eitaa logo
گلزار ادبیات
7.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
179 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک. کانال‌سوم:#سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان https://eitaa.com/sokhananebozorgan2 کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی - علیه السلام - فرمودند: شرم از خداوند، بسیاری از گناهان را از بین می‌برد. غرر الحکم، ج ۱، ص ۵۹. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بی‌‌وفایی مردم کوفه از طاهره صفّارزاده و مسلم بن عقیل در کوچه‌های کوفه بی‌وفایی و بی‌ثباتی مردم را چون دید در ذهن زخم‌خورده، مروری کرد آینده‌بینی گیتی را در کلام نبی(ص) و علی(ع) کلامهای متصل به وحی الهی در باب فتنه‌گری‌های مشرکان در هر زمان تا آخرین زمان با چشم ظاهر و باطن دید وقتی که از هزاران دعوتگر حتی یکی همراه او نبود هجوم‌های بغض و بهت و تازیانه‌ی مزدوران او را به بارگاه" زیادی"ها بردند عاشورا در شعر معاصر و فرهنگ عامه، ص ۲۹۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثلهای فارسی ۱ -دشمن اگر پشه است، فیل بشمارش. ۲ - دعا کن الفبا بمیرد؛ وگر نه استاد، بسیار است. ۳ - دلا خو کن به تنهایی که از تن‌ها بلا خیزد (قاآنی) ۴ - دَلّاکی را می‌خواهد از سرِ کچل دیگران یاد بگیرد. ۵ - دل در خلق مبند که خسته شوی؛ دل در حق بند تا رَسته شوی. (خواجه عبدالله انصاری) ۶ - دل که رنجید از کسی، خرسند کردن مشکل است (صائب تبریزی) ۷ - دلِ مادر به بچّه، دل بچّه به کوچه! ۸ - دل نرنجانی که دل، عرش خداست. ۹ - دنیا، اگر چه سرای آفات است، اما دار مکافات نیز هست. ۱۰ - دنیا، پُل راهگذر برای سفر آخرت است. دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۵۲۵، ۵۲۹ - ۵۳۳، ۵۳۶ و ۵۳۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دمی با شهدا شهید ثالث ملا محمدتقی بَرَغانی، مشهور به شهید ثالث، از بزرگان ایران و قزوین در قرن ۱۲ و ۱۳ هجری قمری است که در سال ۱۱۷۲(بر اساس برخی منابع۱۱۸۳) در برغان دیده به جهان گشود و در سال ۱۲۶۳ ه. ق. بر اثر جراحات وارده به هنگام نماز صبح در محراب مسجد به شهادت رسید. وی بعد از فراگرفتن علوم اولیه و علوم عقلی و منطق نزد پدرش ملا محمد ملائکه در برغان، به قزوین مهاجرت کرد و پس از کسب فیض از محضر علمای این شهر، به اصفهان و سپس به عراق رفت و بر اثر شیوع وبا در عراق، به قزوین بازگشت. آن گاه برای تکمیل تحصیلات خود، به قم و بعد به اصفهان و سپس به کربلا و نجف اشرف رفت و از محضر اساتید آن جا بهره‌مند گردید و چندی بعد، ساکن تهران شد و به تدریس علوم دینی پرداخت. در آن زمان، بر اثر بی‌کفایتی فتحعلی شاه قاجار، ولایات شمال ایران، به اشغال روسها درآمد و انگلستان نیز در امور داخلی ایران دخالت می‌کرد. این حوادث، خشم برغانی را برانگیخت و طی ماجرایی، مغضوب شاه گردید و مجبور به مهاجرت از تهران و اقامت در قزوین شد. این عالم بزرگ، نزدیک صبح، هنگامی که در مسجد مشغول عبادت و مناجات بود، مورد حمله‌ی چند نفر از فرقه‌ی گمراه بابیه قرار گرفت و با هشت ضربه‌ی شمشیر و نیزه که بر او زدند، به سختی مجروح گردید. تا دو روز زنده بود ؛ ولی به خاطر شکاف زبانش با نیزه، نمی‌توانست درست حرف بزند و بسیار تشنه می‌شد و قدرت آشامیدن آب هم نداشت. در آن حال، مکرّر از تشنگی سیدالشهدا(ع) یاد می‌کرد. بعد از دو روز، روحش پرواز کرد و جسدش را در مقبره‌ای در جوار امامزاده حسین قزوین به خاک سپردند. از آثار او، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: منهج الاجتهاد، شرح الشرایع، یک دوره فقه فارسی، عیون الاصول، مجالس المتّقین، رساله‌ی دیات و ‌... . با تلخیص از فرزانگان علم و سخن قزوین، ص ۱۸۸ - ۱۹۲؛ مشاهیر قزوین، ص ۹۳ - ۱۰۴ و قصص‌العلما، ص ۲۲ - ۳۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مقبره‌ی شهید ثالث در مسجدی به همین نام در قزوین.
داستان‌نویسی ادامه‌ی اشتراکهای اساسی داستان کوتاه و رمان ۱۰ - سبک شیوه‌ی خاصی است که نویسنده برای بیان مفاهیم خود به کار می‌گیرد. به عبارت دیگر، این که نویسنده آن چه را در داستان گفته است، چگونه بیان کرده است. بنا بر این ، سبک شامل طرز تنظیم و ترتیب عقاید، انتخاب کلمات، تصویر خیال، ساختار و لحن است. سبک با مکتب ادبی فرق دارد. سبک، نشان‌دهنده‌ی طرز تفکر و شخصیت نویسنده است؛ حال آن که مکتب، مجموعه‌ی اصول و ضوابطی است که هر نویسنده، به لحاظ ذهنیت خاص خود، آنها را تقریباً در نوشتن داستان خود رعایت می‌کند و بر اثر آن، انواع داستانهای واقع‌گرا، ناتورالیستی، نمادگرایی و سوررئالیستی به وجود می‌آید. بنابر این، سبک جنبه‌ی فردی دارد و مکتب جنبه‌ی جمعی. ممکن است دو نویسنده، از اصول مکتب واقع‌گرایی پیروی کنند؛ اما سبک خاص خود را داشته باشند و یکی سبک گفتاری و دیگری سبک نوشتاری داشته باشد. با تلخیص از ادبیات داستانی، ص ۳۰۶ و ۳۰۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کار برای خدا از مثنوی مولوی هر چه کاری، از برای او بکار چون اسیر دوستی، ای دوستدار گِردِ نفسِ دُزد و کار او مپیچ هر چه آن نه کار حق، هیچ است، هیچ 🦋🦋🦋 آموزه‌های اخلاقی در مثنوی، ص ۹۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ریشه‌ی ما یک رباعی از محمدرضا سهرابی نژاد پیکار علیه ظالمان پیشه‌ی ماست جان در ره دوست دادن اندیشه‌ی ماست هرگز ندهیم تن به ذلّت، هرگز در خون زلال کربلا، ریشه‌ی ماست عاشورا در شعر معاصر و فرهنگ عامه، ص ۲۹۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام حسین - علیه السلام - فرمودند: بخشنده‌ترین مردم، کسی است که به کسی عطا کند که امید بخشش از او ندارد. بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۱. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر کربلایی منصوره عرب سرهنگی کدام واقعه‌ی سبز را خبر دارد؟ همان که بر لب خشکیده، شعرِ تر دارد بلوغ باور سرخی شکفته بر لب او که تا همیشه‌ی تاریخ، برگ و بر دارد ☘☘☘ در امتداد نگاهش، سپاه تاریکی است و او کران به کران، ضجّه از سحر دارد چه قدر مرگ برایش زلال و شیرین است که دم به دم به لب تشنه‌اش، شکر دارد حماسه‌سازترین شعر کربلایی ماست همان که قافیه از پاره‌ی جگر دارد همان که بی سر و پا، با نفاق می‌جنگد برای تیغ شهادت، هزار سر دارد ☘☘☘ کسی که در دل شمشیرهای تشنه‌ به خون رَجَز بخوانَد و قاسم شود، هنر دارد هماره چشم به راهش نشسته کرب و بلا که بی‌قرار بیاید، سلاح بردارد خدا کند به منِ خسته‌دل، پناه دهد که گفته‌اند: به دل‌خستگان، نظر دارد شعر جوان، ص ۱۱۲ و ۱۱۳. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایه‌های ادبی سوال و جواب در فنّ بدیع، به شعری گفته می‌شود که به صورت پرسش و پاسخ میان دو نفر می‌آید. عموماً یک طرف این گفتگو، شاعر و طرف دیگر، محبوب یا فرد دیگری است. آن چه سوال و جواب را به آرایه تبدیل می‌کند، بیان زیبا و لطافت و ظرافتی است که شاعر در پاسخ سوالهای خویش می‌آورد. این پاسخها که غالباً بر پایه‌ی امور خیال‌انگیز بنیاد نهاده شده، با آرایه‌های بدیعی دیگر همراه است. گفتم: غم تو دارم گفتا: غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا: اگر برآید گفتم: ز مهرورزان، رسم وفا بیاموز گفتا: ز خوبرویان، این کار کمتر آید (حافظ) 🦋🦋🦋 گفتم: چه خورم در طلبت؟ گفت که: خون گفتم: چه بُوَد حال دلم؟ گفت: جنون گفتم که: مرا کی بکُشی؟ گفت: کنون گفتم که: ز دستت بِرَهَم؟ گفت که چون؟ (خواجوی کرمانی) بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷ و بدیع، دکتر کزّازی، ص ۱۵۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303