eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
873 عکس
302 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
کیست این مَن؟ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانه‌تر این مَنِ مَن‌مَن کُنِ از مَن کمی دیوانه‌تر؟! @golchine_sher
اگر تسبیح را این روزها کمتر در آوردم به شوق پر زدن در قبله گاهت پر در آوردم تو با عطر دعا باغِ گلِ سجاده ام گشتی و من سجاده را هر بار زیباتر در آوردم چه معصومانه از آهوی چشمم میروی بالا منی که بی هوا از شانه هایت سر در آوردم بهشت از لای انگشتان تو هربار میروید ببین این بار هم با عشق ،انگشتر در آوردم تو در من شعر رویاندی که من دیوانه ات باشم چنان دیوانه ام ،دیوانی از دفتر در آوردم شبیه دکمه ی پیراهنی هر دم در آغوشی و من عمریست این پیراهنم را در نیاوردم! @golchine_sher
مهتاب نتاب غصه دارم امشب ای چشم نخواب غصه دارم امشب بعد از کَم و جمع و ضرب و تقسیم خودم بی حد و نصاب غصه دارم امشب @golchine_sher
در حریم سینه ی من، دل نبودی کاشکی... @golchine_sher
هر آنگاهی که یادت میرسد بر سینه ےِ تنگم دلـم بی اختیار از دردِ عشقت شـعر می بارد ... @golchine_sher
پروانه که هر دم ز گلی بوسه رباید این طبع هوس جوی ندارد که تو داری! @golchine_sher
شب به روی جادهٔ نمناک سایه های ما ز ما گویی گریزانند دور از ما در نشیب راه در غبار شوم مهتابی که می لغزد سرد و سنگین بر فراز شاخه های تاک سوی یکدیگر به نرمی پیش می رانند شب به روی جادهٔ نمناک در سکوت خاک عطر آگین نا شکیبا گه به یکدیگر می آویزند سایه های ما ... همچو گلهایی که مستند از شراب شبنم دوشین گویی آنها در گریز تلخشان از ما نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم نغمه هایی را که ما با خشم در سکوت سینه می رانیم زیر لب با شوق می خوانند @golchine_sher
همیشه می‌خواندم و لاله های دو گوشت را به‌سْحربارترین نغمه گرم می‌کردم و سنگِ تختِ دلت را به شعلهٔ سخنِ گرم، نرم می‌کردم: «مرا به گوشهٔ چشمان خود محبت کن «به نیم‌لبخندی «مرا _به باغ‌های سخاوت _به‌بوسه‌زاران بر «مرا به چهچه مرغان باغ دعوت کن به چشمه ساران بر مرا به تاب تحمل فرا بخوان _به صبوری «ز لوح‌ خاطره‌ام، خاطرات تلخ بشوی «از این تَکُدر دیرینه‌ام رهایی بخش «مرا به خلوتِ خاصِ خودْ آشنایی بخش... @golchine_sher
متولد شدم تا دوستت داشته باشم ... @golchine_sher
حال من، گنجشک خیسی زیر باران مانده است از زمین و از زمان و از خدا هم رانده است با شمایم سنگ‌ها! آباد باشد خانه‌تان! تا خرابی سهم این ویرانه‌ی درمانده است بادها دیگر نگفتند از پریشان‌حالی‌ام؟ شرحِ این دیوانه چندین ابر را بارانده است؟ هرکه در آوازهای زخمی‌ام دقّت کند حرف چشمم را اگر هم بسته باشد، خوانده‌است زندگی می‌رقصد و هرگز نمی‌فهمد کسی بال‌های کوچکش در چرخ او جا مانده‌است... ‏ @golchine_sher
چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده است قربانِ آن کسی که تو را آفریده است! تو مثلِ آن بلورِ روانی که آسمان از شهد و شیر و شعر تو را پروریده است یا آنکه دستِ معجزه‌سازِ خدا تو را از روی کاردستیِ شیطان کشیده است! گویی از آب و آتش و باد و خیال و خاک یک قطره روی بومِ حقیقت چکیده است شاید خدا برای تمام فرشتگان پیغمبری به نامِ شما برگزیده است شیرین که ماهپاره‌ی زیبای قصه هاست پیشِ طلوعِ روی تو حیرت دمیده است یوسف که دست بسته‌ی تقواست، پیشِ تو دستانِ بی اراده‌ی خود را بُریده است! گیسوی چون کمندِ تو یلداتر از شب است پیشانیِ بلندِ تو مثل سپیده است تو آن پدیده‌ای که زبان از تو عاجزاست هرکس بخواهد از تو بگوید پدیده است... @golchine_sher