قصهی زخم 💐💐💐
از عبدالجبّار کاکایی
باغ، یکپارچه خنجر شده است
قصهی زخم، مکرّر شده است
بس که ابری است هوای پرواز
آسمان، بغض کبوتر شده است
سایهی زرد غمی در دل من
ریشه کرده است، تناور شده است
چند روزی است که از غربت باغ
علف هرزه، صنوبر شده است
روزگاری است که از وهمِ نقاب
دل آیینه، مُکَدّر شده است
لاله در گوش گل نرگس گفت:
پای چشمِ شهدا، تَر شده است
غزل معاصر ایران، به کوشش علیرضا قَزوه، ص ۲۳۷.
#شهدا
#لاله
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نابینا و چراغ 😂
نابینایی، در شب تاریک، چراغی در دست و سبویی بر دوش، در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان، روز و شب، پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی، در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت: این چراغ، نه از بهرِ خود است، از برای چون تو کوردلان بیخرد است؛ تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
سبو: کوزه.
خندهسازان و خندهپردازان، ص ۹۴، به نقل از بهارستان، جامی.
#نابینا
#چراغ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
انواع شعر نو ☘☘☘
۳ - شعر حجم
توجه به ایجاد نوعی وحدت و هماهنگی بین عناصر مختلف شعر که یکی از کارهای نیما بود، در کار بعضی از شاعران تشدید شد و اینان، بیشتر توان خود را صرف تناسبهای ارگانیک اجزای شعر کردند.
این تلاشها، به ایجاد نوعی خاص از شعر انجامید که به شعر حجم شهرت یافت و یدالله رویایی، از شاعران مطرح آن است. در این جا، بیشترین اهمیت، به ساختمان شعر داده میشود و حتی محتوا نیز در سایهی آن قرار میگیرد.
این شاعران، در عمل و در میدان سرایش، نتوانستند به اندازهی پیروان سنتی نیما، مخاطب داشته باشند. در واقع، بیشتر شهرت رویایی و اَقران او، با کتابها، مقالات و مصاحبههایی که دربارهی شعر حجم چاپ کردند، حاصل شد؛ نه با خودِ شعر.
این شعر، بر اساس شکل بیان و نگرش، نامگذاری شده است و قالب مستقلی ندارد. گرچه شعرهای یدالله رویایی، غالباً از لحاظ قالب، نیماییاند.
شعر پارسی، کاظمی، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.
#شعر_نو
#شعر_حجم
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مرغ حق
از بقایی نائینی
بر سر شاخ، شبی مرغ حقی گفت به جُفت:
من از این حق حقِ بیهوده، روانم آشفت
تا به کی بر سرِ شاخ، این همه حق حق گویی؟
که کس از نالهی جانکاه تو، نتواند خُفت
گفت: چون گفتن حق راست، خطرها در پی
جز به تنهایی و تاریکی شب، نتوان گفت
شاخ: شاخه.
خفتن: خوابیدن.
گنجوارهی سهیلی، ج ۲، ص ۹۸ و ۹۹.
#مرغ_حق
#بقایی_نائینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غرق شدن بخیل
یکی از بخیلان، داشت در آب غرق میشد؛ کسی برفت و گفت: دستت را به من دِه تا تو را بیرون بکشم. دست نداد.
یکی از همسایگان مرد بخیل، حاضر بود؛ گفت: نگو دستت را به من دِه که او هرگز به کسی چیزی نداده است؛ بگو که: دست من بستان. چون بگفت: دست من بستان، بستد و خلاص شد.
ستاندن و ستدن: گرفتن.
هزار نکته، مُستجیر، ص ۵۰.
#بخیل
#غرق_شدن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از عطّار❤️❤️❤️
گفتم: دل و جان، بر سرِ کارت کردم
هر چیز که داشتم، نثارت کردم
گفتا: تو که باشی که کنی یاد مرا؟
کان من بودم که بیقرارت کردم
سیر رباعی در شعر فارسی، دکتر شمیسا، ص ۸۶.
#رباعی
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مِه
سرودهای از عمران صلاحی
یک تپّهی سبز
بر دامنهاش هزارها سکّهی زر
یک ساقهی سبز
انگشتِ اشارهای به یک بیشهی دور
یک بیشه که آبشار پنهان دارد
مه میآید پاورچین پاورچین
از چار طرف مرا فرا میگیرد
گزینهی اشعار، صلاحی، ص ۱۸۲.
#مه
#آبشار
#بیشه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303