eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگان ادبیات فارسی 🌺🌺🌺 سید اشرف‌الدین حسینی (نسیم شمال) او را می‌توان یکی از چهره‌های معتبر روزنامه‌نگاری و فکاهی‌نویسان و نقدکنندگان بی‌پروای ایران به شمار آورد. وی در سال ۱۲۴۷ شمسی، در قزوین به دنیا آمد. در شش ماهگی، پدرش را از دست داد. پس از آموختن مقدمات، علوم اسلامی را از استادان معروف قزوین فرا گرفت. سپس برای ادامه‌ی تحصیل ، به عراق رفت و پنج سال در نجف و کربلا به سر برد. بعد به قزوین بازگشت. اشرف‌الدین، در بیست و دو سالگی، برای تکمیل علوم مختلف همچون نجوم، جغرافی، ریاضی، صرف و نحو، منطق و فقه و کلام، به تبریز رفت و سپس به قزوین برگشت و به عنوان معلم ادبیات و مقدمات علوم انسانی، در مدرسه‌ی صالحیه مشغول تدریس شد. مدتی بعد، به رشت رفت و نُه سال در آن جا زندگی کرد. در این شهر، روزنامه‌ی ادبی و فکاهی نسیم شمال را منتشر نمود و به گیلانی معروف شد. پس از توقیف نسیم شمال، از سال ۱۲۹۳ دوباره آن را در تهران انتشار داد. شهرت و محبوبیت زیاد اشرف‌الدین و تاثیر سخنان منظوم او بر دل عامه‌ی مردم ، دولتهای وقت را به ستوه آورد؛ تا این که در سال ۱۳۰۶ شمسی، به او نسبت جنون دادند و به این بهانه، او را به تیمارستان که در واقع زندان او بود، منتقل کردند. سید پس از آن، چندی با فقر و بیماری سر کرد و سرانجام، در سال ۱۳۱۳ شمسی درگذشت. مزارش در گورستان ابن بابویه شهر ری است. با تلخیص از تاریخ و فرهنگ قزوین، پرویز ورجاوند، ج ۲، ص ۱۳۶۴ - ۱۳۶۸ و چون سبوی تشنه، دکتر یاحقّی، ص ۵۸ و ۵۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایت دو کچل 😂😂 از سید اشرف‌الدین گیلانی دو کچل، هم‌قطار و هم‌خانه از قضا، یافتند یک شانه کچلی داشت یک دو مو بر سر دیگری طاس بود چون مرمر آن یکی گفت: شانه مال من است دیگری گفت: این حلال من است در سر شانه، شور و غوغا شد قیل و قال و نزاع، پیدا شد گفتگو چون که امتزاج گرفت کار مشت و لگد، رواج گرفت کچلی را که بود یک دو سه مو گشت غالب بر آن کلِ بی‌مو لیک افسوس در میان جدل آن دو مو کنده شد ز فرقِ کچل دو سه مو بر سرش اگر هم بود اندر آن گیر و دار شد مفقود نه از آن شانه بهر او ثمری نه در آن جنگ کرد یک هنری... کلیات جاودانه نسیم شمال سید اشرف‌الدین گیلانی، به کوشش حسین نمینی، ص ۸۲۵ و ۸۲۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایت شیر و موش از سید اشرف‌الدین گیلانی(نسیم شمال) برون آمد ز زیر پنجه‌ی شیر ز سوراخی برون، یک موش چون تیر اگر چه شیر جوشید و خروشید ولی از قتل موشک، چشم پوشید چو آن روز، این عمل انجام افتاد همان شب، شیر نر، در دام افتاد به دام افتاد شیر و داد می‌زد گهی زور و گهی فریاد می‌زد ز زور و نعره بهر شیر دشتی خلاصی ذره‌ای ممکن نگشتی بیامد موش، حال شیر را دید به دندان، حلقه‌های دام جایید چو یک حلقه ز دام شیر بُگسیخت رهایی یافت فوراً شیر، بُگریخت ببین نیکی در این عالم، چه‌ها کرد که موشی، نرّه شیری را رها کرد ببین شیر قوی‌چنگ و هنرمند ز نیکی چون رهایی یافت از بند تفکر کن تو هم گر اهل هوشی که شیری می‌شود محتاج موشی کلیات جاودانه نسیم شمال، سید اشرف‌الدین گیلانی، ص ۸۰۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303