عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد
با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی
هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد
بهمن_صباغ_زاده
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
تفنگ می شدم ای کاش تا به شانه بگیرد
و یا پرنده که شاید مرا نشانه بگیرد
چنان به آتش مهرش کشانده و به فرارم؛
که هرچه می دوم این شعله ها زبانه بگیرد
مرا کفایت آغوش اوست آه چنان که
دو مرغ عشق که مستانه کنج لانه بگیرد
و چون خمیر پر از شهوت تنور شوم تا
که دستهام به دستانش آشیانه بگیرد
مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرم
مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرد
اگر به او نرسم پس چه بهتر این که بمیرم
که انتقام مرا مرگ از زمانه بگیرد.
#میثم_رنجبر
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
با رنگ سفید خود خیال انگیز است
چون شیشه گلاب باز عطر آ میز است
هر سال بهار نو عروسی زیباست
او دل نگران عقد با پاییز است
#نوروزرمضانی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
زندگان جاوید
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
خلاف شمع، که میگرید از هلاکت خویش
به روز رزم، سپردند جان و خندیدند..
به جان خصم فکندند لرزه همچون بید
ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند
بر آستان رضا، چون غبار بنشستند
بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند
به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمیدادند
به جان دوست، چنین منزلت نمیدیدند
اگر به دیدۀ بیگانهاند، چون شب تار
ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند
به جان پاک شهیدان که زندهاند «رهی»
دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند
#رهی_معیری
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
موج غم را در دلِ طوفانی ام جا داده ام
گریه را در خاطرِ بارانی ام جا داده ام
بوی حسرت های آغشته به آه عشق را
در حیاط خلوت پنهانی ام جا داده ام
از زلیخای خیال و گریه ی پیراهنش
در ضمیر یوسف زندانی ام جا داده ام
می گذارد نی لبک را بر لبم ،اندوه دل
بغض را در شیونِ حیرانی ام جا داده ام
آیه آیه سوز وصل و زخم های فصل را
در غلاف چاقوُی قربانی ام جا داده ام
خاطرات قاب عکس و گریه ی دیوار را
در گسل های تب ویرانی ام جا داده ام
بعد تو کوچیدم از تقویم سبز زندگی
لانه را زیر پر عریانی ام جا داده ام
#زیبا_حسینی_جیرندهی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
برای من حسابت باید از مردم جدا باشد
که خوشبختی کنارت قصه ای بی انتها باشد
خیالت هم نشین هر شبم هست و نمی خواهم
که شمعی اشک ریزان شاهدِ این ماجرا باشد
سکوتت حرفهای دلنشینی در خودش دارد
نباید دل اسیر جمله هایی نخ نما باشد
پناه آوردم از دنیا به شهر امنِ تنهایی
جنون خسته ام تصمیم دارد بی صدا باشد
تو در رویا نمی گنجی و با دنیا نمی خوانی
کنارت آزمون عشق ، باید در خفا باشد
مرا پرواز دادی، آسمان را با تو حس کردم
چه خوبست آدمیزاد از تعلق ها رها باشد
#صنم_نافع
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه میفشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستارهای
تا صبح میشمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده میگذارمت، اما ندارمت
میخواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
میخواهم ای شکفهترین مثل چترِ گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
سعید بیابانکی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
مثل قلم که جذب کند خون لیقه را
یا زخم کوچکی که ببوسد شقیقه را
در خاطرم خیال تو را حمل میکنم
با آن ظرافتی که کسی یک عتیقه را
انگشت های من همه با هم برابرند
تا دکمه های ناتنی این جلیقه را
شاید خطوط چهره و لب های نازکم
روزی مجاب کرد توی خوش سلیقه را
دور از تو سخت میگذرد، این عجیب نیست
یک سال اگر حساب کنی هر دقیقه را
#شیرین_خسروی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
#اربعین_حسینی
بدون چون و بدون چرا... نمیماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم به هوش میآيد
پس از شنيدن چاووشها نمیماندند
به التماس... به خواهش... به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند
چقدر با سَرِ زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمیماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمیماندند
شبِ زيارتى اربعين، دهاتىها
به احترام تو در روستا نمیماندند
فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمیماندند
خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند
علی اکبر لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
خیزرانِ شامی...
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد
فهمیدهام در این شهر معنایِ سیری ام را
از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را
نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت
وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباسِ پاره
او گوشوارِ من داشت، من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخُنی شکسته
او با گُلِسر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد، از فرطِ ناتوانی
او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم، انگشتِ کوچکم را
او رفت و بینِ دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم، یکبار بی عمویم
زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری
رنگِ محاسنت زرد، بویِ تنور داری
ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی
از خندههای کوفی از خیزرانِ شامی
ای کاش پای حلقت میمُرد دخترِ تو
آری هنوز گرم است رگهای حنجر تو...
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
یک شب دلت را جای من بی"تو" تصور کن
دیدی چه ساده مثل سیر و سرکه می جوشی
لطفا شبت را روی بازوهای من سر کن
ای چشم هایت بهترین دارویِ بی هوشی
#سجاد_صفری_اعظم
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود
هر روزِ من از خانه به میخانه شدن بود
یا سرخی سیبِ تو از آن جاذبه افتاد؟
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود
یک بار نهان از همگان دل به تو بستیم
این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود
ای کلبه ی متروک فرو ریخته بر خویش
ویرانه شدن چاره ی بیگانه شدن بود؟!
مگذار از ابریشم من حلّه ببافند
در پیله من حسرت پروانه شدن بود
#فاضل_نظری
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0