eitaa logo
گلچین شعر
15.2هزار دنبال‌کننده
954 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشتی دروغ وتهمت وهذیان،جریده ها خوش باورند،یک دل ویکسو عقیده ها بذر عقیمِ عشق ثمر می دهد مگر چشم انتظار معجزه قامت خمیده ها پای درخت خسته لگد مال می شوند آفت گرفته ها و شتابان رسیده ها در گیر ودار قافیه مشتی خزعبلات فارغ ز های وهوی جماعت قصیده ها مست چپاولند و خدا هم نظاره گر نو کیسه ها و تازه به دوران رسیده ها @golchine_sher
همراه بهار آمدی آهسته خود ریشه زدی سبز شدی پیوسته با عطر خوش شکوفه های سحری دل بردی از این روز به ظاهر خسته من عاشق حسن بی نظیرت شده ام آری به تو دلبسته شدم دلبسته در سایه ی آسمانِ احساس توام مرغ دلم از بند منیّت رسته این تن همه‌اش تویی تو ای جان و دلم ای عشق شدم به لطف تو وابسته @golchine_sher
بگذار که هریک از ما راه خود رویم من رو به سوی تو و تو رو به سوی من... @golchine_sher
امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُ‌القُبّه‌ست هر کجا ذکر بگیریم، دعا می‌گیرد در حرم پشت حصاری که صدا زندانی‌ست های‌هایم یقه‌ی بغض مرا می‌گیرد حَرَمت آنقدَر از روضه‌ی مسکوت پُر است آستین در دهنْ از گریه صدا می‌گیرد ابرِ موقوفه‌ی بارانِ حسینیّه‌ی توست هر کسی روضه به صحرای منا می‌گیرد کفترِ نامه‌برِ رویِ مزارت ذکرِ، هر که دارد هوس کرب‌وبلا می‌گیرد در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی زائر از دست تو «شش‌گوشه‌نما» می‌گیرد اشک، تا می‌خورَد از مقتلِ چشمت به زمین می‌شود هم‌سفرِ ابر، هوا می‌گیرد دفتر خاطره‌ی کودکی توست «لهوف» «کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا می‌گیرد @golchine_sher
گریه‌ام جاری‌ست، بارانی که می‌بینی منم چتر وا کن! ابر گریانی که می‌بینی منم بی‌محابایی چنان رگبار تند نوبهار رحم کن! گنجشک حیرانی که می‌بینی منم! از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟ صید از هر سو گریزانی که می‌بینی منم کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی بی‌وفا! سرباز بی‌جانی که می‌بینی منم! اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست شاعر هر کهنه‌دیوانی که می‌بینی منم ! @golchine_sher
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد ترس از رقیب بود‌، که آخر زیاد شد این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت با کوچ او به شهر، مهاجر زیاد شد یک لحظه باد روسری‌اش را کنار زد از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت هی کار شاعران معاصر، زیاد شد از بس که خوب‌چهره و عالم‌پسند بود بین زنان شهر سَر و سِر زیاد شد گفتند با زبان خوش از شهر ما برو ساک سفر که بست، مسافر زیاد شد @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟ نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست! که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را برای عزت "جمهوری اسلامی ایران" سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح است تو را فقط چه کم دارم عشق بی دیدن تو هزار غم دارم عشق در قوری احساس دلم صبحانه بیت غزلی چه تازه دم دارم عشق @golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیباترین ستاره‌ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه‌ی مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من! کی می‌رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من @golchine_sher
برای فتحِ منِ خسته، جنگ لازم نیست فقط بخند تو آری تفنگ لازم نیست! نیاز نیست به تزریق، کشتنِ ما را هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست! به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی برای خود‌کشیِ یک نهنگ لازم نیست! خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست! دلِ گرفته‌ی ما را به قلب خود نسپار که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست! سیاه‌مویی و لب سُرخ، یک‌کدام بس است که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست! من از نگاه بیفتم، تو می‌روی بالا در این مقایسه الاکلنگ لازم نیست! بهانه کرد که چون شاعرم، هوس‌بازم! بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست..! ‏ @golchine_sher