eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.6هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ «فانّی اَساَلّک و اَنا واثِق باجابتک ایّای فی مسألتی و ادعوک و انا عالم باستماعک
🌙 «خدایا اگر می‌دانی که عاشقت شده‌ام، مرا به سوی خود فراخوان و الا مرا رشد بده و توفیق تکامل الی‌الله نصیبم کن تا لایق شهادت گردم.» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
به حرمت نظر لطف حضرت زهرا(س) امیر عالم و آدم شود گدای حسن(ع)🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 روایتی جذاب و متفاوت از دانشگاه 🎙 حاج حسین یکتا 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ چرا مردم اینقدر را دوست دارند؟ ➖کدام ویژگی سردار باعث محبوبیت ایشان شد؟ 🎤 استاد پناهیان 🎤 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
fadaeian-haftegi941213 (4).mp3
5.63M
پاشو برای حیدرت نفس بزن😭 برای بار آخرت، نفس بزن😭 🎙سید رضا نریمانی زیبا و سوزناک 🥀 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
در مراسم تشییع پیکر «سیرفر» از او به عنوان؛ بازوی راست خود یاد می کند و او را شخصیتی خطاب می نماید که فقدانش محسوس است. 🔸از شهدای شاخص شهرستان جیرفت 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
مداح جواد حسینخانی 4.mp3
18.95M
◾️عزاداری در کنار مرقد مطهر شهدا با مداحی آقای "جواد حسینخانی" 🗓روز شهادت (س) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
مداح جواد حسینخانی5.mp3
7.61M
◾️سینه زنی در کنار مرقد شریف و ▫️مداح: جواد حسینخانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
جوان که نه جنگ را،نه امام را،نه انقلاب را دیده اما همان مفاهیم را با همان روشن بینی، با همان اقتدار که در ابتدای انقلاب یک جوان فهمیده ای دنبال میکرد، امروز این ما دارد دنبال میکند.🌺 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » 🇮🇷 📖 "خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده" 🔹صفحه : ۶۴_۶۳ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
🦋 ادامه... روحانی پاسدار گفت:(ببین برادر، هر چیزی که برای سلامتی مضر باشه حرومه.) پاسدار جوان به اتکای بضاعت فقهی خودش فتوا صادر می کرد. ادامه داد:(تو حق نداری به جسم و جان خودت آسیب برسونی، این وجود قراره در خدمت و مملکت عزیزمون باشه.) جوانک به فرماندهی که فرمانده او نبود جواب داد: (اگه سیگار کشیدن خلاف شرع و به قول شما حرومه، پس چرا بعضی از آدمای مهم توی سیگار می کشن؟ یکی از برادرا توی لباس روحانیت سیگار می کشید. خودم دیدم؛ باهمین دوتا چشمام.) فرمانده جا خورد.😳 نتوانست پاسخی قانع کننده برای جوان سیگاری پیدا کند. بنابراین، با لحنی ملایم تر گفت: (ببین برادر من، اشتباه دیگران مجوزی برای اشتباه تو نیست. شما الان یه نظامی هستی و باید تابع مقررات باشی. من به عنوان فرمانده و مسئول این قطار، به تو می گم نباید سیگار بکشی. اصلا زشت نیست؟ تو که می خوای با صدام و اون همه لشکرش بجنگی نمی تونی با این سیگار چند سانتی بجنگی؟ نه واقعا زشت نیست؟)🤔 وقتی فرمانده دستور نظامی داد، جوان، که بسیار شنیده بود(اطاعت از فرماندهی اطاعت از است)،از جیب بغل شلوارش بسته ای سیگار و از جیب دیگرش قوطی کبریتی بیرون آورد و هر دو را روی هم گذاشت. بعد پنجره قطار را به داخل کشید.باد پیچید توی کوپه سیگار و کبریت را پرت کرد میان سنگستان کوه های لرستان و برگشت به طرف فرمانده. دستش را به احترام کنار گوشش گرفت و پایش را محکم چسباند به پای دیگر و گفت: (اطاعت می شود فرمانده!)👌☺️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌙 «خدایا اگر می‌دانی که عاشقت شده‌ام، مرا به سوی خود فراخوان و الا مرا رشد بده و توفیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ به حق عزتت سحر خیزمان کن... خدایا؛ خدایا تا دیروز آه در بساط نداشتیم و امروز جز آه در بساط نداریم امیدوارمان کن ✨الهی؛ الهی بگذار عشق خاصیتمان باشد نه رابطه ما باکسی ✨الهی؛ ما زاده شدیم که شکوه و بزرگی تورا که در درونمان است آشکار سازیم، در تجلّی این عظمت یاریمان کن 🤲🏻 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
سلام مولای من ♥ 
دلم تنگ است💔 ... هلاک یک دیدار ... عطشناک یک لبخند ... بیقرار یک صوت دل انگیز 😍... نمیشود این جان خسته را با پایان این طولانی، آرام کنی؟... نمی شود این چشمان به راه مانده را به جمال ات روشن کنی ؟ تو آن «عزیزترین عزیز مصر» وجودی ؛ و من، آن «فقیرترین و بینواترین مشتاقِ منتظر» 😓... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌷 📌یڪی یڪی شهید مےشونــــد ، و باز ، یڪے یڪی جوانہ مےزنـد این شجره ے .. آرے❗️ عَدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
99.10.14.2z.mp3
25.25M
باز ای دل! یاد یـاران می‌کنم بـاز یادی از می‌کنم یاد "سردارانِ بی سر" کرده ام یـاد شـیران دلاور کـرده ام🌷 🎶حماسی خوانی زیبای آقای محمدرضا نظری در گلزار شهدای کرمان 🏷 ۱۴ دیماه ۱۳۹۹ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
°•♥️🌿 در میان من و تو فاصله هاست.. گاه می اندیشم؛ میتوانی تو به لبخندے، این فاصله را بردارے. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
♨️رزمایش ۹۹ نیروی زمینی آغاز شد 🇮🇷رزمایش اقتدار ۹۹ نیروی زمینی ارتش در «سواحل مکران» آغاز شد. در این رزمایش انواع تاکتیک‌های خلاقانه بومی به منظور ارزیابی مهارت‌های چندگانه تیپ‌های حرفه‌ای نیروی زمینی ارتش عملیاتی می‌شود. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت... 💢لحظات دردناکی که گوشت های ریز ریز شده پیکر«عماد مغنیه» رو از پیرهن با موچین جدا کرد...😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
*به هَر ڪے میخوای حاݪ بِدی* *حال بِده🍃* *اما به شیطون حاݪ نَده❌..* *از هَر ڪے میخوای حال بِگیری* *حال بِگیر* *اما حال امام زَمانت(عج) رو نَگیر🚶🏻‍♂* *💡* *+ یکم راجبش فکر کنیم :)* 🍃* 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
•🌿💛•به دنباݪ‌ است کھ برچسب گمنامۍ دارد! اما همه روزهای عمرش را برای دیده شدن ، دست و پا زده است! در دنیا ، را تمرین کنیم. 🌿❣ چه زیباست... خاطرات مردانی که پرواے نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند... به یاد آنانکه در زمین گمنامند و در آسمانهــا مشهور...🕊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمـٰنِ الرَّحیٖمْ» 🇮🇷 📖 "خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده" 🔹صفحه : ۶۸_۶۷ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمـٰنِ الرَّحیٖمْ» #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاط
🦋 "اهواز" به فاصله یکی دو ماه، برای دومین بار وارد اهواز شدیم. دیگر این شهر برایم غریب نبود. احساس می کردم من هم برای اهواز غریبه نیستم. دشمن بیخ گوش شهر، خاکریز زده بود؛ اما زندگی، مثل کارون، در شهر جریان داشت. چند روزی در مدرسه اهواز ماندیم. منتظر بودیم که فرمان برسد تا تفنگ و مهمات مان را برداریم و برویم خط و در عملیاتی که زمزمه از همه جا را گرفته بود شرکت کنیم. اما هیچ معلوم نبود این فرمان کی خواهد رسید و این عملیات در چه نقطه شروع خواهد شد. در اهواز تقریباً بیکار بودیم. صبح آموزش نظامی می‌دیدیم و غروب که می شد، روی چمن لب کارون می‌نشستیم و بامیه می‌خوردیم. مردی که بامیه می فروخت، سینی بزرگی روی سر داشت. بامیه های پر شیر و طلایی رنگ را به شکل زیبایی توی سینی می چید، و با لهجه غلیظ جنوبی فریاد می‌زد : «بامیه بخور، کشتی بگیر. خوردی زمین، دوباره بگیر.» و من هر بار که او، این آگهی تبلیغاتی را پخش می‌کرد، این سوال به ذهن می‌رسید که منظور او چیست؟ وقتی بامیه خوردیم و کشتی گرفتیم، اگر زمین خوردیم، برای بار دوم چه چیزی باید بگیریم؟ 🤔 دوباره بامیه یا دوباره کشتی؟! و او همچنان فریاد می‌زد: «بامیه بخور، کشتی بگیر. خوردی زمین، دوباره بگیر!» مشتری همیشگی اش بودیم. وقتی یکی دوتا بامیه می خوردیم و شیره پر شهد در دهان می دوید، زمان اجرای نمایش هنرمندانه سربازی ناشناس فرا می‌رسید که هر بیننده‌ای را سر جایش میخکوب می‌کرد. 😳 هر روز بعد از ظهر، وقتی غروب می‌کرد یک سرباز ارتشی از جایی پیدایش می شد و خودش را به ابتدای پل قوسی اهواز می‌رساند. کنار یکی از قوس های پل آهنی می ایستاد، لحظه‌ای تمرکز می‌کرد، بعد با خونسردی کامل از شیب تند پل بالا می‌رفت و مثل اینکه در خیابانی عریض قدم بزند، پیش چشمان پر اضطراب ما و هر که او را می دید، در آن سطح کم عرض قدم می‌زد و کم‌کم اوج می‌گرفت. او می‌رفت و نفس در سینه ما می ایستاد. 😨 وقتی به بالاترین نقطه پل می رسید، می‌نشست و پاهایش را روی هوا آویزان می‌کرد و مدت‌ها به حرکت کند کارون چشم می‌دوخت. قبل از تاریک شدن هوا از جا بلند می شد و آرام آرام پایین می آمد و می رفت پی کارش. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman