فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ...
🔹ﻭﺩاﻉ ﺷﻬﻴﺪ مدافع حرم ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻧﺶ😭به مناسبت ایام شهادت شهید
🏴در سالروز وفات حضرت یاد کنیم از شهدایی که برای دفاع از حریم حضرتش از همه دلخوشی های خود گذشتند...
#ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ_ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ ..
🍃
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪ ﻋﻠﻲ ﺟﻮﻛﺎﺭ
#اﻳﺎﻡ_شهادت 🌹
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید محمدحسین(امیر) مهدی زاده⭐️
قبل از عملیات خیبر بود. از طبقه 4ساختمان محل استقرارنیروهای تیپ المهدی برای رفتن به نمازخانه پائین می آمدم که متوجه شدم بچه های گردان الفتح، در گوشه ای از محوطه، شخصی را روی دست بلند کرده، به هوا می اندازند و می گویند: شیر اومد... شیر اومد...
مشتاق شدم ببینم این شیر کیست. به سمت آن جمعیت رفتم. دیدم پسر عمه ام، امیر است که روی دست آنها بالا و پائین می شود.
همیشه می دانستم امیر پسر زرنگ و با جربزه ای است، اما نه تا این حد که بین رزمندگان به شیر معروف باشد!
چند روز از عملیات خیبر می گذشت. حین برگشت از عملیات، باز امیر را دیدم. خسته روی چرخ یک تانکر آب نشسته بود. از سر تا پایش گِل و شُل چسبیده بود. گفتم: امیر مگه تو هم تو عملیات بودی؟
خسته خندید و گفت: اول ما باید خط را باز کنیم بعد شما برید جلو بجنگید!
نه آن روز نه تا زمان شهادتش نه من نه هیچ کس از خانواده نفهمید که او از نیروهای اطلاعات عملیات تیپ است.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🇮🇷 روزهای اوج مبارزات انقلابی یود. شب بود، با محمد به خیابان قانی نو رفتیم. کنار خیابان پارک کرد. پیاده شد و گفت: همین جا باشید تا من بیام.
نگاهی به انتهای خیابان کردم. ماشین های ارتشی در خیابان مستقر بودند و خیابان پر بود از مأموران ارتشی، احتمالاً آن شب حکومت نظامی بود. دلم شور افتاد، محمد آنجا چی کار داشت. در زیر نور چراغ های خیابان، محمد در تاریک روشن خیابان برگشت. سریع رفت پشت ماشین، به سرعت کلید انداخت و در را باز کرد. صدای بهم خوردن شیشه نوشابه می آمد. درب ماشین را بست و با همان سرعت و عجله به سمت دروازه کازرون برگشت. دلم آشوب بود. کاش حداقل ما را به خانه می رساند. ابوذر را محکم به سینه ام چسباندم.
با چشم دنبالش کردم. با سرعت تا پشت یک ماشین ریو ارتشی دوید. نوری در دستش شعله ور شد و بعد هم نور درخشید و به پشت ماشین کشیده شد. در یک لحظه ماشین ریو ارتشی کوره آتش شد و آتش از پشت آن زبانه کشید. تا سرباز ها و ارتشی هایی که اطراف بودند به ماشین برسند، محمد در سایه ها گم شد. چند دقیقه بعد دیدم پرید توی ماشین و بلافاصله دور زد و گفت: حالا بریم خونه!
🌹🍃🌷🍃🌹
#سردار شهید محمد اسلامی نسب
#شهدای_فارس
#دهه_فجر_انقلاب
🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🇮🇷 گرامیداشت دهه فجر انقلاب اسلامی🇮🇷
و سالگردشهادت شهید هادی مهدوی
💢با روایتگری وخاطره گویی حاج قاسم مهدوی(برادربزرگوارشهید)🌹
💢 #ومداحی برادر حاج امیرحسین راستی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۲۰ بهمن ماه/ از ساعت ۱۶
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
شهادت یعنی؟
نمیر حیف است
بمان، بساز ،ساخته شو
و در کلام آخر برای خدا
شهید شو...
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
رسته اصلی پژمان تک تیرانداز بود، اما بعد ازشهادت پژمان متوجه شدم، که در سوریه هم، بین دوستانش به آچار فرانسه معروف بوده است.
دوستانش میگفتند: از پست که برمیگشت میگفت:
خُب، بگید چکارهست من انجام بدهم. میگفتیم:
بابا پست بودی خستهای برو استراحت کن. میگفت:
نه، وقت برای استراحت زیاده، فعلاً وقت کار است.
هر روز مشکلات فنی قرارگاه را درست میکرد و کار بچهها را راه میانداخت، شب دستانش را بههم میزد و با خوشحالی میگفت:
خوب خدا را شکر امروز مفید بودم.
#شهید پژمان توفقی
شهید مدافع حرم
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_1632085937.mp3
11.49M
داستان روزانه هر روز یک قسمت
📗کتاب صوتی
#ققنوس_فاتح
#شهید_محسن_وزوایی"
قسمت 4⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این دفعه خدا میخواد یا دلیل المتحیرین رو ثابت کنه!
📻 برشی از سخنرانی حاج حسین یکتا
در جمع معتکفین دانشگاه تهران
#خبری_در_راه_است
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید محمدحسین(امیر) مهدی زاده⭐
🌾برای عیادت یکی از بچه های مسجد محل به بیمارستان چمران رفتم. اتاق هشت تخت داشت. دوستم تخت دوم بود، ناگهان دیدم مجروح تخت سوم پتو را روی صورتش کشید!
تابلو پائین تخت را خواندم. نوشته بود "محمدحسین مهدی زاده سروستانی، فرزند عبدالرضا". کنارش رفتم و ملاف را از روی صورتش کنار زدم. با تعجب گفتم: امیر تویی، مجروح شدی؟
سلام کرد. گفتم: دائی این چه کاریه می کنی. خوب چرا خبر ندادی که مجروح هستی!
با شرم گفت: دائی، شغل پدر من کارگری است. یک روز سر کار نرود زندگی اش می ماند. برادر هایم. دائی هایم. همه شغل های آزاد دارند. چرا مردم را به خاطر خودم از کار و زندگی بیاندازم، تا مجبور شوند هر روز این همه راه از سروستان به خاطر من به شیراز بیایند و برگردند.
از دکترحالش را پرسیدم. وضعیتش خیلی بد بود، گلوله بخشی از روده های ایشان را برده بود و حدود دوهفته بود بستری بود، اما به کسی خبر نداده بود...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
این بارگاه شاهچراغ است کش مدام
بر بوستان خلد بود فخر از صفا
این بارگاه زاده موسی ابن جعفر است
کو راست پنج واسطه تا شاه اوصیا
🏴سالگرد شهادت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) تسلیت باد 🏴
🔹✍در حرم حضرت در شب شهادتش نایب الزیاره همه اعضا هستیم ...
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸♥️🌸
همه دوست دارند که به #بهشت بروند
اما کسی دوست ندارد بمیرد ‼️
بهشت رفتن ...
#جرأت_مُردن میخواهد !
و #شهـدا چه زیبـا
تفسیر کردند جرأت را ...😍
#شهید_احمدعلی_نیری
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃
مشتاقمـ
برای یڪ تخریبـ
به دست شما آسمانےها
ڪه زیر و رو شود،
ناخالصےهاے نفسِ زمینگیرم
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
پسرم محمدمهدی تازه به دنیا آمده بود. به خانه پدر رفتم.
یک شب پسرم بی تابی می کرد. گهواره را وسط سالن پذیرایی گذاشتم و شروع کردم به راه رفتن و لالایی خواندن. ولی فایده ای نداشت. عسکر به خانه آمد
. مرا در آن وضع دید. محمدمهدی را گرفت و گفت: شما بروید و بخوابید. گفتم: داداش بچه بی تابی میکند... گفت: ایرادی ندارد شما بروید و استراحت کنید. آن موقع عسکر ۲۰ ساله بود. به اتاق رفتم. چند دقیقه ای گذشت و دیگر صدای گریه بچه نمی آمد. خوب که گوش کردم صدای زیارت عاشورای عسکر را شنیدم. آن شب عسکر در کنار گهواره محمدمهدی با صوتِ دلنشینش، زیارت عاشورا را برای محمدمهدی خواند و او تا صبح راحت خوابید.(راوی خواهرشهید)
✍قسمتی از وصیت شهید:
هر شخصی عهده دار ولایت شد برای ما واجب التعظیم است و وظیفه ما هست که از آن مواظبت کنیم تا به دست صاحب اصلی اش برسد و همه ما را از این منجلاب در بیاورد ان شاءالله.
#شهید عسکر زمانی
#شهدای مدافع حرم
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_1632086455.mp3
29.13M
🌹🌹🌹🌹🌹:
داستان روزانه هر روز یک قسمت
📗کتاب صوتی
#ققنوس_فاتح
#شهید_محسن_وزوایی"
قسمت 5⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ | #روایتگری
🔻 غیرقابلِ محاسبه ! …
برشی از روایتگری خلبان حسین خلیلی در شبِ آرزوها
🍃🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمدحسین (امیر) مهدی زاده⭐️
🌷با اصرار در حالی که زخم شکمش خوب نشده و کیسه به او وصل بود می خواست از بیمارستان مرخص شود. می گفت: خانه من 70کیلومتری شیراز است. مادرم می تواند برایم یک تشک بیندازد و آبی به دستم بدهد. این تختی که من رویش خوابیده ام حق مجروحین کرمان و بندرعباس و مناطق دور است.
بالاخره هم دکترش را راضی کرد که مرخص شود. خودم کیسه هایش را عوض می کردم و زخمش را شستشو می دادم. یک هفته ای که گذشت، چند نفر از همرزمانش به ملاقاتش آمدند. وقتی دوستانش رفتند، دیدم رنگ و رویش عوض شده است.
- من یک مأموریتی دارم که حتماً باید برم.
- چی می گی. با این حال و احوالت مأموریتِ چی، کجا؟
اصرار فایده نداشت. به هر حال بلند شد، کیسه ادرار را در پاچه شلوارش گذاشت، شیرش را هم یک سمت دیگر و گفت من را به شیراز ببر. او را به شیراز و ترمینال رساندم و به منطقه برگشت.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🏴به مناسبت سالروزروز شهادت حضرت شاهچراغ (ع) و روز نیروی هوایی ارتش
🔹با عباس برای ماموریتی به شیراز آمدیم. گفتم عباس اگر فرصت شد با هم یه سر بریم شاهچراغ زیارت.
قبول کرد. رفتیم حرم. با هم به سمت ورودی رفتیم. من از دو لنگه در ورودی وارد شدم و به سمت ضریح آقا شاهچراغ رفتم که حس کردم کنارم خالی است. دنبال عباس گشتم، دیدم قبل از درب ورودی، دست به سینه با سر کج و خم، قبل درب ایستاده است.
گفتم عباس بیا.
محجوب گفت بی سلام که وارد نمیشن!
اذن دخول خواند و وارد شد. من به سمت ضریح رفتم. زیارت که کردم دنبال عباس بودم. دیدم گوشه ای با ادب روبروی ضریح ایستاده، زیارتنامه به دست زیارت می خواند. نزدیکش شدم، چشمانش پر اشک بود...
🔹امیر خلبان سرلشکر شهید عباس دوران
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🇮🇷 گرامیداشت دهه فجر انقلاب اسلامی🇮🇷
و سالگردشهادت شهید هادی مهدوی
💢با روایتگری وخاطره گویی حاج قاسم مهدوی(برادربزرگوارشهید)🌹
💢 #ومداحی برادر حاج امیرحسین راستی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۲۰ بهمن ماه/ از ساعت ۱۶
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
هـر صبـــح🌤
زنـدگی
برای ادامه پيدا كردن،
به دنبـالِ بهانه ميگردد
و چه بهانه ای
زيبــاتـر از نگاهتان
#شهید_علیرضا_هاشمی_نژاد❤️
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
14-HajHoseinYekta(www.rasekhoon.net)_24.mp3
20.7M
♦️ #روایتراوی🎙
راهیان؛
رزقنیست!
قسمتنیست! "دعوته"
+حالا امسال "اسمت" تولیست
زائرین شهدا هست؟
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1_1633515982.mp3
17.4M
داستان روزانه هر روز یک قسمت
📗کتاب صوتی
#ققنوس_فاتح
#شهید_محسن_وزوایی"
قسمت 6⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا #صلوات
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد حسین(امیر) مهدی زاده ⭐️
بعد عملیات بود، دیدم درب اتاق تعاون شکسته است. ساکم را از میان وسایل پیدا کردم و راهی سروستان شدم. بعد از یک روز به خانه رسیدم. هنوز ساعتی نگذشته تلفن زنگ خورد. امیر بود. با اوقات تلخی گفت: تو هم وسایلت را از تعاون برداشتی!
- بله!
- همین الان بر می گردی اهواز، فرم تسویه تعاون را امضاء می کنی یا اینکه خودم میام سروستان برات دادگاه نظامی می گیرم!
- به من چه، من که قفل در را نشکاندم، به چیزی هم دست نزدم فقط ساک خودم را برداشتم!
- مگه پادگان و جای نظامی بی حساب کتابه، اگه این کار ها باب بشه دیگه سنگ روی سنگ بند نمی شه. همین الان باید برگردی!
کوتاه نمی آمد. گفتم: خوب کاکو تو که هستی، برو فرم من را امضا کن!
با غضب گفت: خودت میای معذرت می خواهی، فرم تسویه را هم امضا می کنی بعد میری...
خیلی روی مقررات نظامی حساس بود، می دانستم حریفش نیستم، وسایلم را برداشتم و همان روز به اهواز برگشتم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کربلا 🌹
شب جمعه ...
صفای دیدن شش گوشهی تو...
میارزد...
بر همه دار و ندار کلّ عالَم!
کاش میشد قسمت ما؛
یااباعبدالله!
#شب_زیارتےارباب 🌿❤️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌿
#شب_جمعه🌿❤️
#ماه_رجب
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75