🔸آخر #شب خوردنی های مختلف میآوردیم و تا نیمههای شب فیلم و سریال📺 و... نگاه می کردیم
🔹همان زمانها هم با خودم میگفتم چقدر به من #خوش میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم😍 واقعا هم همینطور بود.
🔸من با داشتن #امین💞 خوشبخت ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی #خصوصی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. #مردی با این همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد
🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را #تحمیل کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم⛔️ خودش با #محبت مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود😍
واقعا سیاست داشت
در #مهربانیـش..😌💖
به نقل از #همسر_شهید
#شهید_امین_کریمی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
#عاشقانه_شهدا❤️
🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم میایستاد.
🌸وقتی چای و قند را به من تعارف میکرد، حتی بچه مذهبیها هم #نگاه میکردند.
🌸چند دفعه دیدم خانمهای مسنتر #تشویقش کردند وبعضیهایشان به شوهرشان میگفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره!
🌸ابراز #محبت های این چنینی و میکرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود.
حتی میگفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن!
🌸ولی خیلی بدش میآمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه میروند.
میگفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟
اعتقادش این بود که با خط کش #اسلام کار کن
📚قصه دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
#شهیدانه🥀🥀
🍃بسم رب الزهرا
.
🍃از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم. بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر املای مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق #بندگی را به تمرین بنشینیم.
بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان می بود اما نشد ...
.
🍃 به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم #بدبختی را؛ در حالی که مضحک است؛ بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف ، خود را نگون بخت نمیداند . شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی..
.
🍃اما من به چیزی میگویم #خوشبختی، که والاتر از ثروت است . حال آن چیست؟ گوهر محبتی است که #خدا آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری ان، صدف جسم ما را گماشته است .
.
🍃به این فکر کن که این گوهر تکه ایی از روح #خداوند است .خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد . #روح ما مانند کودکی است که #جیغ میزند و خواسته ایی را طلب میکند ؛ تقرب به خدا را میخواهد اما ما با #گناهانمان خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد #خدا.
.
🍃اما نباید #چشم پوشی کرد از امانت دارانی که بی وقفه #شب و روز در تلاش اند تا روحشان را به #پروردگار نزدیک تر کنند.
.
🍃روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته تجملات نشود چرا که اگر بشود؛ میشود مادی گرا...
روح ما به " #مطالعه "نیاز دارد، به " #محبت و #صداقت ". به "آگاهی"..
و شاید او مصداق #خوبی برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت هر چقدر برای تحصیل #هزینه کنید؛ بازهم کم است ..
.
🍃 شاید او #ارزش آگاهی را درک کرده بود.شاید #روح او بی نیاز تقرب یافت...
به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد ؟! آیا #امانت دار های خوبی بوده ایم؟!
آیا نیاز های روحمان را برطرف کرده ایم؟!
آیا اسیب زده ایم به روحمان یا پرورشش داده ایم؟!
آیا....
.
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
.
✍️نویسنده: #مونا_زارع
.
🕊 #شهید_رضا_کارگر_برزی
.
📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۵۸
.
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
.
🥀مزار : گلزار شهدای البرز
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
💌 #بیان_معنوی
💟ویژگی #محبت_خدا
🌺اگر به جای تلاش برای #چشیدن مزه محبت خدا به دنبال جلب #محبت دیگران باشیم
❌هیچ نتیجهای جز #شکست را تجربه نخواهیم کرد.
❣ #تفاوت محبت خدا با محبت دیگران این است که محبت دیگران ابتدا راحت بدست می آید ولی بعد #راحت از دست میرود ولی محبت خدا ابتدا #سخت به دست میآید ولی هرگز از دست نمی رود. ✅
#حجتالاسلام_پناهیان
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشنهادی دادیم که فکر نمی کردم حاج قاسم قبول کند ولی قبول کرد!
خاطره زیبای #همسر یک #شهید از #محبت شهید سلیمانی به خانواده شهدا
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🌹🌸🌷🌸🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#دوست_داشتن
#رئیس_جمهور_مکتبی
#شهید_رجایی
بعضی وقتها حرفهایی می زد که همان میشد #مبنای زندگیمان
یکبار رو به من کرد و گفت : من تو رو برای #خودت دوست دارم نه برای #خودم تو هم ، بهتره من رو به خاطر #خودم دوست داشته باشی نه به خاطر #خودت .
همین جمله باعث شده بود در مواقع خاص ، خودم را جای #ایشان بگذارم و بعد تصمیم بگیرم و طبیعی بود که با این نگاه ، زندگیمان دارای تحکیم ، #محبت و #مودت بیشتری میشد .
📚 سیره #شهید_رجایی، صفحه ۵۸
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#عاشقانه_ها
#همسرانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#حاج_ابراهیم_همت
وقتي به #خانه مي آمد ، من ديگر #حق نداشتم #كار كنم .
بچه را #عوض مي كرد ، #شير برايش درست مي كرد . #سفره را #مي_انداخت و #جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، #لباس_ها را #مي_شست ، #پهن مي كرد ، #خشك مي كرد و #جمع مي كرد .
آن قدر #محبت به پاي #زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي #خانه ؛ ولي من تا #محبت_هاي تو را #جمع كنم ، براي يك ماه ديگر #وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از #جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو #نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي کردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷🕊🌹🌴🌹🕊🌷
#فرازی_از_وصیت_نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_محمود_فاتح
ای خدای مهربان
این فخر و عزت مرا بس که #بنده تو بوده و #وصال و #معشوقم تو باشی ، پس در #راهت مرا آنگونه جا و #سعادتم ده که تو دوست میداری.
ای حکیم با حکمت، اینک که دریچههای نور و #رحمت خویش را به روی بندگانت #گشودی و توفیق #هجرت و #جهاد در راهت را نصیبم کردی و بذر #عشق و #محبت خویش را در #جانم ریختی و هدف #حیات و #خلقت را ، پرستش به سوی خویش خواندی.
تو را #سپاس میگذارم و پیام #پیامبران و #امامانت را بگوش جان #لبیک گفتم و در فضای #عطرآگین عاشورای #حسینی در جبهه سرخ #شهادت با فریاد لبیک یا #خمینی به سرزمین کربلای #شهادت رو کردم تا با انتخاب و آزادی و آگاهی در راه #خدا درس #ایمان و #ایثار و چگونه زیستن را که در مکتب سرخ #حسین_ع آموختهام به نسلهای #وارث_انقلاب اسلامیمان بیاموزانم و فریاد همیشه #مظلومیت و حیات #اسلام و #اماممان را با #خون خویش به نسلها بسپارم
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋
#حسادت_و_غیرت_یکدیگر_را_تحریک_نکنید!"
🔹 به آقایون👨 توصیه میشه که در #معاشرت_با_نامحرم و حتی محارم کاری نکنید و #حرفی نزنید که زنانِ 👩خود را وادار به حسادت کنید!
🔸 به خانمها هم سفارش میشه که در برخورد با #مردهای_بیگانه، کاری نکنید و حرفی نزنید که #حس حسادت و #غیرت شوهرتان را تحریک نمایید.
✅ این #حسادتها بدبینی میآورد و پایههای #محبّت را سُست میکند و از ریشه میسوزاند.
❣️#ڪانالانرژیمثبت
برای عضویت ضربه بزنید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3740336160C13ffb518cd
مطالب ناب روانشناسی را فقط در کانال ما جستجو کنید👌🏻
در نشر لینک حذف نشود.
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#عاشقانه_ها
#همسرانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#همسر_سردار_شهید
#حاج_ابراهیم_همت
وقتي به #خانه مي آمد ، من ديگر #حق نداشتم #كار كنم .
بچه را #عوض مي كرد ، #شير برايش درست مي كرد . #سفره را #مي_انداخت و #جمع مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، #لباس_ها را #مي_شست ، #پهن مي كرد ، #خشك مي كرد و #جمع مي كرد .
آن قدر #محبت به پاي #زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي #خانه ؛ ولي من تا #محبت_هاي تو را #جمع كنم ، براي يك ماه ديگر #وقت دارم .
نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق داري .
يك بار هم گفت : من زودتر از #جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو #نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي کردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❌در نشر لینک حذف نشود❌
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
✫⇠قسمت : هفتم
🍃قانع نمی شدم که مثل میلیون ها انسان دیگر ازدواج کنم زندگی کنم و ... دنبال مردی مثل مصطفی میگشتم ،یک روح بزرگ ،آزاد از دنیا و متعلقاتش اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمی آمد.آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه ،#ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت .
مردی که پول ندارد ، خانه ندارد ، زندگی ... هیچ !
🍃آنها این را می دیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه .ارزش آدم ها به ظاهرشان و پول شان هست به کسی#احترام می گذراند که لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد .روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند.با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام#خواستگاری کرد .گفتند : نه .
🍃آقای صدر دخالت کرد و گفت: من#ضامن ایشانم .اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش می کردم .این حرف البته آنها را تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود . آنها همچنان حرف خودشان را می زدند و من هم حرف خودم را .#تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم .فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که#حاکم_شرع است#عقد می کنیم ،اما مصطفی مخالف بود ،
🍃اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود.می گفت: سعی کنید با#محبت و مهربانی آنها را راضی کنید.من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد .با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد .وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند .اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سر من داد کشید به خاطر آنها بود ...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
✫⇠قسمت : پانزدهم
🍃گفتم: مصطفی! بعد از همه این کارها که با شما کردند اینها را دارید می گویید؟گفت: آن ها که کردند حق داشتند ، چون شما را دوست دارند ،من را نمی شناسند و این طبیعی است که هر پدر و مادری می خواهند دخترشان را حفظ کنند.هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم .بعد از این جریان مادرم منقلب شد .مادرم میگفت : من اشتباه کردم این حرف را زدم .دیگر حرفم را پس گرفتم .باید خودش این کارها را برای شما انجام بدهد.چرا این قدر نازش می کنی .مصطفی چیزی نگفت ، خندید .
🍃غاده به مادرش نگاه کرد.فکر کرد: حالا برای مصطفی بیشتر از من دل میسوزاند! و دلش از این فکر غنج رفت.روزی که مصطفی به خواستگاریش آمدمامان به او گفت: شما می دانید که این دختر که می خواهید با او ازدواج کنید چه طور دختری است ؟او ، صبح ها که از خواب بلند می شود وقتی رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسانی تختش را مرتب کرده اند،لیوان شیرش را جلوی در اتاق آورده اند و قهوه آماده کرده اند .شما نمی توانید با مثل این دختر زندگی کنید ،نمی توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در این خانه اش هست.
🍃مصطفی خیلی آرام این را گوش داد و گفت: من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم ،اما قول می دهم تازنده ام ، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت و تا شهید شد این طور بود.حتی وقت هایی که در خانه نبودم در اهواز در جبهه ، اصرار می کرد خودش تخت را مرتب کند.می رفت شیر می آورد.خودش قهوه نمیخورد ، ولی میدانست ما لبنانی ها عادت داریم ، درست می کرد .
🍃 گفتم: خب برای چی مصطفی ؟ می گفت: من#قول داده ام به مادرتان تا زنده هستم این کار را برای شما انجام بدهم .مامان همیشه فکر می کرد مصطفی بعد از ازدواج کارهای آن ها را تلافی کند ،نگذارد من بروم پیش آن ها ، ولی مصطفی جز#محبت و#احترام کاری نکرد و من گاهی به نظرم می آمد مصطفی سعه ای دارد
که می تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را .
🍃خانه ما دو اتاق بود در خود مدرسه همراه با چهارصد یتیم،به اضافه این که آن جا پایگاه سازمان بود، سازمان امل .از نظر ظاهر جای زندگی نبود ، آرامش نداشت .البته مصطفی و من از اول می دانستیم که ازدواج ما یک ازدواج معمولی نیست .احساس می کردم شخصیت مصطفی همه چیز هست .خودم را نزدیک ترین کس به او می دیدم و همه آن هایی که با مصطفی بودند همین فکر را می کردند.
🍃گاهی به نظرم می آمد همه عالم در گوشه این مدرسه در این دو اتاق جمع شده ،همه ارزشهایی که یک#انسان_کامل ، یک نمونه کوچک از امام علی علیه السلام می توانست در خودش داشته باشد.
ولی غریب بود مصطفی ، برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش روشن می شد و اصلاً مرامش این بود .خودش را قدم به قدم آشکار می کرد.توقعاتی که داشت یا چیزهایی که مرا کم کم در آن ها جلو برد.اگر روز اول از من می خواست نمی توانستم ، ولی ذره ذره با محبت آن ابعاد را نشان داد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸