گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
#پارت_صد_و_ششم 🦋
(( روبوسی ))
#محمّد_حسین همیشه قبل از رفتن به #عملیّات خداحافظی میکرد ، اما روبوسی نمیکرد .
من هم هر بار که می خواستم روبوسی کنم مانع می شد و به شوخی میگفت :« خیالت راحت باشد ! من سالم میمانم . مطمئن باش که طوری نمی شوم.»
آن روز وقتی داخل اتاق شد و پیش من آمد ، دیدم حال و هوای دیگری دارد .
مرا چند بار بوسید و گفت :« حسین آقا ! حلالم کن .»
من نمی دانستم چه بگویم ، زبانم بند آمده بود ، بغض گلویم را میفشرد و نمی گذاشت حرف بزنم .
تا به حال این طور خداحافظی نکرده بود .
ما از سال شصت و یک با هم بودیم و در خیلی از عملیّاتها شرکت داشتیم .
چندین #ماموریت انجام داده بودیم و برای هر کدام از این ها با هم وداعی داشتیم ، اما هیچکدام مثل این یکی نبود .
هیچکدام این طور بوی #شهادت نمی داد.
♦️به روایت از حسین ایرانمنش
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman