchine_sher
از همان روزی که فهمیدم خودم را عاشقم
در نگاه گرم تو ، دیدم خودم را عاشقم
از همان روزی که چشمانت به سویم خیره شد
من ولی از شرم ، دزدیدم خودم را عاشقم
اینکه با یادت همیشه خاطرم بارانی است
شاعر چشم تو نامیدم خودم را ، عاشقم
روز و شب این آرزویم بود ، ای زیبا گلم
پای تو ای کاش می چیدم خودم را عاشقم
گرچه میدانم که بی تابی به غیر از عشق نیست
بارها بی پرده پرسیدم خودم را عاشقم؟
نازنین دیشب دوباره ، بسکه بی تابت شدم
جای لبهای تو بوسیدم خودم را ، عاشقم!!
#علی_موحد
#عضوکانال
@golchine_sher
و آن جا که خشم
حریم چشم را
می درد
تو وسعت مِهر باش و سکوت...
#مریم_میرمعینی
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher