eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🖇🌿 بـو؁عـطــــــر عجیبی داشـٺـــــ! 😌 نــــــام و ڪـــــہ مےپــــــرسیـدم جـوابـــــ ســــــربـــــالا مـــــےداد. 😕 ڪـــــہ شــــــد، تـو؁ وصـیٺـــــ نـامـہ📜اش نـوشـته ✍ بــــــود: بـه قـسم هـیـچ وقـٺـــــ بـــــہ خــــــودم نــــــزدم😱 هــــــروقـتـــــ خـواســـــتـم بشــــــم از تــــــہ دل مےگــــــفتم:🗣 السـلام عیلڪ یا ابـا عبـدالله الحسین😢😭 🌿 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔴 💠 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه دستش گرفت و گفت: «من می‌زنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه‌ات رو پیدا کن». گذاشته بود توی لباس فرمش. یه شیشه بود و یه . این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده. نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
... ... ♨️چند روزه درگیر هماهنگی مراسم یادواره شهید محمد حاجی دَوَلو بودم.. از هماهنگی با آقاسید رضا متولی تا هماهنگی با خانواده شهید جهت حضور در مراسم... طبق تقویم هییت قرار بود ۸ خرداد یادواره یکی از شهدای آزادسازی خرمشهر را در بگیریم ... وقتی تاریخ و محل شهادت شهید را دیدم ، گفتم این همان شهیدی هست که امسال باید از او گفت وشنید .... ♨️از زمانی که مطلب عجیب این شهید در کانال ارسال شد ، بعضی مخاطبین پیام می‌دادند که به زیارت این شهید رفتند و نکته مشترک همه بوی خاص از قبر شهید بود.... میخواستم عنوان را برای این شهید درج کنم ، ولی با خودم گفتم تا خودم نبینم و استشمام نکنم ، تایید نمی کنم.... ♨️بعدازظهر در راه مسیر خانه بودم ...به دلیل ترافیک چند راه را کج کردم تا به شلوغی نخورم... یه دفعه خودم را در خیابان آستانه دیدم ... ناخودآگاه چیزی تو ذهنم آمد ... حرم سید علاءالدین الحسین علیه السلام و شهید حاجی دولو ... به خودم گفتم برم اذن یادواره را از خودش بگیرم ... ♨️توقف کردم و راهی حرم شدم ... گفتم : ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.. وارد صحن شدم و زیارت کردم... بعد از زیارت گشتی در حرم زدم ،ولی چیزی ندیدم گوشه حرم خادمی با موهای سفید نشسته بود.... رفتم سراغش و آدرس شهید را گرفتم... ولی متأسفانه بی اطلاع بود... به حیاط حرم رفتم ، گشتی زدم ولی چیزی ندیدم دیگه ناامید شدم ، قصد خروج داشتم باز با خودم زمزمه کردم: ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده .. ♨️درب خروج از بچه های امینت درباره شهید پرسیدم آنها هم متاسفانه بی اطلاع بودند فقط،یک نفر گفت من چیزهایی شنیدم ، به نظرم از پشت ضریح باید وارد صحن مصلا بشوی ...آنجا بگردی ... نفهمیدم کجا را می‌گوید ولی همین یک ذره امید برای برگشتنم کافی بود.. دوباره برگشتم... همان خادم حرم را دیدم گفتم بچه های امنیت میگن تو خود صحنی که نماز جماعت برگزار می‌شود، هست گفت : الان درب بسته است گفتم خودم دیدم که درب باز هست تعجب کرد!! و همراهم راهی شد دید درسته ، درب نیمه باز هست ! گفت: عجیبه ، این موقع نباید درب باز باشد بعد ازنماز درب را بستند...حتی قفل نیمه باز را نشانم داد که با قفل آویز می‌بندند... ♨️وارد صحن شدیم حوالی را قبر را حدس زدیم... بی درنگ صندلی ها کنار زدم و بعد قالی هارا... واای خدای من ...🥺 بوی عطر بلند شد.. صدای خادم بلند شد، این هم قبر شهید... قبر را دیدم ولی عجیب تر ، بوی عطر بود.. خم شدم به بهانه بوسیدن قبر ، سنگ را بو کردم.. کاملا بوی عطر می‌داد... رودروایسی را کنار گذاشتم، به خادم گفتم باید برای مسجل و قطعی شود که بوی عطر مربوط به همین سنگ هست ... بقیه سنگهای حرم را تا فاصله چند متری بو کردم خبری از بوی عطر نبود... بو عجیب عطر بهشتی فقط از سنگ قبر شهید می آمد ... مطمئن شدم ، همین جاست ... ♨️واقعا این شهید کیست ؟؟ چه کار کرده که به این مرتبه رسیده؟ یاد افتادم منتظرم تا روز مراسم... چه چیزی خواهیم شنید!! 📆 ۸ خرداد ماه، گلزارشهدای شیراز 🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz 👆👆 کانال شهدا راهی برای آشنایی با شهدای غریب استان ...