حکایتی از بوستان سعدی
مال مردم خوردن و بر شیطان لعنت کردن
یکی مال مردم، به تَلبیس* خَورد
چو برخاست، لعنت بر ابلیس کرد
چنین گفت ابلیس اندر رهی
که: هرگز ندیدم چنین ابلهی
تو را با من است ای فلان، آشتی
به جنگم، چرا گردن افراشتی؟
دریغ است فرمودهی دیو* زشت
که دستِ مَلَک* بر تو خواهد نوشت
روا داری از جهل و ناباکیات
که پاکان* نویسند ناپاکیات
طریقی به دست آر و صلحی بجوی
شفیعی برانگیز و عذری بگوی
که یک لحظه صورت نبندد* امان
چو پیمانه پُر شد به دور زمان
وگر دستِ قدرت، نداری به کار
چو بیچارگان، دست زاری برآر
گرت رفت از اندازه بیرون بدی
چو گفتی که بد رفت، نیک آمدی
فرا شو، چو بینی درِ صلح باز
که ناگه، درِ توبه گردد فراز*...
لغات:
تلبیس: مکر و فریب.
دیو: شیطان.
ملک: فرشته.
پاکان: فرشتگان که اعمال نیک و بد را نویسند.
صورت نبندد: ممکن نیست.
فراز: بسته.
کلیات سعدی، بوستان، باب نهم در توبه و راه صواب، ص ۳۸۸.
#بوستانسعدی
#توبه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه: توبه 📚📚📚
از مرتضی سیاهپوش
امروز توبه کردم و به خودم قول دادم که دیگه هیچ کس رو اذیت نکنم و اگه اذیت کردم، کل حقوق یک ماهم رو صدقه بدم.
کیفم رو برداشتم و سوار آسانسور شدم؛ رفتم طبقه. ماشینم رو روشن کردم. دنده عقب که اومدم، صدایی شنیدم.
از ماشین پیاده شدم و به کف پارکینگ نگاه کردم؛ ولی به فکر حقوق این ماهم بودم که باید صدقه میدادم.
📚📚📚📚
تنها آزادی از من طفره میرود، برگزیدهی داستانهای مینیمالیسمی، علیاصغر ارجی، ص ۱۲۰.
#داستانکوتاه
#توبه
#مرتضیسیاهپوش
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303