حُرّ
حرّ، شخص نیست
فضیلتی است
از توشهبار کاروان مهر جدا مانده
آن سوی رود پیوستن
و کلام و نگاه تو
پلی است
که آدمی را به خویش باز میگرداند
و توشه را به کاروان
و اما دامنت
جمجمههای عاریه را
در حسرت پناه یافتن
مشتعل میکند
از غبطهی سر گلگون حرّ
که بر دامن توست
(موسوی گرمارودی)
🦋🦋🦋
حسن حسینی نیز از حرّ چنین میگوید:
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش ز عطش پُر میرفت
یک جوی از آن شطّ عطشسوز زلال
آهسته به آبیاری حُر میرفت
🦋🦋🦋
عاشورا در شعر معاصر و فرهنگ عامه، دکتر مرضیه محمدزاده، ص ۲۹۰ و ۲۹۱.
#حرّ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حُرّ
از مرتضی امیری اسفندقه
عاقبت، جان تو در چشمهی مهتاب افتاد
پیچشت داد خدا، در نَفَست تاب افتاد
کارَت از پیلهی پوسیده، به پرواز کشید
عکسِ پروانه، برون از قفسِ قاب افتاد
چشمه شد، زمزمه شد، نور شد و نیلوفر
آن دلِ مُرده که یکچند، به مُرداب افتاد
چهرهی واقعیات را به تو برگرداندند
از سرِ نام تو، سنگینی القاب افتاد...
خلوت انس، ج ۳، ص ۷۶.
#حرّ
#امیریاسفندقه.
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303