eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.6هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از وصیتنامه ،🌟 از فرماندهان مخلص دوران دفاع مقدس: 🌹 شور و عشــــقی ڪه هم‌اڪنون در دلم نهفته است را نمی توانم توصیف ڪنم؛ در ڪنار رزمندگان بودن چه سعادت بزرگے است ڪه خداوند نصیب این بنده حقیر خود ڪرده‌است.. حال و هوای جسم را جلا می‌بخشد و روح را شاداب می‌ڪند🙂 این اشتباه است که بعضی ها فڪر می‌ڪنند جبهه سخت و تنگ است!! برای من جبهه "عشــــــق" است و قلب و دل را صفا می دهد. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها 💠 قصه #شهدا، قصه امروز و فردا نیست؛ بلکه قصه ابدی است!🌈 🔻کانال رسمی گلزار مطه
رفتنت را باور نمیڪنم😓 ولے میدانم ڪه خونت باعث آزادی جوامع از میشود! ... خوشا به حالتان، برای ما زمینیان اسیر نفس دعا ڪنید🙏🏻🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#دلتنگیم 💔 👈🏻دلتنگــِ بیقرارےهایمان با شهـدا ڪاش مــارا صـــــدا بزنیـــد👇🏻 از لابه لاے ناگفتہ های
•🌸• به یاد شهدای اولین روز از عملیات غرور آفرین ، ڪه مزار مطهرشان در گلزار شهدای کرمان واقع است: 🦋شهید مجید سرمست 🦋شهید محمدعلی‌جعفری‌مهدوی 🦋شهید عباس مشکبار 🦋شهید حسن سالارهابیلی 🦋شهید مجید اسدی یارضوی 🦋شهید حسن رنجبر کبوتر خانی 🦋شهید حسین طالبی 🦋شهید مسعود حسن نژاد 🦋شهید کریم انجم شعاع 🦋شهید محمد بدخشان 🦋شهید مصطفی موحدی 🦋شهید علیرضا معین الدینی 🦋شهید محمد ضیا پور خالقی 🦋شهید مهدی آب بر 🦋شهید حمید ایرانمنش 🦋شهید مهدی پور حسینی نژاد 🦋شهید منصور ضرابی 🦋شهید محمد دهقانی 🦋شهید محمد منصوری ✌️🏻 🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"محمّد علی کار آموزیان" 🔹صفحه :١٣٢_١٣١ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 کار را انجام دادیم و خسته و کوفته 😞 به طرف خطّ خودی بر گشتیم. در این فاصله به خاطر طولانی شدن کار، پست های نگهبانی عوض شده بود و پست بعدی در جریان ما قرار نگرفته بود.. ما هم بی خبر از همه جا با خیال راحت به خطّ مقدّم نزدیک می شدیم. در همین موقع یک مرتبه نگهبان های ارتشی به خیال اینکه ما هستیم به طرفمان تیراندازی کردند. بچّه ها که انتظار چنین استقبالی را نداشتند؛ سریع روی زمین دراز کشیدند. و خود را پشت تپّهٔ کوچکی 🗻 که آنجا بود، رساندند. کاری نمی توانستیم بکنیم. اگر سرمان را بالا می آوردیم به دست نیروهای خودی تلف می شدیم. بچّه‌ها بلاتکلیف پشت تپّه گرفته بودند. محمّد حسین که با این مسائل به خوبی آشنا بود و چندین بار در موقعیّت هایی بدتر از این قرار گرفته بود، بی خیال و راحت نشسته بود 👌 و بچّه ها را آرام می کرد. چاره ای نبود، باید منتظر می ماندیم تا ببینیم بالاخره چه اتّفاقی می افتد. ارتشی ها پس از اینکه حسابی به طرف بچّه ها تیراندازی کردند، یک گروه برای اسیر کردن ما جلو فرستادند. این بهترین موقعیّت بود، 👌 زیرا با نزدیک شدن آن ها می توانستیم سر و صدا کنیم. و خودمان را به آن ها بشناسانیم. همین طور هم شد، وقتی نزدیک شدند فوراً بچّه ها را شناختند. عذر خواهی کردند و گفتند:"این مسئله بخاطر تعویض نگهبان ها اتّفاق افتاد" خلاصه آن روز بزرگی از بیخ گوشمان گذشت. کار بود که هیچ کس آسیبی ندید. 💠یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس ((یاد خدا)) زندگی سراسر معنوی بود. به 🤲 اهمیّت فراوانی می داد وهیچ چیز مانع ارتباطش با نمی شد. به تمام نیروهایش عشق می ورزید😍 و مانند یک پدر برایشان دلسوزی می کرد. هر وقت بچّه‌ها برای می رفتند آن ها را تا ابتدای محور همراهی می کرد. و همان جا منتظرشان می نشست تا برگردند. یک شب در ؛ من، محمّد حسین و یکی دیگر از بچّه ها به نام برای شناسایی رفته بودیم. سیّد محمود جلو رفت و من و محمّد حسین بالای رودخانهٔ گاوی منتظرش ماندیم. سیّد حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمّد حسین به گوشه ای رفت و مشغول و شد. این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتّی در منطقه خطر نیز از عبادت 📿و راز ونیاز 🤲با خدا غافل نمی شد. رفتار و کردار او به گونه ای بود که لحظه به لحظه زندگیش و جزء به جزء حرکاتش، انسان را به یاد خدا می انداخت. 💠 بی تو در کلبهٔ گدایی خویش رنج هایی کشیده ام که مپرس 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم البارین🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین🍃 #اطلاعیه 🔴به اطلاع شما بزرگواران میرسانیم پخش زنده دعای ابوحمزه ثمالےاز صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) ⌚ساعت :۲۴ 📱صفحه سوم اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir خادمین شهدا رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید🍃 #با_ما_همراه_باشید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین🍃 #اطلاعیه 🔴به اطلاع شما بزرگواران میرسانیم پخش زنده دعای ابوحمزه ثمالےاز
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت خاطره #حاج_قاسم_سلیمانی و حسین چریک  پ
🦋 خاطرات شهید(حاج‌قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴 توهین یکی از به در بین سخنرانی ایشان 💠 یکی از روزهایی که نزدیک عملیات سرنوشت‌‌ساز حلب بود رزمندگان را جمع کرده بود و برایشان صحبت می‌کرد. به آنها می‌گفت سعی کنید روی پای خودتان باشید. تلاش کنید خَلَف صالحی برای پیشینیانتان باشید و... در اثنای صحبت‌های حاج قاسم یکی از برادران که ظاهراً حاج قاسم را نمی‌شناخت از انتهای جمعیت بلند شد و فریاد زد: حاج آقا تو که این قدر ما را موعظه می‌کنی خودت گروه چندی؟ ما همه مات مانده بودیم. از شدت تعجب 😳و ناراحتی😔 زبانمان بند آمده بود. تا آمدیم خودمان را جمع و جور کنیم و حرفی بزنیم دیدیم حاج قاسم شروع کرد به جواب دادن: من گروه صفر هستم.‌ گریه 😭می‌کرد و می‌گفت: من هنوز لیاقت پیدا نکردم... 📄 روزنامه کیهان، ۲۶ اسفند ۱۳۹۷ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
👮‍♂ سرتيپ دوم پاسدار محمد علی شهریار پناه در تير ماه۱۳۴۰ در شهرستان سيرجان دیده به جهان گشود؛ تا پايان مقطع متوسطه در رشته رياضی تحصيل كرد و سرانجام، پس از عمری و خدمت به مردم، بر اثر سانحه هوايی در دریاچه مهارلو شیراز به شهادت رسيد.🌺 ♡روحش شاد♡ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
•🌸• به یاد شهدای اولین روز از عملیات غرور آفرین #بیت_المقدس ، ڪه مزار مطهرشان در گلزار شهدای کرمان
شهید آوینی|❣ اے شــهید! اے آن‌که بر کرانه ازلے و ابدے وجود برنشسته‌اے.. دستے بر آر و ما قبرستان نشینانِ این عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کِش! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃 🔴به اطلاع شما بزرگواران میرسانیم امروز حوالی ⌚ساعت۱۸:۳۰ ✅قرائت زیارت عاشورا و رادیو گلزار را به صورت پخش زنده از صفحه سوم گلزار شهدا از گلزار شهدا برای شما بزرگواران خواهیم داشت🙏 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
❇️مناسبتی امروز ۸ آبان روز #نوجوان ،یاد کنیم از نوجوان 14 ساله ای که فرمانده ی دل ها شد.... شهید ر
🍃 یڪ بسته گز روے قبر گذاشته و با گلاب، مشغول شست و شوے آن بود. بے آنکه خود را معرفے ڪنم، پرسیدم: " شمــا این را مےشناسید؟ " پاسخ داد: "من اهل اصفهانم! چندے پیش، سرِ مزار این شهید خواستم تا براے قبولے در ، ڪمڪم ڪند؛ وقتے قبول شدم، تصمیم گرفتم دوباره شهید را امتحان ڪنم. قبول شدن در دانشگاه را امرے «اتفاقے» تلقّے مےڪردم..؛ لذا از شهید براے سفر مکّه طلب یارے ڪردم؛🕋 و او باز مرا شرمنده بزرگوارے اش ڪرد و من به خانه خدا مشرّف شدم! اڪنون آمده ام تا از او تشڪر ڪنم. " [بہ نقل از پدر شهید] 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔] شبهای جمعه، مادری قامت خمیده هے بوسه میگیرد، ز رگ‌های بریده.. || ای فارج غم‌های من، ! || 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای حمید شفیعی 🔹صفحه ۱۳۵_۱۳۳ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🦋 ((معجزه)) یک روز با برای انجام کاری رفته بودیم. معمولاً به خاطر شتابی که در کارها بود از لندکروز استفاده می کردیم. آن روز محمّدحسین پشت فرمان بود. با سرعتی حدود صد و سی یا صد و چهل توی جاده می رفت. یک دفعه وانت آبی رنگی از سمت راست وارد جاده شد و درست مقابل ما توقّف کرد😨. جاده باریک بود و به هیچ شکل نمی شد آن را رد نمود. حسین فوراً ترمز کرد، ولی چون سرعت ماشین زیاد بود، بلافاصله موفّق نشدیم و ماشین هر لحظه به وانت آبی نزدیک تر می شد😰. فکر کردم دیگر کار تمام است و الان به شدّت تصادف می کنیم. به همین دلیل سرم را میان دو دست گرفتم و در حالی که فریاد می زدم: «یا ابوالفضل!...» روی پاهایم خم شدم. چشمانم را بستم و منتظر حادثه شدم😓؛ امّا اتّفاقی نیفتاد😳. ماشین بدون اینکه به چیزی برخورد کند، متوقّف شد. من چند لحظه در همان حالت کردم. امّا دیدم نه!...خبری نیست. آهسته سرم را بلند کردم و نگاهی به مقابل انداختم. در کمال تعجّب دیدم کسی وسط جاده نیست. با خودم فکر کردم حتماً راننده با ماشین فرار کرده است🤔. اطرافم را نگاه کردم، امّا خبری از او نبود. منطقه کفی و صاف بود و اگر کسی به نزدیک یا از ما دور می شد، به راحتی تا چند دقیقه دیده می شد. از محمّدحسین پرسیدم:« پس این راننده و ماشین چه شدند؟!😳» در حالی که نفس عمیقی می کشید، گفت:«او باید می رفت.» متوجه حرفش نشدم. خواستم دوباره سؤال کنم که دیدم از ماشین پیاده شد، کنار جاده دو به جا آورد.✨ وقتی دوباره سوار ماشین شد،گفتم: «باید بگویی که او کجا رفت؟!» گفت:«خب رفت دیگر😊» گفتم:«آخر کجا رفت که ما ندیدیم؟!🤔توی جاده و دشت به این صافی حداقل نیم ساعت طول می کشد تا یک نفر از دید خارج شود. آن وقت چطور او در عرض چند ثانیه غیبش زد؟!😯» کمی اخم هایش را درهم کشید و گفت: «یک جمله می گویم و دیگر سؤال نکن.» گفتم: «باشد، قبول✋» گفت: «ببین!... توی شامل حال همه می شود، این هم یکی از همین معجزات بود که این بار شامل حال ما شد.» خواستم دوباره سؤال کنم که وسط حرفم پرید:«قرار شد دیگر چیزی نپرسی🤫.» نمی توانستم سؤال کنم، یعنی او دیگر حرفی نمی زد؛ امّا مسئله همچنان برای من لاینحل ماند و اصلاً نفهمیدم آن اتّفاق چه بود و آن ماشین چطور آمد و چطور رفت؟!🤷‍♂ 💠فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج‌قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴 توهین یکی از #مدافعان_حرم به #سردار_س
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 میگفت: روزی درمنطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی راکه سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همینکه گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️ حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره بادوربین دیدبزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار😢 خلاصه شناسایی به گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی روسوار ماشین کردیم وراه افتادیم. هنوز زیاد دورنشده بودیم که همون خونه درجا منفجر 💥شد وحدود هفده تن شدند😢 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔 ⬅️بیان خاطرات حاج قاسم توسط سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن۹۸ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج) إِنَّ الْإِنْسَانَ ؛ لَفِي خُسْرٍ ... یعنی آدم بمیرد ؛ و روی ماهت را نبیند ..‌. أینَ صاحِبُنا ؛ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفرج ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
❇️نکات کلیدی ⬅️بخوانید فرازی از وصیت نامه: #شهید_محمد_رضا_کاظمی_زاده ♦️چه نیکو است اگر با جان ودل
🍃 اوعلاوه بر تدریس به فعالیتهای فرهنگی ومذهبی وشرکت در تظاهرات بر علیه شاه می پرداخت. با شروع اوکه شور در دل و خدادر سرداشت مدرسه را رها نمود وبه خیل عاشقان کربلا پیوست.🌹 او بارها در جبهه حضوریافت تا اینکه سرانجام در روز پنجم اسفندماه سال 1364 در شربت نوشید ودر بهشت برین منزلگاه جاودان یافت. او در خودنوشت: چه سخت است روز حساب ، روزی که همه چیز دگرگون می شود زمین به غیرزمین تبدیل می شود. وای به حال کسی که در آن روز مورد غضب خداوند باشد. ای کاش همه در پی این بودیم که دریابیم حقیقت آفرینش را، حقیقت زندگی ، حقیقت حق را ، حقیقت خویش را،حقیقت راه را وحقیقت حرکت را وعمل حقیقی را.✨ ای کاش همه ی ما بدنبال این بودیم که درک کنیم ارزش را وعمل باارزش را ، وآنچیزی را که سبب می شود انسان از افتادن به اسفل السافلین نجات پیدا کرده وبه اعلاء علیین برسد.✨ کاش همه دریابیم تنها وسیله معراج مؤمن را.🌱 ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
مداحی آنلاین - تنهاترین - مهدی رسولی.mp3
2.97M
🌙 🍃اومدم تنهای تنها 🍃من همون تنهاترینم 🍃اومدم بگم که امسال کربلاموازتومیخوام مهدی رسولی ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
"پنجشنبه های دلتنگی" هوای دلهای ما این روزها بارانیست...🌧 اما دلهای عاشــ💔ــق زیر چتر #شهدا در اما
اے شـــ🕊ــهید دل من ڪلبه بارانِ اسٺ و تو آڹ باراڹ بے اجازه ای ڪه ناگهاڹ در احساس مڹ چڪہ مےڪنی...🌱 ‌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🌸نرسیده شروع کرد به فعالیت درمحله خودمان🌸 روایتے اززبان پدر.....🌾 #مسجدهاشمی مسجدی بود که به جز چ
#شهید_علی_ماهانی ⭐️ « رفتم به ملاقات علے آقا در زندان. گفتند حق ندارے صحبت کنے، فقط میتوانے او را ببینے! زیر باران منتظر بودم🌧 وقتی علے آقا را آوردند، دست و پایش را بسته بودند و سربازها محاصره اش کرده بودند. سر و صورت خون آلودش را که دیدم، نتوانستم طاقت بیاورم...😤 رفتم جلوے سربازها و گفتم: چرا این کار را کردید؟ خدا را خوش نمے آید!!😠 علے آقا سرم فریاد کشید و گفت: "حسین .. التماس نکن! همین روزها #امام مےآید، من هم آزاد میشوم.🙂 تمام کشور آزاد میشود.🇮🇷" سربازها افتادند به جانش و تا جایے که مےتوانستند، نیمساعت زیر باران او را زدند..! » [خاطره ای از همرزم شهید] 📖:پیراهن‌خاکی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman