نَه چشم و گوش و ابرو داشت خورشید
نَه یک ذرّه بَر و رو داشت خورشید
همه هوش و حواسم را گرفت و
گمانم نقشی از او داشت خورشید!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
شبی دور از تو در این کوچه ی بن بست میمیرم
به یادِ آرزوهایی که رفت از دست میمیرم
نمی آیی و من چشم انتظارم تا دَمِ آخر
چه مظلومانه وقتی که دلم تنگ است میمیرم
جهانِ بی شقایق را نه میفهمم ، نه میخواهم!
بدونِ داغ دیدن تا شقایق هست میمیرم
به قولِ حضرتِ نیما: همین که دستِ نیلوفر...
به پایِ سَروِ کوهی دامِ خود را بست میمیرم
دو بیت از آخرین بُغضم به جا میمانَد و یک شب...
کنارِ دفترِ شعرم قلم در دست میمیرم
#محمد_رضا_نظری
@golchine_sher
درد یک پنجره را پنجرهها میفهمند
معنی کورشدن را گِرهها میفهمند
سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین
قصهی تلخ مرا سرسرهها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرفزدن
چشمها بیشتر از حنجرهها میفهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکرهها میفهمند
نه! نفهمید کسی منزلتِ شمسِ مرا
قرنها بعد در آن کنگرهها میفهمند...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
بگذار که این باغ، درش گم شده باشد
گل های ترَش، برگ و برش، گم شده باشد
جز چشم به راهی، به چه دل خوش كند اين باغ؟
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم؛ مثل کسی که
صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلادیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
چقدر زیباست
کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی
فقط برای اینکه
ارزشش را دارد...!
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
تا کی مترسک ها برقصند
بر يال مرکب های چوبی
جاليزها آتش بگیرند
از شعله های پایکوبی
تا کی بیندازند لنگر
قوهاي بی سر روی مرداب
خون نهنگان موج گیرد
در شرجی مرز جنوبی
بيقوله های مکر تاکی
لبریز از تدلیس ابلیس
خاکستری شد موی دریا
از این تب زرد رسوبی
تورات ها تحریف گشتند
غرق تفرعون می شود نیل
تا کی غرور ميخها را
بر سنگها باید بکوبی
بیرون بیاور از گریبان
دستی بیفشان بر سرِ ما
گم شد زمين در بهت ظلمت
تا کی تو در فکر غروبی
سر ميرود از کاسه هامان
صبری که میریزد به دامان
بگشا گره از کار دنیا
تو فاتحِ بابُ الْقُلوُبي،،
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
با اینکه به جز یاد تو در دل هوسی نیست
سرخوردهتر از من به خدا هیچکسی نیست
تا آمدم از معجزه عشق بگویم
گفتند به جز مرگ که فریادرسی نیست
ای غم تو کجایی که در این شهر به جز تو
با هیچکسی حوصله همنفسی نیست
امروز که در دام تو افتادهام، ای عشق!
گفتی که در این باغ پر از گل قفسی نیست
قانون من ای عشق! همان بود که گفتم:
در بند کسی باش که در بند کسی نیست
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
شکر خدا که زندگیت بر روال هست
دور از منی و در دل تو اعتدال هست
آرامش خیال خودت را به هم مزن
جمع من و تو تا به همیشه محال هست
حتما صلاح ماست که اینگونه می روی
لعنت به پرسشی که جوابش سوال هست
راحت بخواب بر تو که مربوط نیست نه
اینکه میان عقل و دلم قیل و قال هست
سر می برم به خنجر بی عاریت بدان
این عشق را بقا که نباشد زوال هست
دنیا مجال صحبت دیگر به ما نداد
در دادگاه صبح قیامت مجال هست
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
چای می نوشم و در موکب تو دلشادم
در مسیر حرم از هر دو جهان آزادم
مرغ صحن ملکوتم شده ام زنده ز خاک
تربت کرب و بلا کرده چنین آبادم
مهرورزی به شما ریشه ی دیرین دارد
شیر مادر به من آموخت ره اجدادم
بال و پر داد به فطرس پرِ قنداقه ی تو
دست من گیر که من هم به زمین افتادم
خوانده ام اذن دخول حرمت از مشهد
من دخیل حرم و پنجره ی فولادم
اربعین پای پیاده نجف و کرب و بلا
چای مینوشم و در موکب تو دلشادم
#محمدحسین_بنی_اسدی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد
از این بیآبرویی نام ما آوازه میگیرد
من از خوش باوری در پیلهی خود فکر میکردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه میگیرد
به روی ما به شرط بندگی در میگشاید عشق
عجب داروغهای! باج سر دروازه میگیرد
چرا ای مرگ میخندی؟ نه میخوانی! نه میبندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه میگیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
#فاضل_نظری
@golchine_sher