eitaa logo
گلزار شهدا
5.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * با تعجب می پرسم :«چرا  ؟! پس از نظر دولت بنا بود که چی بشه؟!» _یک گروه از اعضای هیئت دولت به عنوان هیئت حسن نیت به سنندج آمده بودند که اعضا شان را بهتره نام نبرم.آنها اصرار داشتند که هرطوری هست کار را با گروهک‌های زنده انقلاب به مساله بکشانند که حتی الامکان از درگیری مسلحانه جلوگیری بشه. به همین علت اعلام آتش بس بین طرفین اعلام کردند اما عملا آتش بس یک طرفه بود» _یعنی گروهکها به آتش‌بس دولت ائتلافی نمی‌کردند؟! سردار جواب می دهد: «نه چندان اعتنایی نمی‌کرد اما ما مجبور بودیم که از دستورات به اطاعت کنیم. این باعث سوء استفاده ضد انقلاب از اوضاع شده بود» _رفت و آمد شما به داخل شهر سخت نبود؟! _به هیچ عنوان نمی تونستیم به شهر بریم .همون اوایل اعزام یک روز چند تا از بچه ها با لباس شخصی رفتن به میدان اصلی شهر ، اما ظاهراً شناسایی شده بودند و مردم محل تا فهمیده بودند اینها پاسدارند، ریخته بودند سرشان و ما مجبور شدیم به طور مسلح به شهر بریم و اونا رو نجات بدیم. جوی شهر کاملاً علیه پاسدارها بود و دلیلش هم این بود که ضد انقلاب ها تا می توانستند بر ضد سپاه تبلیغات می کردند و گاهی حتی جنایت‌های وحشیانه که از خودشان سر میزد را به سپاه نسبت می دادند. _پس شما فقط برای حفظ مناطق حساس حضور فیزیکی داشتید! _متاسفانه با همان حضور فیزیکی هم مشکل داشتند.اعضای هیئت به ما فشار می‌آوردند ساختمان استانداری را تخلیه کنیم و این بهانه که حضور ما در کار استانداری اختلال به وجود آورده.هر چه ما می گفتیم این‌ها به محض خروج ما استانداری را تصرف می‌کنند آقایان قبول نمی‌کردند.حتی گفتند شما پاسدارها را توی توهم هستید که بهتون حمله می کنند وگرنه ما در حال مذاکره و صلح بین طرفین هستیم و حضور شما توی استانداری فقط تنش رو بیشتر میکنه! بالاخره استاندارد و تخلیه کردیم بعد از در مکانی به نام باشگاه افسران مستقر شدیم.از اون طرف دو سه روز نگذشته بود که ضد انقلاب استانداری را تصرف کرد و شخص استاندار را هم بیرون کردند.بعد فهمیدیم که هیئت دولت یا واقعا  قادر به درک اوضاع نیست و یا مسائل پشت پرده هست و ما خبر نداریم. به موضوع شهادت حبیب فردی که میرسیم کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «آنچه از من قرار نبود شهید فردی در این ماموریت باشه نمیدونم چی شد که همراه اونا رفت.وقتی می‌گم تقدیر هرکس از قبل رقم خورده در سطح وگرنه حبیب نمی بایست پر شود از مقر می رفت بیرون» _بعدا هم نفهمیدیم چی شد که حبیب تصمیم گرفت اون شب بره ماموریت؟! _نه فقط دیدم که حبیب یک  دفعه اومد و با چند نفر از بچه‌هایی که عازم ماموریت بودند صحبت کرد و بعد گفت من میرم. از پیش سردار که می آیم سوال ذهنم را به شدت به خود مشغول کرده است .چه می‌شود که حبیب یکباره تصمیم می‌گیرد آن شب به آن مأموریت خطرناک برود؟!! ادامه دارد ...... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🔻ماجرای دختری که با شنیدن مداحی شهید گمنام در راهیان نور مسیر زندگی اش تغییر کرد... 📍 ما را دریابید .... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫 🌷در حیاط خانه آقای نجابت داشتیم کتاب شاه نعمت‌الله‌ولی را می‌خواندیم. یک‌دفعه یادم به حبیب افتاد که پشت در، در کوچه ایستاده بود. رو به آقای نجابت گفتم: آقا، حبیب پشت در ایستاده است و داخل نمی‌آید. آقا تأملی کردند و گفتند: ایشان به مقام آقای قاضی رسیده‌اند، اما خودش هم نمی‌فهمد. ولی اشتباهی که حبیب دارد این است که صد درصد از خودش بدش می‌آید و دیگر در این نشئه نمی‌ماند. ولی آقای قاضی چند درصد برای خودش نگه داشت که بتواند در این نشئه زندگی کند. باز تأکیدی فرمودند: حبیب آقا به مقام آقای قاضی رسیده است، خودش نمی‌داند و دیگر هم نمی‌تواند در این نشئه بماند. همین‌طور هم شد و حبیب چند ماه بعدازاین صحبت آقا از این تن رخت بستند. آقا بعد از شهادت حبیب هم به ما می‌گفتند: جنازه حبیب آقا نمی‌پوسد، چون چهل غسل جمعه پشت سر هم را انجام داده است. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت‌های جالب شهید مدافع حرم خطاب به مردم ایران 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰تقاضای عجیب سردار سلیمانی! ✍️در مراسمی برای شهدا، سردار سلیمانی رو کرد به خانواده‌ها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند. دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن‌ها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط می‌توانند سقف را نگاه کنند. 📚راوی: همسر شهید هادی کجباف 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹 *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹 *🏴گرامیداشت شهیده مدافع سلامت مریم رحیمی 🏴* 🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹 💢 برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده* 💢 : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ *پنجشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۰/ از ساعت ۱۶* ⬇️⬇️⬇️⬇️ *مراسم در و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار می‌شود* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔹🔹🔹🔹 پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک: http://heyatonline.ir/heyat/120 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌱رزق ما نبود، که جرعه نوش بزم شما گردیم... پس به لقمه ای معرفت مهمانمان کنید ، شاید که تشنگی حرص ما را به سراب پندار نکشاند... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانواده‌های آن‌ها بود. حتی در شب‌های ماه رمضان و شب های قدر بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و  قرآن تلاوت کرد. هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح می‌گفتند الان اصلا وقت این صحبت‌ها و درخواست ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده‌های شان به ماست. یا مدام می‌گفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته می‌شوند. من در این شرایط چطور می‌توانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم. هر وقت گره کوری به کارش می‌افتاد از شهدا استمداد می‌طلبید. سر آخر قسمت خودش و فرزند 6 ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد(راوی پدرشهید) مریم رحیمی 🌹 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * با تعجب می پرسم :«چرا  ؟! پس از نظر دولت بنا بود که چی بشه؟!» _یک گروه از اعضای هیئت دولت به عنوان هیئت حسن نیت به سنندج آمده بودند که اعضا شان را بهتره نام نبرم.آنها اصرار داشتند که هرطوری هست کار را با گروهک‌های زنده انقلاب به مساله بکشانند که حتی الامکان از درگیری مسلحانه جلوگیری بشه. به همین علت اعلام آتش بس بین طرفین اعلام کردند اما عملا آتش بس یک طرفه بود» _یعنی گروهکها به آتش‌بس دولت ائتلافی نمی‌کردند؟! سردار جواب می دهد: «نه چندان اعتنایی نمی‌کرد اما ما مجبور بودیم که از دستورات به اطاعت کنیم. این باعث سوء استفاده ضد انقلاب از اوضاع شده بود» _رفت و آمد شما به داخل شهر سخت نبود؟! _به هیچ عنوان نمی تونستیم به شهر بریم .همون اوایل اعزام یک روز چند تا از بچه ها با لباس شخصی رفتن به میدان اصلی شهر ، اما ظاهراً شناسایی شده بودند و مردم محل تا فهمیده بودند اینها پاسدارند، ریخته بودند سرشان و ما مجبور شدیم به طور مسلح به شهر بریم و اونا رو نجات بدیم. جوی شهر کاملاً علیه پاسدارها بود و دلیلش هم این بود که ضد انقلاب ها تا می توانستند بر ضد سپاه تبلیغات می کردند و گاهی حتی جنایت‌های وحشیانه که از خودشان سر میزد را به سپاه نسبت می دادند. _پس شما فقط برای حفظ مناطق حساس حضور فیزیکی داشتید! _متاسفانه با همان حضور فیزیکی هم مشکل داشتند.اعضای هیئت به ما فشار می‌آوردند ساختمان استانداری را تخلیه کنیم و این بهانه که حضور ما در کار استانداری اختلال به وجود آورده.هر چه ما می گفتیم این‌ها به محض خروج ما استانداری را تصرف می‌کنند آقایان قبول نمی‌کردند.حتی گفتند شما پاسدارها را توی توهم هستید که بهتون حمله می کنند وگرنه ما در حال مذاکره و صلح بین طرفین هستیم و حضور شما توی استانداری فقط تنش رو بیشتر میکنه! بالاخره استاندارد و تخلیه کردیم بعد از در مکانی به نام باشگاه افسران مستقر شدیم.از اون طرف دو سه روز نگذشته بود که ضد انقلاب استانداری را تصرف کرد و شخص استاندار را هم بیرون کردند.بعد فهمیدیم که هیئت دولت یا واقعا  قادر به درک اوضاع نیست و یا مسائل پشت پرده هست و ما خبر نداریم. به موضوع شهادت حبیب فردی که میرسیم کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «آنچه از من قرار نبود شهید فردی در این ماموریت باشه نمیدونم چی شد که همراه اونا رفت.وقتی می‌گم تقدیر هرکس از قبل رقم خورده در سطح وگرنه حبیب نمی بایست پر شود از مقر می رفت بیرون» _بعدا هم نفهمیدیم چی شد که حبیب تصمیم گرفت اون شب بره ماموریت؟! _نه فقط دیدم که حبیب یک  دفعه اومد و با چند نفر از بچه‌هایی که عازم ماموریت بودند صحبت کرد و بعد گفت من میرم. از پیش سردار که می آیم سوال ذهنم را به شدت به خود مشغول کرده است .چه می‌شود که حبیب یکباره تصمیم می‌گیرد آن شب به آن مأموریت خطرناک برود؟!! ادامه دارد ...... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 ﻫﺮﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮاﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ... تا دقایقی دیگر ..... ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬدا انجام بدهید ⬇️⬇️⬇️ پخش مستقیم با اینترنت رایگان: http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫 🌷حبیب کاملاً مجذوب در خداوند بود. یک انسان ملکوتی بود. تعلقاتش به آن دنیا خیلی بیشتر از این دنیا بود. نه‌تنها من بلکه بسیاری از جوانان آن زمان تحت تأثیر این نور الهی قرارگرفته بودند و خودبه‌خود روحیات ما از ایشان منشأ گرفت. درواقع حبیب مصداق این آیه شده بود که خدا می‌فرماید: قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، به‌زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل‌ها] محبتی قرار خواهد داد.( سوره مریم آیه 96) یک روز به ما جمعی از طلاب گفت: می‌خواهیم باهم کتاب "منیة المرید فی آداب المفید و المستفید " نوشته شهید ثانی را بخوانیم و در آن تفکر و بحث کنیم. ما بخشی را می‌خواندیم. بعد هر کس نظر خودش را می‌داد. حبیب خودش می‌شد شنونده و کمتر صحبت می‌کرد و بیشتر انگیزنده ما بود. آن چیزی که برای حبیب مهم بود، این نبود که آنچه برداشت ایشان از این کتاب است را یاد بگیریم، برایش مهم بود که ما فکر کردن و تفکر را یاد بگیریم. این روش باعث شد که عبارت‌های آن کتاب را باجان بفهمیم و عمل کنیم و برای همیشه در ذهن ما بماند. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
شہیدحُسین‌خࢪازے : ↶گاهےیك‌‌نگاھِ‌‌حــرام👀 شھادت‌ࢪوبراےڪسی‌ڪه‌‌لیاقت‌،شہادت‌ روداره‌،سالهابہ‌عقب‌میندازھ !!🥀 چھ‌‌بࢪسہ‌به‌ڪسےڪه‌‌هنوزلایق‌شہادت‌ بودن‌‌رونشون‌ندادہ‌‌باشھ 🙃 / 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb