eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
870 عکس
302 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دست بر پیشانی‌ام بگذار! تب دارم هنوز صبح دارد می‌رسد از راه و بیدارم هنوز خشک‌سالی آمده اینجا ولی من بعد تو تکه ابر کوچکی هستم که می‌بارم هنوز شیشه‌ی عطر دلم با رفتنت خالی نشد این‌همه سال است از بوی تو سرشارم هنوز هیچ‌کس از شانه‌هایم جز تو باری برنداشت نیستی من روی دوش شهر سربارم هنوز نام تو پیچیده دور تارهای صوتی‌ام مثل آهنگی قدیمی روی تکرارم هنوز آخ اگر وا می‌شد از روی دهانم قفل شرم می‌زدم فریاد هر شب: دوستت دارم هنوز @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور @golchine_sher
غنچه‌های سرخ پژمردند بر پیراهنت بویِ رفتن می‌دهد این روزها خندیدنت از نگاهت می‌توان فهمید حرفت را ولی لهجه‌ی باران گرفته چشم‌های روشنت من نمی‌دانم چرا تا حرف رفتن می‌زنی ناگهان سرمی‌گذارد اشکِ من بر دامنت قلعه‌ای در دوردستِ آرزوهای منی کاش روزی صلح می‌کردی تو هم با دشمنت با دلِ من دشمنی کردی ولی بخشیدمت بازگرد ای بی‌وفا روزی به خاکِ میهنت @golchine_sher
در هجرِ تو چشمان تَرَم مبهوت است در قلب ، به جای خون، کنون باروت است در آتش انفجار غم می سوزم گویا که دلم ضاحیه ی بیروت است @golchine_sher
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این‌که او سرسپرده می‌خواست، من دل‌سپرده بودم یک عمر می‌شد آری در ذره‌ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می‌شد وقتی غروب می‌شد کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ویژه ی شاعران مازندرانی @golchine_sher
ویژه ی شاعران مازندرانی @golchine_sher
به دنیا آمدی تا شیعیان را سروری باشد جهان در سایه لطف عدالت گستری باشد تو فرزند علی(ع)بودی و از ذریه ی زهرا(س) نمی شد جز حسن(ع) نام تو نام دیگری باشد جهان فهمید پشت ابر هم خورشید می تابد اگرچه شهرتش در حصر بودن، عسکری باشد به تفسیر تو پیدا کرده عالم راه را از چاه چگونه می شود فرزند کوثر، عسگری باشد؟ زمین از حجت حق لحظه ای خالی نمی ماند و این یعنی که باید شاه بیت آخری، باشد @golchine_sher
با اینکه به جز یاد تو در دل هوسی نیست سرخورده‌تر از من به خدا هیچ‌کسی نیست تا آمدم از معجزه عشق بگویم گفتند به جز مرگ که فریادرسی نیست ای غم تو کجایی که در این شهر به جز تو با هیچ‌کسی حوصله هم‌نفسی نیست امروز که در دام تو افتاده‌ام، ای عشق! گفتی که در این باغ پر از گل قفسی نیست قانون من ای عشق! همان بود که گفتم: در بند کسی باش که در بند کسی نیست @golchine_sher
مهم نیست عمر کوتاه باشد یا بلند مهم نفس‌هایی‌ست که با تو کوتاه و بی‌تو بلند کشیده می‌شود... @golchine_sher