🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
🎊و جشن میلاد حضرت رسول ص و امام صادق (ص)🎊
🔹بزرگداشت #شهیدان سید عبدالرضا و عبدالرسول سجادیان🔹
🎙 #راوی: *برادر سید علی سجادیان*
#بامداحی برادر *کربلایی ماجد قیم*💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۱مهرماه/ از ساعت ۱۶.۱۵*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی*
#نویسنده_داریوش_مهبودی*
#قسمت_سی_و_چهارم (آخر)
از بیمارستان خارج شدیم وقتی به راه رفتن آقا مرتضی دقت میکردم فهمیدم که سختی به خودش می دهد که دردش را از من پنهان کند.
سوار ماشین شدیم و به سمت خودش بودم هر لحظه که متوجه نگاه های من میشد با یک لبخند جواب میداد. رسیدیم بیوقفه به سمت روستای مان شتافتیم . اولین روستایی که در راه ما بود خیرآباد نام داشت که در عزا دگاه آقای ستوده بود در یکی از پارکینگ های کنار جاده نزدیکی هما روستا آقای ستوده ترمز گرد و با نگاهی به صندلی پشت سرش که ما بودیم گفت: آقا مرتضی فکر کردی که اگه با این لباس بیمارستان بخوای به خونه بری چه میشه بنده خدا زمانی که تو را با آنچه را ببینند حتما سکته می کنن!خانم شما لباس همراهتون دارین!!؟
پیشرفت را کرده بودم سر لباس کت و شلوار دامادی را از سایت درآوردن و با آقای ستوده دادم کمک کرد که لباسش را عوض کند و بعد حرکت کردیم به سمت روستای خودمان.
نزدیکیهای روستا برای اینکه خیلی کس متوجه مجموعه نشود دستش را که دور گردنش خود باز کرد از کوچه های خاکی روستا رد شدیم .پدر مرتضی در را باز کرد.نگاهش که به ما افتاد لبخند تلخی زد.
_پسرم باز مجروح شدی؟!
_شما از کجا میدونید؟!
_چند شب پیش خواب دیدم!
آقای ستوده لبخند زد:« آقا مرتضی مجنون شده ام می خواست پرتقال پوست بگیره دستش را بریده..»
داخل شدیم هیچکی حال و هوای خوش نداشت مادرش که واویلا...
_مادر چرا توی طاقچه عکس برادر مرتضی هست ولی عکس خود مرتضی نیست ؟!
_چکار کنیم مادر .هرچی اصرار می کنیم که یک عکس بده زیر بار نمیره.
_نگران نباشید .انشالله عکسش را بالای درب منزل می زنید.
با این حرف مادرش خیلی ناراحت شد و چهره درهم کشید.
_خدا کنه اگر انسان میره با شهادت در راه حق بره.شهادت حق مرتضی است.
چند دقیقه بعد آقای ستوده خداحافظی کرد و رفت.از آن لحظه به بعد در خانه ما مدام پذیرایی از اقوام و دوستان بود .او مهمانداری می کرد و شبها از فرط درد خواب نداشت و همین جور شبها و روزهای دردناک در پی هم می گذشت.
یک روز آقای ستوده و الوانی آمدند مرتضی را برای باز کردن گچ دست و معاینه به شیراز ببرند .در راه برگشت از شیراز حال آقا مرتضی به هم میخورد و به سختی به خانه می آیند.چند دقیقه ای پس از استراحت رو به من کرد .
_مقداری آب گرم بیارید میخوام دستام رو بشورم.
صدایش کردم .آمد کنار حوض.پیراهنش را در آورد با دیدن سینه و پشتش پلم لرزید .دنیا دور سرم چرخید ..آن همه زخم و جراحت .آن همه خون و چرک لخته..جیغ کشیدم :
_اینا چیه آقا مرتضی؟!
_نگران نباش ..اینا ترکشه
از آن روز به بعد بر آفتاب می نشست با سوزن زیر پوستش میزد .سر سوزن به ترکش میخورد اهرمش می کرد بالا .بعدش آنجای پوست را که به شده بود میان دو انگشت می فشرد .تکه سربی با خون و چرک بیرون میزد ...
#پایان
♥️شادی روح شهید مرتضی جاویدی صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار 💫
🌷توی فاو بودیم، مهدی گفت: علی دقت کردی بعضی از این بسیجیها همه چیزشان را ریختن توی یک چفیه و ساک ندارند!
- خوب؟
- این بسیجی که هیچی همراهش نیست، همه دنیای پشت سرش را گذاشته کنار و انگار با احرامی آمده لبیک بگه!
با خنده گفتم: چه جالب، پس چرا خودت ساک آوردی؟
گفت: این دفعه که ساک آوردم توراهی دارم منتظر بچهام...
از ته دل خندید. گفت: اسم اولی راضیه است، میخواهم اسم دومی را بگذارم مرضیه، که خداپسند جور بشه، راضیه مرضیه .
پائیز بود که مهـدی هم ساکش را گذاشت و با یک چفیه به جبهه برگشت تا به آنچه آرزویش بود برسد و رسید، که هم خدا از او راضی شود و هم او از خدا راضی
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
بر غمزده گان بابِ نجات است #صلوات
بر مرده دلان آبِ حیات است #صلوات
پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود
سر چشمه خیر و برکات است #صلوات!
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌺
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)💫
#بر_همگان_مبارکباد🌺
#هیئت_شهداےگمنام_شیــراز
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پسر شهید سلمان امیراحمدی: بابام برای رهبر و ایران و دین شهید شده. کسی نیست انتقامش رو بگیره ...😭😔
💢شب جمعه است یاد همه صلوات ..
🍃🌱🍃🌱🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
✨ای عالم و آدم، شده محتاج دعایت
خالق، شده همـراه ملائک به ثنایت
خاتم که تویی، ما همه در بند رکابت
ای جـان دلم جـان دو عالم به فدایت
🌸میلاد پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و آقا امام صادق(علیه السلام) مبارک 🌸
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
😂😂طنز جبهه(بخون و بخند)😂😂
تعداد مجروحین بالا رفته بود
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بیسیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شاستی گوشی بیسیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر در نیاورند، پشت بیسیم با کد حرف زدم
گفتم: ” حیدر حیدر رشید ”
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:
– رشید بگوشم.
+ رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
+ شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
– رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم.
+ اخوی مگه برگه کد نداری؟
– برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دیدم عجب گرفتاری شدهام، از یکطرف باید با رمز حرف میزدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم
+ رشید جان! از همانها که چرخ دارند!
– چه میگویی؟ درست حرف بزن ببینم چی میخواهی ؟
+ بابا از همانها که سفیده.
– هه هه! نکنه ترب میخوای.
+ بیمزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
– ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!😳😐😂😂
کارد میزدند خونم در نمیآمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بیسیم گفتم.
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
🎊🎊🎊🎊
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهادت ۲ مدافع امنیت در بیرم لارستان😭
🛑شعار نویس های مسلح، دو نیروی مدافع امنیت فارس را به شهادت رساندند
🔹سحرگاه امروز ۲ اغتشاشگر حین شعارنویسی با گشت بسیج بیرم روبهرو شده و اقدام به تیراندازی با کلت کمری میکنند. در این تیراندازی سرگرد نورالدین جنگجو و طلبه بسیجی احمدرضا عرفانینیا از بسیجیان بیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
#برادرشهیدم شهادتت مبارک 😔🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
2.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید مدافع حرمی که بعد از شهادتش لباسهایش بوی خاصی گرفته است...
#شهید_مجید_قربانخانی🕊🌹
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐ یادی از سردار شهید مهدی ظل انوار⭐
🌷دیدم در فکر است و مرتب بچههایش را میبوسد. بهطور غیرمعمول چند بار از من خواست که مراقب خودم و فرزندانمان باشم. دلم به شور افتاده بود و مهـدی با این حرفهایش مرا آتش میزد. گفت: راستی راضیه این شعر را از کجا یاد گرفته!
گفتم: کدام شعر!
گفت: توي راه که میآمدیم، مرتب این شعر را میخواند: بابا آب داد دیگر شعار ما نیست، بابا جون داد، بابا خون داد...
این بار اصلاً دوست نداشتم برود. زیرکانه گفتم: آقا مهـدی، شما هفته پیش قول دادید که این هفته مرا به دعاي کمیل ببرید!
خندید و گفت: خانمم دعاي کمیل مستحبِ، رفتن به جبهه واجب!
خداحافظی کرد و رفت. یکی دو ساعت نگذشته برگشت و شد آب بر آتش. با خنده گفت: قرار شد صبح زود حرکت کنیم. برگشتم تا به قولی که به شما دادم عمل کنم!
بهاتفاق هم رفتیم تا آخرین کنار هم بودنمان همنوا با دعای کمیل باشد.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀مواظب باشید
✨مواظب منافقین داخلی باشید ،نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایمان را پایمال کنند.
سردار_شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی🇮🇷 ⃟
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
#پلاکشان را برای ما جا گذاشتن
تا روزی بدانیم از #جنس ما بودن
هویتشان #خاکی بود
اما دلشان را به #آسمان زدن
راستی #امانتدار خوبی بوده ایم؟
#شهدای_گمنام💔🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb