eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
831 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
عزّت زِ قناعت است و خواری زِ طمع با عزّت خود بساز و خواری مطلب @golchine_sher
می‌کشتمت! وساطت ایمان اگر نبود پروای نان و پاس نمکدان اگر نبود بی شانه‌ی تو سر به کجا می‌گذاشتم، ای نارفیق! کوه و بیابان اگر نبود؟! پیراهنم به دادِ منِ تنگدل رسید، خود سینه می‌شکافت، گریبان اگر نبود! در رفته بود این جگر از کوره، بی گمان همراهِ صبر، همتِ دندان اگر نبود! از این جهانِ سفله به یک خیزش بلند، رد می‌شدیم، تنگیِ دامان اگر نبود! می‌گفتمت چه دیده‌ام و چیست در دلم، این ترسِ خنده آورم از جان اگر نبود! @golchine_sher
شهادت سردار دلها رشته های عشق و ایمان بود تار و پود او مکتب سرخ شهادت مقصد و مقصود او او که محبوب قلوب عاشقان گردیده بود کی رود از یاد یاران جلوه ی مشهود او؟ مردم ایران نه تنها ، مردم کل جهان بهره ها بردند از ایثار نا محدود او می گرفت از نور او خورشید وام اندر سما مِهر ، جاری بود تا دریای عشق از رود او بَعد پرواز بلندش همچنان هر روز و شب می هراسد دشمن از چشمان راز آلود او (سمن) @golchine_sher
به خط مهر نوشتم که دوستت دارم معلمانه نوشتی که آفرین پسرم... @golchine_sher
نوشید چه عاشقانه از جام اَلست در آتش کینه چشم هایش را بست یک جمعه ی انتظار لبیک به لب روح ملکوتی اش به اعلی پیوست @golchine_sher
نقطه نقطه ، خط به خط ، صفحه صفحه ، برگ برگ خط رد پای توست ، سطرسطر دفترم @golchine_sher
چون آفتاب، از همه دور ایستاد که با عشق در برابر نور ایستاد که مردانه در برابر چشمان مردمان برشانه های سبز حضور ایستاد که چون ماه از سکوت و سیاهی ابا نداشت بر قله های فتح ظهور ایستاد که یک شهر در نبودن او بی پلاک ماند بر پله ،پله های شعور ایستاد که سردار بود و داد سرش را به دارتا... چون کوه روی دار غرور ایستاد که...! @golchine_sher
آیینه در آیینه ؛ هزاران شده است آغوشِ دو ابر ، خیس ِباران شده است پرهای دو ققنوس به هم خورد و از آن هم شعله دل عراق و ایران شده است سیده_نرگس_هاشم_ورزی @golchine_sher
تقدیم به به سیل اشک می‌شوییم راه کاروان‌ها را هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را امان از این‌چنین سوزی که در داغ عزیزان است امان از این‌چنین داغی که می‌بُرّد امان‌ها را.. به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکان‌ها را @golchine_sher
هدایت شده از مسافر
اگه دنبال شعرهای کمیاب و قشنگ میگردے حتما یه سر به این کانال بزن😍👇 ❤️ شعر ،دلنوشته 💛 گلچین شعر 💙 انرژی مثبت 💜متن های دلی 💝 آرامش با شعر 💚گلچین شعر ✨یکبار دیدنش ضرر نداره😉👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه ی دل هنوز عشق تو عنوان سرمقاله ی ماست... @golchine_sher
هدایت شده از سفارش هاااااااا
ممنون میشم عضو بشید
شاهرگ های زمین، از داغ باران پر شده ست آسمانا....! کاسه ی صبر درختان پر شده ست زندگی ، چون ساعت شماطه‌دار کهنه‌ای از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده ست چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده ست بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده ست دوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببر شهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده ست شهر گفتم...!؟ شهر! آری شهر! آری شهر! شهر از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده ست @golchine_sher
صدای "فزت و رب ال..." به گوش آمد و آه به حق رسیدی علی! لا اله الا الله چگونه بعد تو از هم نپاشد این دنیا؟ چگونه سر کند این خاک با غمی جانکاه؟ تو را چنان که تویی در جهان کسی نشناخت نبود هیچ‌کس از جایگاه تو آگاه عزا گرفته برایت در آسمان خورشید عجیب نیست اگر تا ابد نتابد ماه سرت اگرچه به شمشیر کین شکافته شد قسم به وعده حق خون تو نگشت تباه تو دست عدل خدایی چه با فقیر و یتیم چه قاتلت که به دامان عدل برد پناه محبت تو فقط خاص شیعیانت نیست که داری از همه ادیان چقدر خاطرخواه! به خون نشسته در اندوه رفتنت دنیا به انتظار تو صدها فرشته چشم‌براه سلام زینب و اشک حسین را برسان به دست دختر دردانه رسول الله از او بپرس که آن‌روز بین کوچه چه شد که می‌کند ز بیانش حسن هنوز اکراه همین که جان عزیزت به عرش اعلی رفت ز گوشه‌گوشه‌ی دنیا بلند شد ناگاه، صدای آه یتیمان عالم از یک‌سو ز سمت دیگر دنیا صدای هق‌هق چاه... @golchine_sher
گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد... @golchine_sher
نبضی كه بود از رگ خواب آرميده تر از شوق دست يار جهيدن گرفت باز @golchine_sher
در تپه های پَرت از تو رد پایی نیست در جنگل گنجشکها از تو صدایی نیست دنبال تو گشتم همه مازندرانم را گم کرده ام بی شانه ات مرز جهانم را @golchine_sher
هميشه بازی دنيا همين نمی‌ماند بساط غصب در آن سرزمين نمی‌ماند به خويش آمده دنيا، زمان بيداريست اسير جهل، جهان بيش ازين نمی‌ماند زمين، به گفته‌ی قرآن -كه نيست غير از حق- هميشه در كف مستكبرين نمی‌ماند برای عبرت دنيا نوشته شد تاريخ چنان نمانده و هرگز چنين نمی‌ماند هزار زخم به فرماندهان اگر بزنند چه باک؟ قافله بی‌جانشين نمی‌ماند به مادری كه جوانش شهيد گشته، قسم كه شهر قدس، يهودی‌نشين نمی‌ماند نگاه كن كه جهان، يک‌صدا فلسطين است امام گفته و حرفش زمين نمی‌ماند... @golchine_sher
مثلِ آن مردی که با سیگار خوابش میبرد عشق هم گاه از سرِ اجبار خوابش میبرد! کودک ِذهنِ مرا بد جور بر هم میزند او که تنها لحظه ی دیدار خوابش میبرد مهربانی را گمانم پشت گوش انداخته تازگیهااا دیده ام، بیدار خوابش میبرد! مثلِ آن کودک که در هول و ولای گریه است تا به دستم میرسد هربار، خوابش میبرد ساعتم را کوک کردم در هوای آشتی قهر هم خوب است وقتی یار خوابش میبرد! @golchine_sher
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی می‌کند مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند شعله در شعله تن ققنوس می سوزد ولی لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند @golchine_sher
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه ی دل هنوز عشق تو عنوان سرمقاله ی ماست ! @golchine_sher
از آن شبی که به زلفِ تو کرد شانه‌کشی نمی‌رود دل و دستم به هیچ کار هنوز... @golchine_sher
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌ ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌ گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟ @golchine_sher
‌ عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد @golchine_sher
هفتاد و دو تن سواره بر می گردید با یک بغل از ستاره بر می گردید بی شک که میان آتش و خاکستر ققنوس شده دوباره بر می گردید @golchine_sher
ایستادی که را ببینی باز؟ باغبانی که نوبهار ندید؟ یا کسی را که مرگ بوسیده؟ جز غم از دست روزگار ندید حال و روزم شبیه چوپانی ست، که سر از ناکجا درآورده گله اش روی ریل جا ماند و، چشم راننده ی قطار ندید مثل سربازی ام که بعد از پاس، وقت توزیع نامه ها خوشحال داخل صندوقش نگاهی کرد، هیچ چیزی بجز غبار ندید پدری خسته ام که شب هنگام، وعده با بچه دزدها دارد... دست از پا درازتر برگشت، هیچ کس را سر قرار ندید حس این روزهای من مثل، بوفه داری کنار جادّه است چانه اش روی دست خشکیده، راه را دید و یک سوار ندید داغ من را دقیق تر بشناس؛ ناخدایی که ماند در ساحل نه که از موجها بترسد؛ نه... عرشه را سخت و استوار ندید ایستادی که را ببینی باز؟ آنکه از من سراغ داری رفت آنکه از من سراغ داری مُرد، آنکه در خویش اقتدار ندید @golchine_sher
در عزاداری او رسمِ چهل روز کم است ياد چشمش همه‌ی عمر، سيه پوشم كرد... @golchine_sher
پی به راز سفرم بُرد و چنان ابر گریست دید باز آمدنی در پیِ این رفتن نیست همه گفتند «مرو»، دیدم و نشنیدمشان مثل این بود به یک رود بگویند: بایست! مُفتَضَح بودن از این بیش که در اول قهر... فکر برگشتنم و واسطه‌ای نیست که نیست! در جهانِ تهی از عشق نمی‌مانم چون در جهانِ تهی از عشق نمی‌باید زیست دهخدا تجربۀ عشق ندارد ورنه معنی «مرگ» و «جدایی» به یقین هر دو یکی است... @golchine_sher
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان در باغ دل بکارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای شکفه‌ترین مثل چترِ گل بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت @golchine_sher