eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
830 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ندیده‌ام به جهان کشوری چو شهر خیال! چه عالمی‌ست که پیوسته یار با یار است... @golchine_sher
گفت: "دوری" التیام درد های عاشقی ست نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است... @golchine_sher
آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یا زهراست محکم‌تر ببندش هر کس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیّت‌نامۀ همسنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقا معلم، قصه از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش @golchine_sher
اینجا برای از تو نوشتن هوا كم است   دنیا برای از تو نوشتن مرا كم است اكسیر من، نه اینكه مرا شعر تازه نیست  من از تو می نویسم و این كیمیا كم است دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست با او چه خوب می شود از حال خویش گفت دریا كه از اهالی این روزگارنیست امشب ولی هوای جنون موج میزند دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست ای كاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین دریا هم اینچنین كه منم بردبار نیست @golchine_sher
قصه را زودتر ای کاش بیان می‌کردم قصه زیباتر از آن شد که گمان می‌کردم برکه‌ای رود شد و موج شد و دریا شد با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می‌رفت دست در دست خودش یک‌تنه بالا می‌رفت تا که بعثت به تکامل برسد آهسته پیش چشم همه از دامنه بالا می‌رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می‌رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می‌رفت گفت: این‌بار به پایان سفر می‌گویم بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست کهکشان‌ها نخی از وصلۀ نعلین علی‌ست گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش ـ هر چه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی‌ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام @golchine_sher
افتاده چه چای از دهن بعد از تو خشکیده درخت ها چمن بعد از تو ترکیدن یک انار را می فهمی شد قصه ی چشم های من بعد از تو @golchine_sher
تمامِ شب تو را دیدم که همچون ماه می‌تابی من از فکرِ تو بیدارم! تو با فکرِ که می‌خوابی؟ @golchine_sher
چشم امید نداریم ز کشت دگران دل ما دانه‌ی ما، ناله‌ی ما، ریشه‌ی ما @golchine_sher
‏از آن فراز و این فرود غم مخور ‏زمانه بر بلند و پست می‌رود . . !' @golchine_sher
تو در من زنده‌اى من در تو ما هرگز نمى‌ميريم @golchine_sher
ای دل صبور باش که غم‌های ما از اوست گر دوست اوست هرچه به ما می‌رسد نکوست خاموشم و قنوت من آیینهٔ غم است غم در زبان عشق، الفبای گفتگوست ما را که از حجاب ظواهر گذشته‌ایم دل مسجد است و عشق نماز است و غم وضوست با من دم از عذاب قیامت مزن که من از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست بفروش جان عاریتی را به صاحبش گر دوست مشتری‌ست چنین سودم آرزوست خود گفته است از همه نزدیک‌تر به ماست بیچاره عاقلی که سرش گرم جستجوست @golchine_sher
کجایی که هیچ چیز، قشنگ‌تر از تماشای تو نیست…!!! @golchine_sher
در خــواب بــرایــم آفــتـــاب آوردی یک شـاخـه نـبـات و عطر ناب آوردی با عشق تـو میخـکوب شـد قـلـبـم یا مرگ است که با رنگ و لعاب آوردی؟! @golchine_sher
در دلم خواستن مرگ کسی نیست ولی کاش هر کس به تو دل بست بیاید خبرش! @golchine_sher
گیرم ڪه عشق پیرهنے بود و ڪهنه شد؛ می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌ڪنی؟ @golchine_sher
تنهایی ام را با تو قسمت می كنم سهم كمی نیست گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست غم آنقدر دارم كه می خواهم تمام فصلها را  بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست  حوّای من بر من مگیر این خودستانی را كه بی شك تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست آیینه ام را بر دهان تك تك یاران گرفتم  تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست همواره چون من، نه،  فقط یك لحظه خوب من بیندیش لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست شاید به زخم من كه می پوشم ز چشم شهر آن را  دردستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه  اینك به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست @golchine_sher
‌رقاصه‌ی هر ساز تو گشتیم و تو اما یکبار به ساز دل ما گوش نکـــــردی! @golchine_sher
و ما زمستان دیگرى را سپرى خواهیم کرد، با عصیان بزرگى که درون‌مان هست و تنها چیزى که گرممان مى‌دارد؛ آتش مقدس امیدواریست! @golchine_sher
به محشر چون سرِ خجلت برآرم از کفن، گویم که یارب داغِ هجران دیده‌ام، دیگر مسوزانم @golchine_sher
کاش میشد که حرف هایم را بنویسم به روی دیوارت من که لبریز گفتنم اما... هیچ بانو... خدا نگهدارت ! @golchine_sher
کجا رفت؟ آن که گر روزی به کوی او نمی‌رفتم دَمی صد بار می‌کرد از رقیبان جستجوی من.!! @golchine_sher
اگر دوری ز من در آرزویت زار می‌میرم وڪَر پیش منی از لذّت دیدار می‌میرم @golchine_sher
‏اذنم بده ڪه زلف تو را آورم بہ چنڪَ اے بی وفا مڪَر ڪه من از شانہ ڪمترم..؟ @golchine_sher
سرمه در چشمت مکن، روزم سیاه میکنی قرص رویت را چرا آخر چو ماه میکنی؟ عاقبت خود را به زلفت دار خواهم زد شبی آنچه از من ساختی آن شب تباه میکنی پرده بر رویت بینداز و برون از خانه شو چشم مردان چون غلط افتد گناه میکنی باز ما را به نظربازی نمودی متهم دختر معصوم، داری اشتباه میکنی هرچه گفتم بی گناهم بر تو تاثیری نداشت بی بی حکمی و حکما ً حکم شاه میکنی نامه دادی که اسیر چشم مستت گشته ام راست گفتی؟ یا فقط داری مزاح میکنی؟ من چه کردم با تو؟ آخر این چه کاری با منست؟ گاه رو گردانی و گاهی نگاه میکنی ابروانت طاق کسری، اخم بر ابرو میار این کمان مشکن که ما را بی پناه میکنی با غل و زنجیر بایستی تو را جذبت کنم تو مرا با گوشه چشمی سر به راه میکنی @golchine_sher
هــمه بــا یــار خوش و مــن به غــــم یــار خوشم سخت کاری ست ولی، من به همین کار خوشم... @golchine_sher
ای دل! ز هرچه هست چه باور کنی چه نه باید کشید دست چه باور کنی چه نه تا کی به پای آمدنش صبر می‌کنی؟ دل برد و دل نبست چه باور کنی چه نه وقتی که رفت در غمش اشکی نریختم اما دلم شکست...چه باور کنی چه نه سربسته گویمت سخن: آنکس که دوست بود با دشمنت نشست چه باور کنی چه نه حالا مدام شمع بسوزان بر این مزار پروانه مرده است... چه باور کنی چه نه @golchine_sher
. گاهی فقط یک ابر می ‌فهمد هوایم را یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را یک باغبان در خشکسالی‌های پی ‌در ‌پی یک گوش کر، فریادهای بی‌صدایم را دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست گم کرده‌ام انگار در قلبم خدایم را می‌ترسم ازتصویر آیینه که در چشمش دیوانه ‌ای دیگر بگیرد باز جایم را مثل خوره این زخم ها بر روحم افتاده درهم تنیده تار رخوت انزوایم را من گرم رویای خودم بودم نمی‌دیدم کابوس‌های منتظر در خوابهایم را رفتم به سمت آرزوهای مه‌ آلودم آن قدر که دیگر ندیدم رد‌پایم را @golchine_sher
با تواَم عشق قسم خورده ي پنهانی ِمن با تواَم بي خبر از حال و پريشانی ِ من با تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهم بي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم لعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدن پاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم پادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منم قافيه باختم و شعر سرودم يعني به هر آن كس كه تو را ديد، حسودم يعني... نفسم بندِ تو و درد مرا مي خواند بعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند... @golchine_sher
خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال آسمان دور شد از روی حسادت با من @golchine_sher
لااقل چادر سرت کن من که وارد میشوم خوبِ من اینقدر بی دینی برایم خوب نیست @golchine_sher