درخت اَفرا
از دکتر طاهره صفارزاده
کج نیستند
این جماعت افرا
از بیم ِ سایه
خم شده
سر به هم آورده
تکیه به هم دادهاند...
از بیم سایه
خم شدهاند
از سایهی عمارت و کاج
این سان رمیدهاند
در هم خمیدهاند
در این خشوع
پروازشان، به جانب نور است
این خم شدن
خم شدن مردانی نیست
که از مسیرِ بردنِ سکّه
که از مسیرِ بردن رتبه
به انحنای دنائت میافتند
کج نیستند این جماعت افرا
کجشان مبین
این اهل معرفت
اهل کمال
دائم به سوی نور
قد میکشند
حتی
وقتی خمیدهاند.
اندیشه در هدایت شعر، گزیدهی اشعار طاهره صفارزاده، به انتخاب خود شاعر، ص ۱۶۵ و ۱۶۶.
#طاهره_صفارزاده
#درخت_افرا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از حافظ
مردی ز کَنندهی درِ خیبر پرس
اسرار کَرَم، ز خواجهی قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی، حافظ
سرچشمهی آن، ز ساقی کوثر پرس
دیوان کامل حافظ، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ص ۳۴۴.
#ساقی_کوثر
#دیوان_حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعران معاصر 🌹🌹🌹
اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث، مشهور به م. امید، در سال ۱۳۰۷ شمسی در مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر آغاز کرد و در سال ۱۳۲۶ در هنرستان حرفهای مشهد آن را به پایان برد و در این سال، مدتی در مدارس تهران به تدریس پرداخت و همزمان همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و تا پایان عمر نیز این پیوند، گهگاه بردوام بود.
اخوان پس از سال ۱۳۳۱ به سبب گرایشهای سیاسی به زندان رفت و در سال ۱۳۳۳ آزاد شد. او از سال ۱۳۳۶ با رادیو ایران همکاری داشت و در سال ۱۳۴۴ بار دیگر برای مدت کوتاهی به زندان افتاد.
از آن پس، مدتی تدریس ادبیات معاصر را در دانشگاهها بر عهده داشت و سپس تا پایان عمر، از هر گونه فعالیت اجتماعی کناره گرفت و هر چه زمان داشت، در راه آفرینش آثار ادبی گوناگون و پژوهشهای ادبی و سرودن شعر گذاشت.
او در سال ۱۳۶۹ سفری به خارج از کشور داشت و پس از مراجعت از سفر، در بستر بیماری افتاد و سرانجام در همان سال درگذشت و در شهر توس، در صحن آرامگاه پدر شعر حماسی ایران فردوسی، برای همیشه آرام یافت.
آثار اخوان عبارتند از: اَرغَنون، زمستان، آخر شاهنامه، تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، پاییز در زندان، بهترین امید، دوزخ اما سرد، بدعتها و بدایع نیما، عطا و لقای نیما و... .
نمونهای از شعر اخوان ثالث
همین از غم نه تنها چشم خونپالای من گرید
که همچون نخلِ بارانخورده، سر تا پای من گرید
نه چون شمعم که شب گرید، ولی آرام گیرد روز
که چشمم شب به روز و روز، بر شبهای من گرید
مگر ابر بهار امشب غمی چون من به دل دارد
که میخواهد بدین سان تا سحر همپای من گرید
دو چشمم خشک شد امروز، از بس گریه بر دیروز
دگر امشب کدامین چشم، بر فردای من گرید؟...
با تلخیص از بر کران بیکران، ص ۴۳۳ - ۴۳۸.
#شاعران_معاصر
#اخوان_ثالث
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
قحطسالی وجدان و عاطفه
از محمدکاظم علیپور
قحطسالی وجدان است و برادری
عطوفت باران را
باور نمیکنند
حتی اگر آرام
اقیانوس آرام را
گریسته باشی.
ترانه و مفرغ، علیپور، ص ۷۳.
#قحطسالی
#وجدانوعاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی
یکی مُتّفِق بود بر مُنکَری
گذر کرد بر وی، نکومَحضَری
نشست از خجالت، عرقکرده روی
که آیا خجل گشتم از شیخِ کوی؟
شنید این سخن، پیر روشنروان
بر او بر، بشورید و گفت: ای جوان
نیایدهمی شرمت از خویشتن
که حق، حاضر و شرم داری ز من؟
نیاسایی از جانب هیچ کس
برو جانب حق نگه دار و بس
چنان شرم دار از خداوند خویش
که شرمت ز همسایگان است و خویش
لغات:
متفق: مصمم، قصدکننده.
منکَر: کار زشت و ناپسند، گناه.
نکومحضر: خوشرفتار، خوشبرخورد.
شوریدن: تندی کردن.
کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۹۰ و ۳۹۱.
#بوستان_سعدی
#توبه
#شرمازخدا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚
شتر و گربه 😂
مردی، شترش گم شده بود. مدتی گشت؛ ولی پیدایش نکرد. با حالی مضطرب، گفت: ای خدا، اگر شترم پیدا شود، او را به یک دِرهَم به محتاجان بفروشم.
وقتی پیدا شد، دید صد درهم میارزد. گربهای به گردن شتر آویخت و گفت: شتر را با گربه، صد درهم میفروشم؛ ۹۹ درهم گربه، یک درهم شتر.
هزار داستان، ج۲، ص ۱۸۰ و ۱۸۱.
#داستان_کوتاه
#شتروگربه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از مهدی سهیلی
گزند اگر رسدت، ناله در سحر افکن
که لطف حق، همه دم میرسد به فریادت
دعا کنم که همه عمرِ تو، به سامان باد
به گوش کس نرسد ناله از دلِ شادت
هزار خوشه عقیق، مجموعهی شعر مهدی سهیلی، ص ۹۶.
#مهدی_سهیلی
#لطف_حق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303