eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.6هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
10.7هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀 #شهادتت در دلمان قیامتی به پا کرد که هنوز هم دلهایمان می لرزد💓 و چشم هایمان اشک #حسرت و غبطه برسرزمین گناهکار🔞 ‌وجودمان می بارد😭 🎉چه خوب #بندگی کردی و چه خوب تر #شهید_شدی🕊 و حالا #روز_تولدت، از بهترین روزهای خداست👌 🎀دعا کن برایمان که ما هم #متولد شویم از این دنیای پرزرق و برق جدا شویم💕 و برای #بندگی چشم بگشاییم. 🎉واسطه شو تا روز تولدت🎊 #تلنگری باشد برای تولد بندگی ما #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده #سالروز_ولادت 🎈 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
#شهیدمصطفی_بختی متولد ۱۳۶۱/۵/۵ #شهیدمجتبی_بختی متولد ۱۳۶۷/۱/۱۲ در مشهد عضو بسیج و دارای شغل آزاد بودند که هر دو داوطلبانه و با تغییر هویت(هویت جعلی افغانستانی) به سوریه اعزام شدند و در گروهان تک تیراندازها مشغول جهاد بودند که سرانجام در ۲۶ رمضان در تدمر سوریه به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان در گلزار شهدای #بهشت_رضا #مشهد به خاک سپرده شد. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#شهیدمصطفی_بختی متولد ۱۳۶۱/۵/۵ #شهیدمجتبی_بختی متولد ۱۳۶۷/۱/۱۲ در مشهد عضو بسیج و دارای شغل آزاد بو
🔰حکایت عجیب شهدا که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند. ✍مادر مصطفی و مجتبی بختی مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . . مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد. خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند. یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند. من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا پسرانم فدای بی بی زینب س و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 در بین ذڪرهاے شفابخشِ دردِ عشـق الحق ڪه یا امام رضا چیز دیگریسٺــــ ✋️ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
مهرش نشست ؛ در دل و دیده جا گرفت آری گرفت هر چه ز مهر رضا گرفت در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهاردهم4⃣1⃣ تاچشمم به رودخانه افت
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ همین طور که اشڪ میریختم و با خدا مناجات میڪردم خیلے باتوجه گفتم؛ یاالله یاالله...🕊 به محض تکرار این عبارت یڪ باره شنیدم ڪه از همه طرف شنیده می شد.ناخودآگاه از جا بلند شدم و باحیرت به اطراف نگاه ڪردم. صدا از همه شنیده مے شد. از🌴🌳🌲 🏔 صدا مے آمد‼️😳 همه مے گفتند؛ ↙️ 💎💎 سُبّوحٌ قٌدوسٌ رَبُنا وَ رَبُّ الْمَلائِڪَةِ وَ الرّوح (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائڪه و روح) 💎💎↗️ وقتے این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم. ازادامه بازے بچه ها فهمیدم که آنها چیزے نشنیده اند❗️ ✨✨✨ من‌ در آن غروب با بدنے که از وحشت مے لرزید به اطراف میرفتم. من‌ ازهمه ذرات عالم این صدارا مے شنیدم❗️❣ احمـ🌹ـدبعد از آن ڪمے سڪوت ڪرد. بعد با صدایے آرام ادامه داد؛ ڪم ڪم به روے من بازشد! احمـ🌹ــداین را گفت و از جابلند شد تا برود. بعد برگشت و گفت؛ محسن ، این ها را براے تعریف ازخودم نگفتم. گفتم انسانے ڪه گناه را ترڪ ڪند چه مقامے پیش خدا دارد.🌹🍃 بعد گفت تامن زنده ام براے ڪسے از این ماجرا حرفے نزن❗️ ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
📖 🌷 . همیشه تو سفر مشهد ، دوست داشت ، موقع ورود بہ حـرم امام رضاعليه‌السلام از ورودى باب الجواد وارد بشہ . هتـل ما داخل خیابان نواب بود ، اگه می‌خواستیم از باب الجواد بریم داخل ، باید مسافت زیادی را می‌رفتیم . موقع رفتن ڪه می‌شد ، می‌گفت : من دور میزنم از ورودی باب الجواد میام داخل ، هر ڪس دوست داشت می‌تونہ با من بیاد ، تقریباً همه ی بچه‌ها همراهش می‌رفتند . قبل وارد شدن بہ حرم می‌گفت : بریم وضو بگیریم و بعد وارد بشیم ، بچه‌ها شاڪی می‌شدند ڪه هـوا سرده ، ما تو هتل وضو گرفتیم ، امّا می‌گفت : این وضو را بہ نیت امام جواد (ع) بگیرید . وقتی وارد می‌شدیم ، مقید بود زیارت عاشورا بخونہ ، مُهر ، تسبیح و زیارت عاشورا ، تنهـا توشه‌هایی بود ڪه همیشه می‌شد تو لباسِ آقا حجت پیدا ڪرد . شهید مدافع‌ حرم 🌹 ۳۱ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید... شبـان آهسته می گریم که شاید کم شود دردم!!! تحمل می رود ، اما شــب غم سر نمی آید . . . 🌷 🌹 🌹 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•