به خواب ظلمت آلودیم شبهای زلالی را
دریغا ما ندانستیم قدر آن لیالی را!
به جای شمعدانیهای سرشار از شکوفایی
کنار یکدگر چیدیم گلدانهای خالی را
مزار از دشت میسازند و تابوت از صنوبرها
خدایا کی به پایان میبریم این مرگسالی را!
کسی با نغمۀ اللهاکبر برنمیخیزد
مؤذن بیسبب آشفت خواب این اهالی را
جهان پیوسته تا کی بر مدار ظلم میگردد
مگر در هم بریزد رادمردی این توالی را
#فاضل_نظری
#اکنون
#در_انتظار