eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀مراسـم هفتگی میهـمانے لاله‌هـاے زهرایے🥀 💢گرامیــداشــت علی کریمی 🌷 🎙 حجت الاسلام گودرزی 🎤 و مداحے حاج مهدی کریم پور 📍/قطعه شهدای گمنام 🗓 پنجشنـــبہ ۳۰ مــرداد ماه/ از ســاعت ۱۷ 〰〰 🔸هیــیت شهــداے گمنام شیـــراز 〰➰〰➰〰➰ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz وارد ڪانال شهداے شیراز شوید👆👆
♨️وصیتی که بخاطر مادر نیمه تمام ماند... 💠وارد اتاق شدم. رفتم چادرم را بردارم تا نمازم را بخوانم، توجه ام به یک کاغذ جلب شد. آن را برداشتم و دیدم روی آن نوشته شده « وصیت نامه ی محمدمهدی مظفری » ، کلمه ی « وصیت نامه » را که دیدم ، آن قدر گریه کردم که می خواستم از حال بروم . مهدی آمد ، وقتی حال مرا دید سریع وصیت نامه را برداشت و پاره کرد و گفت: « اگر قرار باشد تو بعد از من بخواهی وصیت نامه بخوانی و گریه کنی ، من دیگر وصیت نامه نمی نویسم .» و دیگر هیچ وقت وصیت نامه ننوشت .... حتی راضی نشد در حد یک‌ وصیت نامه اشک مادرش را ببیند... محمد مهدی مظفری 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید 👆👆
514.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️هر صبح ساعت۶:۳۰ به پشت‌بام میرفت و رو به غرب می‌ایستاد. محافظین از طریق دوربین‌ها متوجه میشوند وپس از بررسی میفهمند که چون سردار به دلایل امنیتی سفر کربلا را برای دخترش ممنوع کرده، اوهر روز به سوی به سلام میدهد. فرشته باقری 🍃🌷🍃🌷 @shohadaye_shiraz نشردهید
🥀مراسـم هفتگی میهـمانے لاله‌هـاے زهرایے🥀 💢گرامیــداشــت علی کریمی 🌷 🎙 حجت الاسلام گودرزی 🎤 و مداحے حاج مهدی کریم پور 📍/قطعه شهدای گمنام 🗓 پنجشنـــبہ ۳۰ مــرداد ماه/ از ســاعت ۱۷ 〰〰 🔸هیــیت شهــداے گمنام شیـــراز 〰➰〰➰〰➰ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz وارد ڪانال شهداے شیراز شوید👆👆
41.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت همسر دانشمند شهید فریدون عباسی از لحظه حمله موشکی رژیم صهیونیستی و نجاتش از میان آوار فریدون عباسی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر دهید 👆👆👆
♨️روزی با موتورش آمد، میلگرد خرید و گفت: «بریم خسرویه!» راه خاکی بود، آهن‌ها به پایم می‌خورد، گفت: «این سختی‌ها رو یاد کن؛ زندانیان انقلابی شکنجه‌ها رو تحمل کردند تا ما امروز آزاد باشیم.» ♨️به روستا که رسید، با همان میلگردها پلی برای بچه‌ها ساخت، نان و حلوا را میان دانش‌آموزان تقسیم کرد، حسینیه ساخت و حتی پیرمرد بیمار و فراموش‌شده روستا را روی دوش به شهر می‌برد برای درمان… غلامحسین عارف 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
💢گر روزی به مرگ عادی جان دادم بدان که نتوانستم برای مفید باشم... 🔰همیشه آرزوی شهادت در سر داشت ،اما از روزی که حاج قاسم سلیمانی سردار دل‌ها به شهادت رسیدند دیگر آرام قرار نداشت... 🔰 همیشه عادت به چله گرفتن داشت ... این بار قبل از ماه محرم به قصد شهادت چله زیارت عاشورا گرفته بود و من از نیتش بی‌اطلاع بودم تا اینکه یک روز که با هم به گلزار شهدا رفتیم کنار قبر عموی شهیدم لب به سخن باز کرد با اشاره به قبر عمویم گفت: من هم روزی اینجا می‌خوابم چقدر خوب است که در بین شهدا جایی داشته باشیم ... مثل اینکه می‌خواست وصیت کنه بار سفر را بسته بود این بار خیلی جدی حرف‌هایش را برایم گفت: «اگر روزی به مرگ عادی جان دادم بدان که نتوانستم برای امام زمانم مفید باشم این تن بی‌ارزش لیاقت خاک را هم ندارد پس چه بهتر که انسان با شهادت این دنیا را ترک کند» دلم لرزید... پاهایم سست شده بود اشک از گوشه چشمانم جاری شد کنار قبور شهدا نشستم و گریه کردم... وقتی حال مرا دید دیگر حرف‌هایش را ادامه نداد با خنده گفت «خانم بادمجان بم آفت ندارد حالا این دل هست که آرزو دارد» 🔰 در روزهای سخت کرونا دائم نجوا می‌کرد کربلا کربلا ما داریم می‌آییم و می‌گفت: اربعین انشاالله کربلا.... با همین نجواها رزق شهادتش را در روز اول محرم از اربابش امام حسین گرفت... محمد جواد حسین دوست 🌱🌷🌱 @shohadaye_shiraz نشردهید
♨️ماه صفر سال ۶۵ ، در پادگان شهید دستغیب اهواز بودیم. محمد سرگشته و حیران بود. گفتم: چی شده محمد؟ گفت: یه جای خلوت و دنج می خوام، با خودم خلوت کنم، کسی مزاحمم نشه! ♨️دیگر ندیدمش تا فردا که ۲۸ صفر، سالروز رحلت حضرت ﺭﺳﻮﻝ(ص) بود. محمد را دیدم. یک رادیو روی زمین بین دو پایش گذاشته بود. رادیو روضه می خواند و شانه های محمد از گریه تکان می خورد. تا اذان ظهر بی آنکه سرش را بلند کند، اشک می ریخت. ♨️وقت نماز شد. نمازش را که خواند دوباره سرش را روی زانو گذاشت و شروع به گریه کردن کرد. دیدم حال خوشی دارد مزاحمش نشدم. غروب حال و احوالش سر جا آمده بود. گفتم: محمد چی شده، امروز خیلی بیتابی کردی؟ گفت: امروز اتفاق بزرگی افتاده، پیامبر اسلام رحلت کرده و از دنیای ما به دنیای دیگه رفته. این غم واقعاً برام سخت و سنگین بود. چند قدم که راه رفتیم گفت: ولک، کسی از حال امروز من با خبر نشه! محمد دریساوی 🏴🏴🏴🏴 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️ ماجرای عجیب شهیدی که مزارش سنگ قبر نمی‌پذیرد...😳 🔺شهید فخّار وصیت کرده بود که به یاد ائمه بقیع مزار من باید خاکی و بدون نام باشد، بعد از شهادت بر اثر توجه نداشتن به وصیتش بر روی قبرشان سنگ قبر می‌گذارند؛ فردای آن روز وقتی می‌آیند گلزار شهدا می‌بینند که سنگ قبر شکسته! ⚡مجددأ سنگ قبر برایش قرار می‌دهند، روز بعد وقتی به گلزار می‌آیند دوباره با کمال تعجب می‌بینند که بازهم سنگ قبر شکسته؛ شب روز دوم شهید به خواب یکی از نزدیکانش آمده و میگوید مگر من وصیت نکردم که قبر من خاکی باشد؟ و از آن روز تا الان قبر این شهید در گلزار شهدای کازرون خاکی است. 🔺ایشان همیشه علاقه خاصی به امام رضا (ع) داشت و در اتفاقی عجیب،پیکر وی اشتباهی همراه شهدای مشهد به شهر مشهد منتقل شده بود و بعد از طواف شهید در حرم امام رضا (ع) از طریق نوشته‌ای که در لباسش جامانده بود به کازرون منتقل شد. ⚡روی کاغذ نوشته شده بود: صمد فخار عاشق امام رضا (ع) و اهل کازرون فارس هستم. در واقع اشتباهی در کار نبود، بلکه این عشق زایدالوصف شهید فخار پیکر او را به حرم امام رضا رسانده بود. 🔺مادر شهید می‌گوید: فرزندم عقیده داشت کار؛ بدون ریا، خودنمایی و دور از تشویق دیگران و فقط برای رضای خدا صورت گیرد و حتی وصیت وی هم که گفته بود مزارم خاکی و بدون شناسه باشد، برگرفته از همین روحیه بوده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عبدالصمدفخّار ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
♨️شهید شیــرازے ڪہ برات شهـــادت از امام رضـــا ع گرفــت 🌷 💠توی مشهــد توے حـــرم، احمد مریض بود، ســرش روے پایــم بود و چشـــم هایش بسته ... یڪ دفــعه چشمش را باز ڪرد و گفــت: فلانے، از امام رضـــا گرفتم! گفتم: شهادت! ســـرش را به نشانہ تایـــید تکان داد. چنـــد ماه بعــد در روز اول عملیـــات والفجر ۸شهید شــد. احمد شجاعی ╭┅─────────┅╮ @shohadaye_shiraz ╰┅─...................─┅╯ وارد کانال شهداشویــد👆👆
♨️تازه عروسی کرده بودیم،هنوز در شیرینی و شادی زندگی بودیم که گفت: «فردا اعزام است، من هم می‌روم...» ♨️در مسیر خداحافظی با خانواده، آرام گفت: «مریم، من در این سفر شهید می‌شوم... بعد شهادتم گریه نکن، زینب‌وار صبور باش.» ♨️چند روز بیشتر نگذشت که خبر شهادتش رسید... من هنوز جعبه‌های جهازم را باز نکرده بودم، هنوز شیرینی عروسی مانده بود؛ همان شیرینی‌ها را در مراسم شهادتش میان بچه‌ها پخش کردند. احمد نمازی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
✍وصیــت زیباےشهید محــمد اڪبرےفرد شهیــد ۱۵ سالہ: ♨️اگـــر امـــام بفرماينـــد از بيابان‌هاى سوزان جنـــوب با پاهـــاى برهنه تا قدس عزيز بدوم تا اينڪه پرچم لا اله الا الله و محمـــدا رسول الله را بر باليـــن گنبـــد و بلندى مناره بر فـــراز دارم، اگـــر در اين راه شدم فــوضےاست عظـــيم... 🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz