eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
با عارفان بزرگ سنایی(پدر شعر عرفانی) سنایی شاعر مشهور قرن پنجم و ششم، در غزنین متولد شد. ابتدا شاعر دربار غزنوی گشت و به مدّاحی پرداخت؛ ولی پس از زیارت حرمین شریفین، تغییری در احوالش پیدا شد و زندگی‌اش به مسیری دیگر افتاد. این تغییر روش و کمال تدریجی او، در قصیده‌ها،غزلها و مثنوی‌های او آشکار است. از این رو، او را پدر شعر عرفانی نامیده‌اند. سنایی تا حدود سال ۵۱۸ در خراسان بود و در این هنگام به غزنین برگشت و در سال ۵۳۵ هجری قمری چشم از جهان فرو بست. آرامگاهش در غزنین، زیارتگاه عموم است. علاوه بر دیوان یا کلیات، سنایی چند اثر دیگر نیز دارد که عبارتند از: کارنامه‌ی بلخ، سیر العباد الی المعاد، تحریمه القلم، مکاتیب و حدیقه الحقیقه. اینک ابیاتی از سنایی نشان عشق مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا قدم زین هر دو بیرون نِه، نه این جا باش و نه آن جا... چه مانی بهرِ مرداری چو زاغان اندرین پستی؟ قفس بشکن چو طاووسان، یکی برپر برین بالا عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد که دارُ‌المُلک ایمان را، مجرّد بیند از غوغا عجب نبوَد گر از قرآن، نصیبت نیست جز نقشی که از خورشید جز گرمی، نیابد چشم نابینا بمیر ای دوست پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی که اِدریس از چنین مردن، بهشتی گشت پیش از ما به تیغ عشق شو کشته، که تا عمر ابد یابی که از شمشیر بویحیی، نشان ندهد کسی احیا... نکات شعر: دون: پَست. عروس حضرت قرآن: استعاره از معانی و حقایق زیبای نهفته در قرآن. دارالملک ایمان: استعاره از دل. مجرد: جدا، دور. غوغا: مردم، هیاهوی مردمان عوام. بمیر ای دوست...: اشاره است به حدیث نبوی: موتوا قبلَ اَن تَموتوا. ادریس: پیامبری که نامش دو بار در قرآن آمده است.او یکی از جاودانان به شمار می‌آید. بویحیی: عزرائیل، ملک‌الموت. اَحیا: جمع حیّ به معنی زندگان. اِحیا: زنده بودن. با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص۲۱ - ۳۰ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از عطار نیشابوری 🌺🌺🌺 گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم سایه‌ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار راست کان خورشید پیدا گشت، ناپیدا شدم ز آمدن بس بی‌نشان و، وز شدن بس بی‌خبر گوییا یک دم برآمد کامدم من، یا شدم نه مپرس از من سخن، زیرا که چون پروانه‌ای در فروغ شمع روی دوست، ناپروا شدم... راست: همین که. دیوان عطار نیشابوری، تصحیح سعید نفیسی، ص ۳۲۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303