4_5969960904572273978.mp3
4.11M
قــرار زیــارت عــٰاشورا💚✨|استاد فرهمند
[اللهمارزقنازیارةالحسینعلیهالسلامفي الدنیاوشفاعةالحسینعلیهالسلامفيالآخرة]
#چله_نوکری
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌷👆🌷👆🌷 #قسمت_سوم انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا
🌷👆🌷👆🌷
#قسمت_چهارم
یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.»
بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود.
یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند.
دکتر منافی، همان طور که میآمد #بیمارستان_بهارلو، تلفن زده بود که دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند.
#شهید_بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود.
دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد.
کنترل امنیتی #بیمارستان_بهارلو مشکل بود.
تنها #بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، #بیمارستان_قلب بود.
آن موقع رئیس #بیمارستان_قلب دکتر میلانینیا بود.
چند ماه بعد، نام همین #بیمارستان را گذاشتند : #بیمارستان_قلب_شهید_رجایی
هلیکوپتر خبر کردند.
نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام #مردم_نگران بیرون ببرند.
محافظ پشت بیسیم گفته بود که #قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود.
مردم نگران بودند که نکند #قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و میگفتند « #قلب ما را بردارید و به #ایشان بدهید.»
با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان #بیمارستان نشاندند. تا برسند به #بیمارستان_قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند #آقا چند مرتبه تا مرز #شهادت رفته و برگشته.
یکبار همان #انفجار بمب بود، یکبار #خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یکبار هم جمع شدن پروتئینها در #ریه و حالت #خفگی.
#ادامه_دارد
🌷👇🌷👇🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌷👆🌷👆🌷 #قسمت_چهارم یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.»
🌷👆🌷👆🌷
#قسمت_آخر
همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.
چند پتو میانداختند روی #آقا.
گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر کنند.
معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در #ریه دیده بودند.
#آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند.
خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند.
اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود :
«همراهان من چطورند؟»
«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد که برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند.
زخمها زیاد بودند.
درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل #آقا زیادتر است. میگفتند :
اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند .
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟
شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت.
چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
#امام_خمینی_ره مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که:
#آقا_سید_علی_چطورند؟
پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد.
دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش #آقا.
آن موقع ایشان به #هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی #هفتاد_و_دو_تن را نمیدانستند.
از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا #آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به #امام_خمینی_ره خواندند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :6
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :7⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ روایت زندگی شهید
✏️در بیست و دوم تير سال 1337 در روستاي جليان فسا کودکي در يک خانواده مستضعف و مذهبي به دنيا آمد خانواده اش او را مرتضي ناميدند .
✏️همزمان با تحصيل به کارهاي مختلفي چون دامپروري و کشاورزي مشغول گرديد تا بدينوسيله علاوه بر تأمين هزينه تحصيل به امرار معاش خانواده کمک نمايد. وي تحصيلات خود را در سال ۱۳۵۶ با مدرک ديپلم تجربي با موفقيت به پايان رساند.
✏️شهيد جاويدي که برحسب دستور امام خميني(ره) مبني بر ترک پادگان ها از خدمت سربازي در رژيم ستم شاهي امتناع ورزيد ،پس از پيروزي انقلاب با انگيزه اي متعالي به جمع آفتابي پاسداران پيوست و به عضويت اين نهاد مردمي در آمد. تمام دوران حضور در سپاه در صحنه هاي خطر در داخل و خارج از کشور همیشه پیش قدم بود.
✏️پس از شروع جنگ تحميلي به خوزستان رفت و عاشقانه در عملياهاي مختلف شرکت کرد. او در ابتدا فرمانده گردان 941 بود.
در عملیات والفجر مقدماتي ، گردان فجر و گردان 941 در مجاورت يکديگر عملیات داشتند . یک شب قبل از شروع عمليات «شهيد کيهان پور» به شهادت رسيد و در حین عمليات هم «جليل اسلامي» فرمانده گردان فجر مجروح شد. «مرتضي» به ناچار در حاليکه گردان 941 را هدايت مي کرد هدايت گردان فجر را هم به عهده گرفت و از همان تاريخ به بعد فرمانده گردان فجر شد.
✏️«جلیل اسلامی» پس از بهبودی و بازگشت به جبهه «مرتضی» را فرمانده گردان فجر می دانست و «مرتضی» نیز «جلیل» را فرمانده گردان فجر مي خواند . تا اینکه شهید «جلیل اسلامی» در عملیات بدر مفقودالاثر شد .
✏️گردان فجر تقريباً در تمام عملياتها، از جمله والفجر 1 ، 2 ، 4 ، 8 خيبر، بدر، کربلاي 4 و 5 و 8 کربلاي 10 ، بيت المقدس 7 ، والفجر 10 و... شرکت کرد و در همه جا به تکليف الهي خود عمل نمود و «مرتضی» گردان را براي خدمت به اسلام مي خواست .
✏️مجاهدات این شهيد عزيز منحصر به گردان فجر نبود بلکه قبل از تأسيس گردان فجر از ابتدا در جنگ حضور همه جانبه داشت و در مناطق عملياتي مختلف از جمله: عمليات ثامن الائمه ( شکست حصر آبادان ) - طريق القدس ( آزادي بستان ) فتح المبين بيت المقدس و آزادي خرمشهر - کرخه نور و کردستان و همه جاي جبهه هاي نبرد فداکاري هاي زيادي نمود.
✏️چهار روز از عملیات والفجر گذشته بود و پادگان عظیم حاج عمران و... توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود و در این راستا گردان فجر از سه طرف در تپه بردزرد محاصرهی شدید نیروهای بعثی بود و تنها یک راه عقبنشینی وجود داشت که این گردان به مدت چهار روز با دهها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به خود راه نمیداد.
✏️ساعتی از روز پنجم گذشته صدای بی سیم فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، سرلشکر محسن رضائی و جمع دیگر از فرماندهان عملیاتی مبنی بر این که: برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن میباشد. عقبنشینی کنید. این شهید بزرگوار پاسخ به آنان داد که: "نمیگذارم اُحُد دیگر تکرار شود."
✏️پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان میگذارد. و حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه میزند.
✏️شهید صیاد شیرازی می گوید در تمام دورانی که همراه رزمنگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی یا همان «اشلو» ی معروف.
✏️ در عمليات والفجر 2 پس از آنکه با مقاومت بي نظير شهيد جاويدي و همراهان محاصره شکسته شد و عمليات پيروز گرديد. شهيد جاويدي در مأموريتی به ارتفاعات 2519 و کدو حرکت کرد و در آنجا هم به مأموريت خويش عمل کرد.
ادامه دارد
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :7
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :8⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ روایت زندگی شهید
✏️گردان فجر آماده عمليات کربلای 4 بودند. مرتضی برادران غواص ، فرماندهان گروهان و نيروهاي ديگر را آماده عمليات کرد.
✏️در آن شب اروند جوش خروشی دیگر داشت. نیروها در کنار رود خانه مستقر شدند سپس غواصان به رودخانه افتادند و قايق ها هم حرکت کردند. چند دقیقه بعد دشمن تمام سطح اروند را با تمام سلاحها بمباران کردند (عملیات لو رفته بود) تعدادی از بچه ها به شهادت رسیدند و تعدادي هم به آن طرف آب رسيدند .
✏️ آب اروند آرام آرام پائين رفت و مرتضی نتوانست به آن سوی رودخانه برود تا صبح اين موضوع ادامه پيدا کرد . تماس های بچه ها از آن طرف کم بود .
✏️با تماسي که با شهيد آزادي حاصل شد مي گفت : زمان موعود و شهادت هر لحظه نزديک و نزديکتر مي شود او در پشت بيسيم مي گفت : هر وقت توسط دشمن اسير يا شهيد شديم ديگر صدايمان را نخواهيد شنيد...
تا اينکه ديگر جوابي نشنيده شد.
✏️ دستور فرماندهي به خاطر بمباران شيميايي منطقه را ترک کردند. برادرِ مرتضی (علی جاویدی) در این عملیات مفقود شد .
پس از بازگشت به مرتضی گفتند: جهت تجديد رويحه باید به فسا برگردي، اما او حاضر نشد به فسا برگردد و در جواب گفت: من بايد در عمليات آينده تلافي کنم و جاويدي ديگر به فسا بر نخواهد گشت ...
✏️گرما گرم عملیات وافجر ۸ بود که در میان نخلستان فاو در راس البیشه ، مرتضی را با یکی دیگر از بچه های گردان دیدم. با دیدن لباس های خونی من ، جا خورد. فکر کرد زخمی شده ام ، اما به او اطمینان دادم که خون مجروحی است که حمل کرده ام. احوالش را گرفتم با شوق گفت :"دوست دارم از این دنیای خاکی جدا و به دوستانم شهیدم ملحق شوم.”
گفتم برادر ، خداوند شما را نگه داشته است تا همچنان به اسلام خدمت کنی.
گفت : شاید ، ولی دوستانم از من جلو زده اند و به سعادت ابدی رسیده اند و ما همچنان سردر گم در این دنیای خاکی بایستی نفس بکشیم و راه برویم و زندگی کنیم. از خداوند متعال میخواهم هر چه زودتر شهادت را نصیبم کند.
فهمیدم که دیگر مرتضی در این دنیا جایی ندارد و دیر یا زود به دوستان شهیدش ، به حاج محمود ستوده ، جلیل و حسین اسلامی و کیهان پور و دیگر شهدای لشکر میپیوندد.
✏️"شهید مرتضي جاويدي" سرانجام پس از مبارزات و مجاهدات خستگي ناپذير در هفتم بهمن ماه 1365 در عمليات کربلاي 5 پس از روزها تلاش و جهاد به آرزوي هميشگي خود رسيد.
✏️صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد تا میرسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. از فاصلهی 50 متری مزار، از ماشین پیاده میشود. لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار میرود و آنجا دست راست را به گوشهی کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هرچه بچههای سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا آمدهام و باید بروم.
✏️شهید جاویدی پس از شهادت دوستانش در وصیت نامه ای می نویسد:
"... نمی دانم چه کرده ام که شهید نمی شوم . شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را ، وقتی با هم صحبت می کردیم ، می گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم ، چه کار کنیم؟ واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانوادهای شهدا نگاه کرد... و این جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند ..."
#ادامه_دارد
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
السلام علی شهدای #کربلا ❤️❤️
سلام به دوستان ✋
امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم...
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« نگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست ... »
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
اے ڪه روشن✨ شود
از نـور تو هر #صبح جهان
روشنـــاے دل من♥️
حضرتـــ خورشـید #سلام
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صـ۳۴۴ـفحه 📚
🍃رفیق شهیدم ابراهیم هادی 🍃
🍃هديه به امام زمان (عج)🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸کافیست #صبـــح که #چشمانت را باز می کنی
لبخندی😊 بزنی جانم ...
🍃صبــح 🌥که جای #خودش را دارد .ظهر و عصر و شب 🌙هم بخیـر می شود ...
📎#سلام_صبـحتون_شهـدایـی🌺🌱
🌸سڼڳۯټ ڂٳڷي نیستت
🍃سڑدأڔ ڋڸۿا
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──