eitaa logo
🦜شعرکده گل وبلبل🦜
470 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنچنان مۍفشرد فاصلہ راه نفسم ڪ اگر زود اگر زود بیایۍ، دیر است :) اللهم عجل لولیک الفرج❤️
برخــیز! شـعرها همگی لنـگ مـانـده‌اند صبحت بخیر! حضرت مضمون هر غزل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏بری تو یه روستا چند تا گاو و گوسفند داشته باشی، صبح‌ها با صدای 🐓 بیدار شی و شیر محلی صبحونت باشه شبا هم خسته بگیری بخوابی...😕👤
اگه رابطه‌ی دوستی دارید که جفتتون مطمئنید بدونِ همدیگه نمی‌تونید زندگی کنید، ولی ایمان دارید هیچ‌کدومتون قرار نیست از وابستگیِ طرف مقابل سواستفاده کنه مهم نیست چند سالتونه، مهم اینه که شما اصل واژه‌ی رفاقت رو درک کردید.
4_5911265855735336842.mp3
6.19M
انسانِ دیگری خواهی شد بی‌اختیار وقتی پوستی دیگر بر پوستت بلغزد . . . وقتی تنت به دیدارِ تنی دگر برود . . . ❤️‍🔥 
چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی! تمام خرجی هفتگی ام، برای نامه های سفارشی می رفت. تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز، یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم، که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود. تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند، میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند. حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است. آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت. هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یک بار گفت: چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود. چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد. مارا که دید زیر لب گفت: دختره ی بی حیا. ببین با چه ریختی اومده دم در! شلوارشو! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند! مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟ مردم آنها را از هم جدا کردند. از لبش خون می آمد و می لرزید. موهای طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد. نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود. همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد. از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم! روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. به خاطر یک دعوا! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم! از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم، به دخترم میگویم: من باز میکنم! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند. دخترم یکروز گفت: یک جمله عاشقانه بگو. لازم دارم گفتم: چقدر نامه دارید. خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!
4_5801152781280610388.mp3
13.94M
موزیک مدیتیشن - بیکلام توی تاریکی اتاق دراز بکش، هنذفری رو بزار تویِ گوشت و به یه موسیقی آرومِ بیکلام گوش کن.. تمام این روزای تلخ و شیرینی که گذشت رو از مقابل چشمات عبور بده تا وقتی چشاتو باز کردی راحت نفس بکشی. این فرصت رو از دست نده...میدونی چیه؟ گذشته تموم شده اگه ازش رد نشی راهتو بند میاره.. تو لایق یه زندگی خوبی، پس خودتو جمع و جور کن رفیق. بیکلام 🧚‍♀
اونجا که "شهریار"میگه: و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر! شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟
🦜شعرکده گل وبلبل🦜
داستان بسیار شنیدنی وهابی که یک شبه شیعه شد🥺
گفتم ای عشق مرا دستِ نياز است دراز طلبِ خويش به نزدِ كه برم؟ گفت: حسين ‌..❤️
عشق در کتاب‌ها نیست ! عاشقان بزرگ، خواندن بلد نبودند... 🌹🌿
‏نگُذار عاشقِ تو این همه آشوب شود سمتِ تو آمده‌ام حالِ دلَم خوب شود... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیاد خواستم اما همیشه کم بودی تو مثل فرصت کوتاه؛ مغتنم بودی در حضور استاد مرتضی امیری اسفندقه
4_419002402213987101.mp3
8.93M
خسته ام خسته -خسرو شکیبایی این پادکست تیکه هاش تو اکثر پادکست های دیالوگی هست خیلی درخواست کرده بودید گذاشتم و واقعا زیباست پادکست ❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما هيچ تر از هیچ پِیِ هیچ دویدیم؛ جز هیچ در این هیچ دگر هیچ ندیدیم.
4_5787521212213104917.mp3
9.36M
شعر بودی، درد شدی تو مسئله اين بود كه او واقعى ترينِ خودش بود. فرقى نمى كرد در چه مكانى باشد، خود بودن را از كيلومترها فرياد ميزد. ❤️‍🔥