باغ بیبرگی
از اخوان ثالث
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سردِ نمناکش
باغ بیبرگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد...
گر ز چشمش، پرتوِ گرمی نمیتابد
ور به رویش، برگِ لبخندی نمیروید،
باغ بیبرگی، که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوههای سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوتِ پستِ خاک میگوید
باغ بیبرگی
خندهاش خونی است اشکآمیز
جاودان بر اسبِ یالافشانِ زردش، میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.
شعر مهدی اخوان ثالث، متن کامل ده کتاب، ج ۱(اَرغَنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اَوِستا، در حیاط کوچک پاییز، در زندان)، زمستان، ص ۴۲۳ و ۴۲۴.
#اخوان_ثالث
#پاییز
#باغ_بیبرگی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303