پرنده در قفس
از خدیجه رحیمی
پرنده فکر نمیکرد بیثمر بشود
شبیه کاسه و بشقاب و میز و در بشود...
پرندگی که نباشد، چه فرق خواهد داشت
بهار، سر برسد یا بهار، سر بشود؟!
پرنده میخواهد آرزو کند ای کاش:
فقط پرنده بماند؛ ولی اگر بشود!
پرنده خندهی تلخی به لب نشانده و گفت:
چه سود، عمر کسی در قفس هدر بشود؟
صدای همهمهی خانه، باز اجازه نداد
کسی از این همه اندوه، باخبر بشود!
همراه آهوان، گزیدهی شعر معاصر زنان ایران، بیابانکی، ص ۱۷۲.
#پرندهوقفس
#خدیجهرحیمی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303