eitaa logo
گلزار ادبیات
7.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
261 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌ و کارشناس ارشد ادبیات: عفت ک. (بانو خالقی) استفاده از مطالب، با درج لینک. کانال‌سوم: #سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان https://eitaa.com/sokhananebozorgan2 کانال دوم‌: #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
رابعه‌ عَدَویّه و دزد شبی، دزدی به خانه‌ی رابعه عدویه رفت و چادر او را برداشت. خواست بیرون رود؛ راه را پیدا نمی‌کرد. چادر را گذاشت و راه را پیدا کرد. دوباره چادر را برداشت تا برود. باز راه را پیدا نکرد. هفت مرتبه، این عمل تکرار شد؛ تا از گوشه‌ی خانه صدا آمد که: ای مرد، خود را زحمت مده که چند سال است که رابعه، خود را به ما سپرده است. ابلیس جرات ندارد که گِرد او گردد. دزد را کی زَهره‌ی آن بُوَد که گِرد چادر او گردد؟ تو خود را مرنجان ای طَرّار که گر یک دوست، خُفته است، دوست دیگر، بیدار است. رابعه عدویه: از زنان پارسا و عارف قرن دوم هجری است. زَهره: جرات. طرار: دزد. خفته: خوابیده. سِرّ دلبران، دادجویی، ص ۵۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی دزد و تنگدست یکی را عَسَس، دست بربسته بود همه شب، پریشان و دل‌خسته بود به گوش آمدش در شب تیره‌رنگ که شخصی همی‌نالد از دستِ تنگ شنید این سخن، دزد مسکین و گفت: ز بیچارگی چند نالی؟ بخُفت برو شکر یزدان کن ای تنگدست که دستت، عسس، تنگ بر هم نبست مکن ناله از بینوایی بسی چو بینی ز خود بینواتر کسی لغات: عسس: پاسبان. بخفت: بخواب. تنگ: محکم. کلیات سعدی، بوستان، باب هشتم در شُکر بر عافیت، ص ۳۷۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دزدی 😂😂 از ابوالقاسم حالت کهنه‌دزدان که ز مال فقرا می‌دزدند نان خشکیده ز اَنبانِ گدا می‌دزدند رحم بر عاجز و افتاده ندارند روا از کران، سمعک و از کور، عصا می‌دزدند چه به صبح وچه به شام وچه به کوفه، چه‌به شام غرض اندر همه وقت و همه جا می‌دزدند رأفت و رحم کجا آید از آن قوم دَنی که ز افتاده‌ی بیمار، دوا می‌دزدند جرأت سرقت اموال بزرگان نکنند کُلَه و کفش، ز هر بی‌سروپا می‌دزدند هر کجا رزق کسان در کف ایشان افتد قند از چایی و روغن ز غذا می‌دزدند.‌.. عمر دزدان، چقدر نیز دراز است امشب مگر از خضر نبی، آب بقا می‌دزدند ماتم از این که اگر کیسه‌ی مخلوق، تهی است دزدها این همه ثروت، ز کجا می‌دزدند؟! انبان: کیسه. دنی: پست. قهوه‌ی قندپهلو، امید مهدی‌نژاد، ص ۱۷۶ و ۱۷۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
لعنت بر همکار بد... 😂😂 از کمال زین‌الدین رفت دزدی سرای دزد دگر تا بدزدد از او جواهر و زر از قضا، دزدِ خُفته شد بیدار دید دزدی، به سیر و گشت و گذار گفت: ای مرد شبروِ طرّار مردمان را چرا دهی آزار؟ پاسخش داد: دزد سیم و زرم رزق و روزی ازین مَمَر ببرم زود برگو که پول نقد کجاست؟ ور نه بگذر ز جان که وقت دعاست مرد، چون دزد را مسلح دید زَهره‌اش آب شد، به خود لرزید گفت: پولم درون جیب قباست آن چه دارم به بَر، حلالِ شماست گر عیالم ز خواب برخیزد بر تو چون اژدهای بستیزد چاکرت نیز با تو همکار است کار و بارش، کساد و بیمار است دزد، برداشت پول و دید کم است گفت: بر ما هماره این ستم است باری از بخت بد، بسی آشفت سر به بالا نمود و در دل گفت: ای خدای بزرگ بی‌همتا رفته برکت ز کار و حرفه‌ی ما بس که همکار دزد افزون شد دل دزدان حرفه‌ای خون شد عده‌ای نارسیده، خوش بردند مال مردم، ز بیخ و بن خوردند... ای به همکار خوب و بد لعنت کرده ما را دچار صد زحمت یک نیستان ناله، زین‌الدین، ص ۲۷۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303