هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
.
"دکتر برایم شعردرمانی نوشته"
هر ۸ ساعت، مصرعی از شعرِحافظ
#نگین_نقیبی
۳۰ آبان ۱۴۰۱
C᭄@najvayebaran
عارفان بزرگ 🌹🌹🌹
بُشر حافی
بُشر یا بِشر بن حارث مروزی، از زاهدان قرن دوم و سوم هجری قمری، در یکی از روستاهای مرو به دنیا آمد و بعدها ساکن بغداد شد و در همان جا وفات یافت.
او یکی از اشرافزادگان و ابتدا اهل فسق و فجور بود. ماجرای توبهی بشر را چنین نقل کردهاند:
روزی امام کاظم - علیه السلام - از کنار خانهی بشر میگذشت. صدای ساز و آواز و لهو و لعب، از خانه بلند بود. امام از کنیزی که از خانهی بشر بیرون آمد، پرسید: صاحب این خانه، آزاد است یا بنده؟ کنیز گفت: او آزاد است.
امام فرمود: راست گفتی. اگر او بنده بود، از مولای خود میترسید. کنیز برگشت و بدون این که امام را شناخته باشد، بشر را از گفتهی امام آگاه کرد. بشر، پابرهنه از خانه بیرون رفت و دنبال امام دوید و در نتیجهی گفتوگویی با ایشان، از عملش شرمنده شد و توبه کرد. به همین علت، به بشر حافی، یعنی پابرهنه معروف شد.
پندها و حکمتهایی از بشر: 🌺🌺🌺
🌹کسی شیرینی آخرت را درنمییابد که دوست دارد مردم او را بشناسند؛ یعنی دوست دارد که مردم بر صفات کمال او آگاه شوند.
🌹نگاه به احمق، چشم را داغ و نگاه به بخیل، دل را سنگ و سخت میکند.
🌹در ترک ظاهرسازی بکوش و ظاهرسازی نکن.
با تلخیص از کتاب عارف پابرهنه، نویسنده عبدالحلیم محمود، مترجم مرحوم دکتر قاسم انصاری، چاپ اول، انتشارات زوار، ۱۴۰۰، ص ۵۷ و ۶۰.
#عارفانبزرگ
#بشرحافی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مژده
از عبدالرضا رضایینیا
این پنجرهی هزارتُو، واشدنی است
این منظرهی کبود، زیباشدنی است
در چشم تو من گم شدهام، خوب ببین!
هر گمشدنی، مژدهی پیداشدنی است
خیابان سه نقطه خیابان تمام، عبدالرضا رضایینیا، ص ۴۴.
#مژده
#عبدالرضارضایینیا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از متون کهن
پیروزمندِ مغلوب
حکیمی را ناسزا میگفتند. او هیچ جوابی نداد. حکیم را گفتند: ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟
حکیم گفت: از آن روی که در جنگی داخل نمیشوم که غالبِ آن، بدتر از مغلوبِ آن است!
(کشکول، ص ۴۰۳.)
در کوچهباغهای حکایت، حکایات برگرفته از متون کهن، ناصر عابدینی، ص ۱۱۶.
#حکایت
#پیروزمندمغلوب
#ناصرعابدینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خ مثل خدا، مثل خرما 😂😂😂
از رضا احسانپور
دارم هوای خدمت یکریز دیگری
یا رب نصیب بنده نما میز دیگری
میزی همیشگی و کشودار و زیردار
میزی که هست معدن زرخیز دیگری
تنها مرا به میز بیاویز، قانعم
دیگر نیاز نیست به آویز دیگری
البته راستش به جز آن میز از شما
دارم دوباره خواهش ناچیز دیگری
از راه غیب، مثل فلانی به جیب من
لطفاً بریز مبلغ واریز دیگری
چندین حساب بانکی پُر دارم از خودم
اما حساب بانکی لبریز دیگری...
گاهی برای درد و بلاها نیاز هست
باشد علاج دیگر و تجویز دیگری
حالا برای روز مبادا کنار تو
دارم خدای خوب و دلاویز دیگری!
خندههای امپراتور، مجموعه شعر طنز، احسانپور، ص ۳۱ و ۳۲.
#شعرطنز
#خمثلخدامثلخرما
#رضااحسانپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دلِ بجا
از واعظ قزوینی
تا در دل آن نگار، به تمکین نشسته است
عالَم اگر ز جای بجنبد، دلم بجاست
حشمت فقر، ص ۱۰۷.
#دل
#واعظقزوینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
به دشمن دانایت اطمینان داشته باش؛ بیش از آن چه که به دوست نادانت داری.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۶۸.
#امام_علی(ع)
#دوستنادان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
اصطلاحات عرفانی
سالک
در لغت، به معنای رفتارکننده و طیکنندهی راه است و در اصطلاح، به کسی اطلاق میشود که از خود به جانب حق گام بردارد و طالب تقرب به الله است و در طی این طریق، از مشکلات باکی ندارد و با نور هدایت پیش میرود؛ آن چنان که حافظ میفرماید:
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۱۰۶۳.
#اصطلاحاتعرفانی
#سالک
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303