#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
"و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"
«هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند،مردگانند!بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
گوشه ای از زندگینامه #شهید مدافع حرم #احسان_فتحی چم خانی بزرگ مردی از سرزمین آریو برزن
شهید مدافع حرم #احسان(امید) فتحی چم خانی (در همان روزهایی که مقارن بود با رجعت پیکرپاک برادرشهیدش که بعد از چندین سال جاویدالاثر بودن به وطن بازمی گشت) در روز ۱۲ اردیبهشت سال۱۳۶۹ در #شهر شهید پرور #بهبهان دیده به جهان گشود. نامش را احسان گذاشتند گویی میدانستند که تقدیرش به بالاترین درجات احسان و نیکو کاری رقم خواهدخورد.
#پدر بزرگوار شهیدان فتحی
در روستای دژ مهتابی زندگی میکرد،این بزرگوار از ایل بزرگ طیبی از طایفهٔ گیوه چرمی بودند و شغل ایشان کشاورزی بود.
( 1)
#برادربزرگ ایشان( #شهیدبارونی_فتحی)
باشروع جنگ تحمیلی شیفتهٔ جبهه حق میشود و به جبههٔ حق علیه باطل اعزام میشود،سرانجام این شهید عزیز در تیرماه سال ۱۳۶۱ در #عملیات رمضان محور #ڪوشک ڪ به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
با به دنیا آمدن #شهیداحسان_فتحی امید و دل خوشی و چشم چراغی بود برای خانواده ایشان.
که خانواده ایشان همیشه او را #امید صدا میزدند چون مایهٔ شوق و امید بود و باعث می شد هرروز روح امید به خداوند در زندگی پنج خواهر دلسوخته و پدر و مادر مهربان بدمد. احسان با مهر و محبتی که داشت با تبسم های زیبا و چهرهٔ معصومانه اش به خانواده صفا و صمیمیت میبخشید.
درحالی که #احسان فقط ۶سال داشت #پدر بزرگوار ایشان دار فانی را وداع میگوید و احسان امید و پشتوانهٔ خواهران و مادری پیر میشود.
احسان دوره دبستان خود را در #مدرسه ۵آذر ودوره راهنمایی را در مدرسه #شهیدبهشتی میگذراند و با پایان رساندن دوره دبیرستان موفق به دریافت مدرک #دیپلم از هنرستان کار دانش شهدای شیمیایی (بهبهان) شد.
( 2 )
در دوران نوجوانی در #مسجد محل خود(مالک اشتر بهبهان) شروع به فعالیت در زمینه های مختلفی همچون بسیج و مراسمات هیئت و فعالیت های فرهنگی میکند و همیشه در بین دوستان خود شخصیتی دوست داشتنی و مهربان و ورزشکاری با اخلاق بود. ایشان در کنار فعالیت هایی که در زمینه های مختلف داشت از ورزش (فوتبال) نیز غافل نماند میخواست همانگونه که مولایش علی(ع) در دعای خود از خدا میخواهد
"یا رب قو علی خدمتک جوارحی"
مصداق این دعا باشد تا در راه خدمت به دین حق قوی و نیرومند گردد به همین خاطر بود که بسیاری از دوره های سخت و طاقت فرسای نظامی را در مدت کوتاهی به پایان رساند.
با توجه به عشق و انس و الفتش به بسیج وسپاه،لباس مقدس #پاسداری را زیبنده خود دید و درسال ۱۳۹۰ به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تیپ تکاور امام حسن مجتبی(ع) در می آید و در گردان حضرت رسول(ص)شروع به خدمت میکند و با گذراندن دوره های مختلف همچون تکاوری و چتر بازی و مأموریت های مختلف و آمادگی کامل برای مأموریت های مختلف درون مرزی و برون مرزی را داشته باشد.
در همین دوران بود در فعالیت های مذهبی شهرستان و #هیأت(امام حسن عسکری«ع») شرکت میکرد،در مسجد مالک اشتر بهبهان فعالیت فرهنگی و مذهبی خود را روز به روز افزایش میداد.از نظر اخلاقی روحی آسمانی داشت و در هر فرصتی که پیش می آمد از زندگی و راه ( 3 )
و رسم شهدا میگرفت.در اکثر روزهای هفته در کنار مزار برادرشو دیگر شهدا حضور میافت و به نظافت و شست وشوی قبور شهدا
می پرداخت و از آنها طلب شهادت میکرد.به گونه ای که همهٔ دوستان او میدانستند که او به شهدا و اهل بیت و مقام رفیع شهادت علاقهٔ عجیبی دارد.
ایشان در ساخت مرقد شهدای گمنام همانند کارگری ساده در سرما و گرما، خالصانه برای شهدا از هر کمکی که بود دریغ نمیکرد.
همیشه خوش برخورد بود و لبخند به چهره داشت و در سختی ها و مشکلات این روحیه را حفظ میکرد.بدون تعلقی به رنگ و مادیات زندگی،ساده غذا میخورد و ساده لباس میپوشید و نسبت به زندگی قانع بود.
در بین خانواده،دوستان،همکاران و اهل محله به اخلاقی نیکو و پسندیده،سخت کوش و فداکار شهرت داشت. فردی بود که در حد توان خود به فقرا و نیازمندان کمک میکرد،در انجام فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و در اکثر اوقات نمازش را اول وقت میخواند سعی میکرد در هر کجا که بود خود را به نزدیکترین مسجدبرای خواندن نماز جماعت برساند. برای خواندن نماز شب و نماز جمعه خود را مکلف میدانست.
در دانشگاه آزاد اسلامی بهبهان در رشته تربیت بدنی مشغول به تحصیل شد.
( 4 )
با شروع فعالیت های تکفیری و کشتار انسانهای بی گناه،علاقهٔ فراوانی برای حضور در جبهه و دفاع از حریم آل الله و حضرت زینب(س) نشان میداد و همیشه از ظلم وستم و کشتار انسانهای بی گناه اظهار تاسف مینمود و می گفت: «اسلام در خطر است و باید از ¬¬
از آنجایی که ایشان تک پسر خانواده بودند و برادرشان نیز به شها
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمید یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی💥 فوت کرد. وی تا پایان دوره منوسطه تحصیل کرد📚 و موفق به اخذ #دیپلم شد.
🗓سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد💍 که ثمره آن یک #پسر و یک #دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران🇮🇷، همگام و همراه با برادر بزرگوارش #مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه #ششم_اسفند سال ۱۳۶۲ با سمت معاون لشکر ۳۱ عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به #شهادت رسید🌷
💢اما تاکنون اثری از #پیکر مطهر ایشان به دست نیامده است😔
#شهید_حمید_باکری
#سالروز_شهادت
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜
🔆وقتی #دیپلم گرفت و خدمت سربازیاش را گذراند,دانشگاه هم قبول شد. اما #دانشگاه نرفت و با برادرش محمدقاسم به عضویت یگان #صابرین درآمدند.
🔆در دوره #آموزشیشان قاسم یک خطایی میکند و برای تنیبه به او میگویند: از بالای این بلندی به پایین غلت بزن، برادرش قاسم میگوید همینطور که #غلت میزدم وقتی به پایین رسیدم پشت من خورد به پشت یک پاسدار دیگری، بلند شدم تا ببینم چه کسی است که او را #تنبیه کرده اند،
🔆 یکدفعه برگشتم دیدم #محمدحسین است گفتم مگر تو را هم تنبیه کردند⁉️ گفت: نه من را تنبیه نکردند دیدم تو را تنبیه کردند #طاقت نیاوردم من هم با تو غلت زدم.
#شهید_محمدحسین_میردوستی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_قادر_پادیار، در سال 1340 در #خانواده_ای_فقیر در روستای بطاری از توابع یاسوج به دنیا آمد. در سال 1346 تحصیلات ابتدایی خود را در دبیرستان عشایری روستای خود به پایان رساند و در سال 1350 به مدرسه راهنمایی سیسخت و درسال 1353 به دبیرستان دکتر مصدق سیسخت رفت و #دیپلم گرفت.
در 20 اردیبهشت 59 به استخدام شهربانی درآمد و در مرکز آموزش درجه داری شیراز، دوره آموزش یک ساله خود را گذراند و سپس برای ادامه خدمت به یاسوج رفت. در 15 دی سال 61 به شهربانی یزد منتقل شد و در 1 خرداد سال 64 مجدداً به شهربانی یاسوج بازگشت. در 12 مهر سال 74 به منظور مبارزه با #قاچاقچیان به منطقه شرق کشور اعزام شد و در بامداد 13 اسفند 74 ، به هنگام بازگشت از مأموریت، توسط اشرار و قاچاقچیان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی مدت 10 روز در بیمارستان شهید باهنر کرمان بستری بود و در ساعت 4 بعدازظهر 24 اسفند 74 به #درجه_شهادت رسید.
وی تنها فرزند پسر خانواده و دارای چهار خواهر، پدر و مادر پیر و ناتوان و خود صاحب 5 فرزند، چهار دختر و کی پسر بود که بزرگ ترین آنها به هنگام #شهادت_پدر فقط 13 سال داشت.🌷
#نام_یادشان_گرامی
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸