eitaa logo
گلزار ادبیات
7.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
185 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک. کانال‌سوم:#سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان https://eitaa.com/sokhananebozorgan2 کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی - علیه السلام - فرمودند: هر کس خود را بشناسد، خدا را شناخته است. غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۲۵. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
جان غزل از محمدعلی بهمنی اینک آن طفلِ گریزانِ دبستان غزل بازگشته است غریبانه به دامان غزل چتر نیماست، به سر دارد و می‌بارد؛ لیک عطشی می‌کشدش از پیِ باران غزل... تو مگر تاب و توانی شوی ای عشق، که من همچنان جسمِ غزل هستم و تو، جانِ غزل! گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود، بهمنی، ص ۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 چند واژه‌ی مُصَوَّب فرهنگستان با ضبط فارسی واژه‌ی بیگانه علمی، عالمانه ⬅️ آکادمیک نظری ⬅️ تئوریک نظریه ⬅️ تئوری نظریه‌پرداز ⬅️ تئوریسیَن نماد، رمز ⬅️ سمبول نمادگان ⬅️ سمبولیسم نمادین، رمزی ⬅️ سمبولیک 🟣🔵🟣🔵🟣🔵 راه‌های درست‌نویسی و ویراستاری، ابوالفتح قهرمانی، ص ۱۲۹ و ۱۳۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کاریکلماتور از پرویز شاپور 🌺 دلم به حال پروانه‌ای می‌سوزد که همسفر بادی است که چراغ‌ها را خاموش می‌کند. 🌺 دلم به حال موجود تنبلی می‌سوزد که در اوج قدرتِ جوانی، قلّه‌ی کاهلی را تسخیر می‌کند! 🌺 تا به قلّه‌ی عشق صعود نکنی، دامنه‌ی دوست داشتن را، زیر پایت نخواهی دید. 🌺 ای کاش می‌توانستم آدم بداخم را در حاصل جمع لبخندها، محبوس کنم. 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 قلبم را با قلبت میزان می‌کنم، کاریکلماتور، شاپور، ص ۳۰۶ و ۳۰۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه 🌹🌹🌹 با ارزش‌ترین هدیه‌ی دنیا(قسمت دوم و پایانی) فرشته، برای جستجوی دوباره، به زمین بازگشت و زمان زیادی گردش کرد. شبی، مرد شروری را که بر اسبی سوار بود، در جنگل یافت. مرد، به شمشیر و نیزه مجهز بود. او می‌خواست از نگهبان جنگل انتقام بگیرد. مرد به کلبه‌ی کوچکی که جنگلبان و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند، رسید. نور چراغ، از پنجره بیرون را روشن می‌کرد. مرد شرور، از اسب پایین آمد و از پنجره، داخل کلبه را به دقت نگاه کرد. زن جنگلبان را دید که پسرش را می‌خواباند و صدای او را شنید که به فرزندش، دعای شب یاد می‌داد. چیزی درون قلبِ سخت مرد، ذوب شد. آیا دوران کودکی خودش را به یاد آورده بود؟ چشمان مرد، پر از اشک شد و همان جا از رفتار و نیّت زشتش، پشیمان گشت و توبه کرد. فرشته، قطره‌ای اشک از چشم مرد برداشت و به سمت بهشت پرواز کرد. خداوند فرمود: این قطره‌ی اشک، باارزش‌ترین هدیه‌ی دنیاست؛ زیرا اشک آدمی است که توبه کرده و توبه، درهای بهشت را باز می‌کند. 🌷🌻🌷🌻🌷🌻 داستان‌های کوتاه اینترنتی، شکوه موسوی، ص ۱۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303