🔸سعید #هفت_ماه دوندگی کرد تا بتواند اعزام شود🚌 پسرم بزرگ بود و خودش باید برای زندگیاش #تصمیم میگرفت
🔹سعید جزء #نیروی_رزمی نبود❌ در عقیدتی #سپاه کربلا مشغول خدمت بود، برای اعزام چندین بار تلاش کرد به همه نیروهای رده بالای #سپاه استان برای اعزام متوسل شد
🔸به حدی این پسر برای حضور در #سوریه اصرار میکرد که من دهانم باز نمیشد که بگویم نرو😔 با وجود اینکه حرف مرا میگرفت ولی #نمیتوانستم اصلا دهانم نمیچرخید.
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
روزهایَم یڪبهیڪ مےگُذَرند حالوروزم خَندهدار اَست... پُر شُدهاَم اَز ادعا دَم اَز شُهَدا
#خاطرات_شـهدا
💠همه اینها #بهانههای مجید بود و داشت دوران آموزشی💂 میگذراند. آنجا بهش گفته بودند باید #سریع باشید و خوب بتوانید بدوید چون تو قلیان😢 میکشی، نفس کم میاری.
💠بعد از هشت روز 📆به پدرش گفت: آقا دیدید هشت روز قلیان نکشیدم بابایش هم #خوشحال شد. به همسرم گفتم به خدا مجید کارهایی انجام میدهد که ما متوجه آن نشویم🤔 پدرش هم گفت: نه، مجید میخواهد من #راضی باشم.
💠کمکم دیدیم مجید شبها🌘 قهوهخانه نمیرود، اما خانه هم نیست، #فکر میکردیم با دوستهایش سولقان و کن میرود😐، اما مجید تمام آن شبها آموزشی برای #اعزام میرفت.
💠دو یا سه نفر 👥به ما گفتند مجید میخواهد به #سوریه برود، خیلی بهم ریختیم. چون آشنا داشتیم این پادگان و آن پادگان زنگ ☎️زدیم که راست است مجید میخواهد سوریه برود؟! گفتند #بله.
💠به تک تک گردانها زنگ📞 زدیم که اگر مجید قرار شد برود تمام مسیرها به رویش بسته باشد⚠️و ما اجازه ندادیم که سوریه برود. ولی به ما گفتند که حالا #ایرادی ندارد حالا که قلیان را کنار گذاشته اجازه دهید👌 در این دوره ها باشد
💠ولی کم کم #جدی شد و به همه اطرافیان گفت هوای مادرم 💞را داشته باشید من امشب عازم هستم آن شب پای چپم گرفت و اصلا #حرکت نکرد و خیلی جدی درد گرفت و بیمارستان رفتیم.🏥 آنجا با هر آمپولی که به پای من زدند #رگهایش باز نمیشد
💠گفته بود خواب 😴حضرت #زهرا(س) را دیده است. به مجید گفتم، داداش بگو که نمیروم، اما نگفت که نگفت هر شب🌙 یکی از دوستانش به خانه میآمد تا من را راضی کند و برای #رفتن مجید رضایت بدهم.
💠بعد از این #ماجراها همه میدانستیم مجید شبها آموزشی میرود،😥 یک شب لباسهایش را #خیس کردم و گفتم اگر خانه آمد میگویم لباسها خیس است و بهت نمیدهم. ❌
💠یک روز آمد #خانه و گفت: راحت شدید😔؛ همه دوستانم رفتند. ما هم گفتیم خدا را شکر که تو نرفتی. اما #تصمیم مجید چیز دیگری بود و مجید قرار بود با پرواز ✈️بعدی به سوریه اعزام شود.
💠متوجه شد که #چارهای نیست و هر بار که حرف از رفتن میزند من مریض میشوم😷 و پدرش هم رضایت نمیدهد گذشت تا زمانی که یک روز #سرخاک یکی از آشناهایمان رفته بودیم. همه بهش گفته بودند پدرت در بازار آهن تنهاست‼️ و تو تک پسر خانه هستی، چه طوری #دلت میآید بروی
💠گفته بود: خواب💤 حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیدم و بهم گفتند: یک #هفته بعد از اینکه بیای سوریه، میای پیش خودم میدیدم 😍مجیدی که تا این اندازه #شیطون و سرحال بود و میخندید، این هفتههای آخر خیلی اشک 😭میریخت...
✍ به روایت مادر بزرگوارشهید
#شهید_مجید_قربانخانی🌷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🌱🥀🌱🥀🌱
🔸آقا،برادر عزیز،هیچ وقت توجیه غیرشرعی #خودتان رانکنید .❌
🔅یک موقع میبینی انسان میخواهد یک عملی انجام بدهد،هی خودش را #توجیه میکند و میخواهد به یک شکلی خودش را راضی کند .✅
🔸در انسان دو نفس هست..یکی میکشد به طرف #شیطان،یکی میکشد به طرف خدا .
انسان باید خودش موقعی که یک #تصمیم گرفت،خدای خودش را در نظربگیرد .💥
سخنرانی درروز۳خرداد۶۱
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──