eitaa logo
گلزار شهدا
5.6هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * چشم های مادر برق مخصوصی زد.برقی که منصور چند بار دیگر هم که حرف عروسی اش پیش می‌آمد دیده بود.حتی خود منصور هم می‌دانست که این احساس که نه مادر که گاهی بر زبان نمی راندش از ترس چوب شدن زبان، ریشه در آرزوی مادرانه دارد مثل همه مادر ها که میخواهند روزی پسرشان را در لباس دامادی ببینند. یکباره اوایل جنگ دختری برایش دیده بودند و رفته بودند خواستگاری.منصور گفته بود ۶ ماه دیگر می آیم و فعلا نمی توانم ازدواج کنم. همه قبول کرده بودند که تا یک سال هم مسئله ای نیست.رفته بود و عملیات پشت عملیات نگذاشته بود تا هشت ماه از منطقه برگردد. پدرش آماده بود اهواز دنبالش سراغش را گرفته گفته بودند که آبادان است.با دو نفر از دوستانش در آنجا پیدایش کرده بود. _بابا جون شما ۳ روز بیا شیراز دست به سیاه و سفید هم نمیخواد بزنی. به سلامتی ازدواج کن اگه خواستی بعد برگرد. آخه قولی که به مردم دادیم به کنار الان بیست و چهارت تمومه به سلامتی رفتی تو ۲۵، فردا پس فردا پیر میشی زنت نمی دنا!! منصور چشمان چشمان پدر نینداخته و صندوق کائوچویی سفید که کنار درش پاره شده بود نصف هندوانه درآورده و شروع کرده بود به قاچ کردن. _آقاجون فعلاً که عروس این بچه هایی که اینجا میبینید شده این تیکه فلزی که وقت و بی وقت روی دوش شونه.پاکش میکنند بهش میرسند .شب ها هم تو سنگر کنار شونه. بعدشم تو این وضع گرونی مارا تو دردسر میخوای بندازی ها..‌ از شوخی گذشته ما که حالا وضعیتمون معلوم نیست نمیدونم والا هرچی فکر می کنم می بینم زندگی یه بنده خدای دیگه رو هم خراب می کنم... هندونه اش خوبه بفرمویین. پدر ابرو درهم کشیده و سر چرخانده بود _هندونه اش خوبه؟! شدم یه چیزی بگیم شما بگید چشم.. پاشو پاشو دست و پاتو جمع کن بریم ‌ و سوار تویوتا شده بودند که رویش را گل پوشانده بود و فقط شیشه جلوی به اندازه دید راننده پاک بود.سه راهی خرمشهر که رسیده بودن منصور نگه داشته _آقاجون.شما اگه میخوای بری شیراز با ماشین اون بچه ها برین! _مگه تو نمیای آقا منصور؟! منصور خیلی جدی و با احترام جواب داده بود _من از این طرف باید برم ماشین‌ام تعمیر کنم .شما با آقای فصیحانی اینا برید به سلامت. به خانواده دختر هم بگین هر عیبی که هست از منه، شما دخترتون رو به سلامتی شوهر بدین. _بابا جون این چه کاریه که می کنی ؟!عیبه !شما به ما قول دادی! _آقاجون تا وقتی که جنگ که هیچ.. حالا اگه عمری بود بعدشما امر بفرمایید ما رو چشم میزاریم. و پدر که به شیراز برگشته بود و آن خانواده هم دخترشان را چندی که گذشت شوهر داده بودند. ادامه دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
📷عکس نوشته 👆 امام زمان (عج) یار بی سواد نمی خواهد .... (عج) 🌹 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🔻 سؤالی که شهید «ردانی‌پور» از منتظران حضرت مهدی(عج) پرسید... 🌟 شهید ردانی‌پور می‌گوید: «شما که می‌گویید امام زمان(عج) باید بیایند، زمینه‌اش را باید شما برای امام زمان(عج) آماده کنید. «بهترین اعمال در زمان غیبت کبری امام زمان(عج) انتظار فرج است». انتظار فرج یعنی چه؟ 🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﺷﻬﺪا🌹 🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم. سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود: چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند. کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم. شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا... إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ... [...خدايا اگر مرا بر جُرمم‏ بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.] ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم... 🌷🌿🌷🌹🌷🌿🌷 ﻫﺪﻳﻪ حاج مجید سپاسی، حسن حق نگهدار و مسلم شیرافکن ﺻﻠﻮاﺕ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
~🕊 🌿💌 ♦️راه هایی برای شدن به ..👇🏻☘ . . ✨۱_ نگاه به نکن ؛ زیرا هر نگاه به نامحرم😡 ، شهادت را ۶ ماه به عقب می اندازد...😱 ✨۲_ سعی کن دعای توسل ات هرگز ترک نشود...😍 ✨۳_ هرگز نگذار نام تو شود ؛ زیرا انسان فقط یک بار مشهور خواهد شد🤩 ، اگر در دنیا مشهور شوی ، در آخرت مشهور نخواهی شد... 😔 ✨۴_ هیچ وقت سر پدر و مادرتان بلند صحبت نکن...😇 ✨۵_ پشت سر رفیق‌تان نکنید...😳 ✨۶_ نماز اول وقت‌تان ترک نشود...😢 ♥️🕊 ... 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✨هرکسی در این جمع حضور پیدا کند برای او یک افتخار است و دلیلش هم این است که شما یک ویژگی های برجسته ای دارید و آن اینکه اولا برای خدا هجرت کرده اید. ✨نفس مهاجر فی سبیل الله یک کار ارزشمند است که انسانی اگر در این مسیر حتی در راه هم بمیرد، شهید است. هر کسی برای خدا مهاجرتی انجام بدهد، از آنجایی که این مهاجرت برای خداست ولو اینکه در میدان جنگ هم شهید نشود، شهید است. ✨نکته دوم اینکه شما مجاهد هستید و برای جهاد آمده اید. این یک اجر بالایی دارد و کسی نمی تواند آن را قیمت گذاری کند و اجر ویژه ای دارد. 💫خداوند فرموده است: که جهاد یک دریچه خاص برای اولیای خدا است. ✍ سخنرانی سردار سلیمانی در جمع مدافعان حرم آبان 94 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
طلوعیـ⛅️ دوباره است که تو را میخواند عقل و عشــ♥️ـق در رگهای جاریست عقل میگوید برو🚶‍♂ و عشق میخواند ... آنگاه ست که در آغوش معشوق💞 و معبودت جای میگیری 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * منصور دل دل کرد. تصویر مادر رو به رویش بود مثل خیلی وقت های دیگر.۱آن طرف خبرنگار ها که سیر تا پیاز زندگی رزمنده را می‌خواستند. شرح حالش مسئولیتش نظراتش و..‌. موقع مصاحبه با حسرت به زور میزدند انگار آخرین باری است که می بینند اش و چند روز دیگر عکسش را در روزنامه‌ای خواهند دید. منصور نیم خنده به لب کاشت و جلوتر رفته همین کافی بود تا دوربینی به طرفش بچرخد میکروفونی در دستش جا خوش کند و قیافه اش کمی رسمی بشود: « «لا حول ولا قوة الا بالله بنده منصورخادم صادق متولد سال ۱۳۴۱ اهل شیرازم.از ابتدای سال ۶۱ وارد سپاه شدم بعد از دوماه آموزش مقدماتی در دوره ۱۹ سپاه منطقه ۹ و پس از یک دوره ۱۵ روزه آموزش زرهی در مرکز آموزش زرهی شیراز،قبل از عملیات رمضان به جبهه رفتم.در حین عملیات در مرحله پنجم ابتدای عملیات بود قسمت نشد که در عملیات شرکت کنم و به عقب منتقل شدیم. ناگفته نماند در آن عملیات به عنوان توپچی تانک در تیپ امام سجاد مشغول به خدمت بودم.بعد در اوایل سال ۶۲ در واحد آموزش نظامی لشکر ۷۷ که بعد ۱۹ فجر شد،مسئول آموزش نظامی بودم.با توجه به رشته اصلی هم که ذره ای است به عنوان توپچی تانک بهترین آموزش به من داده شد و از همان اول هم به عنوان مسئول آموزش زرهی مشغول خدمت شدم. ولی خوب جور نبود که راه بیفتد. در ابتدای سال ۶۲ مسئول واحد زرهی لشکر ۱۹ فجر شدم.بعد به خاطر مشکلاتی که بود به دستگاه‌های نفربر منحصر شدیم و تحت تشکیلاتی به نام پیاده مکانیزه در آمدیم که نام این گردان هم متناسب با انجام ماموریت هایی است که در توان آن هست ‌. اعم از رساندن مجروح و تدارکات،جنگیدن،پشتیبانی،دلیرانه در زیر آتش دشمن حرکت کردن و آسیب ندیدن. این همان کاری است که آقا ابوالفضل در صحرای کربلا می‌کرد.» نشست روی چند گونه که کنارش روی هم آمده بود و سینه صاف کرد.در بین صحبت‌هایش خبرنگار همینطور که همکارانش با اشاره به نکات فنی گوشزد می‌کرد سرش را به نشانه تهیه برنامه‌های جذاب بالا و پایین می آورد. «اعتقاد ما این است که جهان باید پاک و تزکیه شود. زمین خدا پاک شود از این شیطان صفتانی که انسانیت را فراموش کرده اند.و تمام هم و غمشان خودشان ،مال ،شکم، شهوترانی، مقام پرستی و جاه طلبی شان است. و این رسالت بر دوش من و توست. ای عزیز من!من و تویی که یک عمر زجر برده‌ایم درد کشیده ایم و ادعای ما این است که بنده خدایم و لاغیر. درباره رمز پیروزی عملیات های آینده یک مطلب مشخص است.هر جا که عشق قدم بگذارد پیروزی به دنبالش خواهد آمد و ما وقتی پیروزیم که واقعاً عاشق باشیم ‌ برای همین باید یاد بگیریم که چگونه این بچه های پاک را عاشق بار بیاوریم. با چه وسایلی و چه برنامه‌ای.اگر یک بچه بسیجی بیاید اینجا و راه را نشناسد مطمئناً به جای عاشق شدن عاشق شیطان میشود ‌. ادامه دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
✍ﻫﻤﺴﺮاﻧﻪ : در طول زندگی مشترکمان یک روز نشد خنده از لب‌های همسر دلسوزم کنار برود، همیشه در بدترین شرایط زندگی و در هر زمان لبش پر از خنده و چهر‌ه‌اش نورانی بود. جز در یک صورت غم و غصه را در چهره‌اش می‌دیدم و آن این بود که هرگاه پای رهبر عزیزمان می‌نشست و نگرانی را در چشم‌های ایشان می‌دید نگران می‌شد به حدی که اشک از گوشه چشمانش سرازیز می‌شد. 🌹🌷🌹🌷🌹 🌷 🌺🌷🌷🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🏷🕊 🌹شهید_حاج_ابراهیم_همت 〖 می خواهید عاشق شما باشد:😍 قدم👣 بر می داریم برای رضای خدا قلم ✍می زنیم برای رضای خدا حرف🗣می زنیم برای رضای خدا می جنگیم⚔ برای رضای خدا اینجوری چه 💪 چه بشیم، پیروزیم👌 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ابوذر در مجلسی که احساس می‌کرد احتمال گناه وجود دارد شرکت نمی‌کرد. مثلاً به خانه‌ای که در آن ماهواره بود نمی‌رفت. یا غالباً به عروسی‌ها نمی‌رفت و فامیل هم فهمیده بودند که نباید به او کارت دعوت به عروسی بدهند! یا در مجلسی که غیبت می‌شد، به فراخور شرایط طرف صحبت‌کننده، سعی می‌کرد موضوع بحث را عوض کند یا رک و راست درخواست می‌کرد غیبت را کنار بگذارند. خانه برادرم کنار مسجد جامع صحرارود است.خادم مسجد می‌گفت «ابوذر خیلی وقت‌ها نیمه شب‌ها برای راز و نیاز و نمازش به مسجد می‌رفت و برای اینکه من از این رفت و آمدها ناراحت و معذب نشوم، درخواست کرده بود کلیدی یدکی به او بدهم. به شرطی پذیرفتم که هدیه‌ای به من بدهد. او هم انگشترش را به من داد.» این خادم مسجد هنوز انگشتر برادرم را به عنوان یادگاری از یک شهید در دست دارد. ✍به روایت برادرشهید 🌷 🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ