eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگ مردم شیراز در محکومیت استمرار جنایات رژیم غاصب صهیونیستی و در حمایت از مردم و کودکان بی گناه غزه 🥀 ۲۷آبان ساعت ۹:۳۰ 🥀حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) صحن اصلی 🥀شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان فارس
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️ 🌹مردادماه سال 1358 بود، جدایی‌طلبان کومله و دمکرات شهر پاوه را تسخیر کرده بودند، حضرت امام خمینی (ره) پیام داده بودند که پاوه باید زودتر آزاد شود. مردم شیراز و شهرستان های اطراف به شهر ریخته بودند و آماده اعزام به پاوه بودند ما بچه‌های سیدان هم که دنبال سید رضا بودیم، همراه جمعیت به سمت خیابان لطفعلی‌خان آمدیم. همه در محکومیت اشغال پاوه شعار می‌دادیم. - پاوه جنگ است، خاموشی ننگ است! در مسیر هر مغازه‌ای که باز بود، سید رضا به سمت آن می‌رفت که کرکره آن را پائین بکشد. معترض شدم. گفتم: سید رضا چه‌کار می‌کنی، چرا مغازه‌های مردم را می‌بندی؟ پرحرارت گفت: در این حرکت مردمی، اینها نباید باز باشند و باعث تضعیف روحیه مردم شوند. اولین اعزام پاسدارها و سربازی رفته ها به کردستان بود. سید رضا هم پیش قدم به کردستان اعزام شد... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَرأيتَ جُرحَ يدي يَا أخي ؟ زخم دستمو دیدی داداش 😭 دلمون به درد میاد از این همه ظلم که بر کودکان بی پناه فلسطین میشه...😔 عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج به حق مظلومیت کودکان مظلوم فلسطین 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🎊مراسم جشن ولادت حضرت زینب (س) 🔹با حضور پرستاران بهشتی (همسران فداکار جانبازان) 💢با مداحی: کربلایی حسین باقری و اجرای گروه سرود دختران زهرایی 🚨یکشنبه ۲۸ آبانماه از ساعت ۱۵.۴۵ دارالرحمه شیراز ، قطعه شهدای گمنام
🌷🕊🍃 صبح 🌤یعنی وسط قصه‌ی تردید شما کسی از در برسد نور تعارف بکند ...🌻 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
عید نــوروز بود.برای علی اکبر و برادرش شـلوار نو خریده بودم،دیگر متوجه نـشدم از آن شـلوار استفاده کرد یا نه! سیـزده عیـد بود ڪه علـی اکبرگفت: بابا شلوارم به دوچرخه گیرکرده و پاره شده، به من پول بده شلوار نو بخرم ! به ایشان پول دادم و شلوار خرید. یک روز از سرکار به خانه می آمدم علی اکبر و دوستانش ، محمد و علی را در راه دیدم. با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای محمد است. وقتی به خانه آمدم با ناراحتی جریان را به مادرش گفتم : « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته!» وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم . از شرم سرش را پایین انداخت و گفت: «راستش محمد ، خانواده فقیری دارد و یتیم است. امسال لباس نو نداشت ، برای همین شلوارم را به او هدیه دادم و دوست نداشتم شما متوجه شوید.» عرق سردی بر پیشانی ام جوشید ، از این رفتار علی اکبر خیلی خوشحال شدم و در دل او را تحسین کردم. 🌹🌱🌷🌱🌹🌱🌷 : ﺩhttps://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * : گفت: - م م مگر نه نه نگفتیم مراقب م م ماسک... _وقتی از ماشین پیاده شدم از کیفم افتاده بود. سراغ یک کارتن بزرگ رفت. ماسکی درآورد و به من داد. وقتی بــه داخـل سـنگـر گروهان برگشتم همه ی بچه ها گریه میکردند .علی اصغر جلالی فرماندهی دسته ی یک با حالت عجیبی گریه میکرد با لهجه ی شیرازی خود میگفت: _خداجون ما که میدونیم داری ما رو امتحان میکنی .میدونم که پیروزی با صابرينه، اما حالا جواب ملت و امام را چه بدیم؟ بچه هایی که اطراف اصغر حلقه زده بودند با غصه و اندوه گریه میکردند. به زبیر گفتم،: - چه شده است؟ - عمليات لو رفته... به قدری متأثر شدم که نزدیک بود سکته کنم. در فکر فرو رفتم. با خود میگفتم: یعنی آن آموزشها و زجر و شکنجه ها و رزم شبانه ها همه کشک بود؟ یعنی دیگر عملیات بی عملیات؟ برخی به سختی یکی دو ساعتی استراحت کردند. رفتم و روی همان الواری که پتویم را پهن کرده بودم دراز کشیدم. جا تنگ و نامناسب بود. شاید خواب من یک ساعت طول نکشید که با سر و صدای بچه ها که میگفتند: یا الله بلند شوید میخواهیم نماز بخوانیم. از جا بلند شدم بچه ها هر کدام نماز صبح را به جای آوردند. بعد از نماز باز هم تجزیه و تحلیل حمله شروع شد. آتش دشمن همچنان بر روی جاده متمرکز بود . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام مدافع‌حرم بابک نوری هریس به مردم ایران 🔸️ برای آنهایی که نمیدانند مدافعان حرم برای چه رفتند... 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️ 🌹سید رضا به کردستان رفته بود. خبرهای بدی از جنایت‌های حزب کومله و دمکرات و... در کردستان به گوش می‌رسید. همه دلواپس سید رضا بودیم. یک روز صبح مادر با ناراحتی و چشم گریان بیدار شد. گفت: می‌دانم برای سید رضا اتفاقی افتاده و گرفتار شده است و کمک می‌خواهد! مدتی گذشت، تا بالاخره سید رضا آمد. همه خوشحال بودیم. همه می‌خندیدیم، مادر گریه می‌کرد. می‌گفت: سید رضا، من خواب دیدم برای تو اتفاقی افتاده و گرفتار دشمن شده‌ای، برای همین به حضرت زهرا (س) متوسل شدم تا نجات پیدا کنی! سید رضا خندید. گفت: پس شما هستید که نگذاشتيد من شهید شوم! بعد تعریف کرد و گفت: چند نفر بودیم که در محاصره کومله گیر افتادیم و مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفتیم. هیچ امید و راهی برای رهایی نداشتیم، من بی‌هوش افتاده بودم که خانمی آمد، دست من را گرفت، بلند کرد و بیرون کشید و گفت: مادر، تو اینجا چه‌کار می‌کنی! من هم بلند شدم و از آن مهلکه خارج شدم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
امشب مَلَک از زینب کبری گوید از نور دل و دیده ی طاها گوید تبریک به هم ولادت زینب را زهرا به علی، علی به زهرا گوید 🍃🌺 🍃🌺 🍃🌺 🎊
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🎊مراسم جشن ولادت حضرت زینب (س) 🔹با حضور پرستاران بهشتی (همسران فداکار جانبازان) 💢با مداحی: کربلایی حسین باقری و اجرای گروه سرود دختران زهرایی 🚨یکشنبه ۲۸ آبانماه از ساعت ۱۵.۴۵ دارالرحمه شیراز ، قطعه شهدای گمنام
🌷🕊🍃 بعضی آدم‌ها عجیب بهشتی‌اند آنها عجیب دل نشینند .. نه اینکه به بهشت بروند ، نه ! برعکس ؛ گویی از بهشت آمده و چند صباحی بیشتر میهمان زمینی‌ها نیستند ❤️ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢به یاد که جانشان فدای سلامتی مردم شد...🇮🇷 🔹چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانواده‌های آن‌ها بود. 🔹حتی در شب‌های ماه رمضان و شب های قدر بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و  قرآن تلاوت کرد. 🔹 هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح می‌گفتند الان اصلا وقت این صحبت‌ها و درخواست ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده‌های شان به ماست. یا مدام می‌گفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته می‌شوند. من در این شرایط چطور می‌توانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم. 🔹هر وقت گره کوری به کارش می‌افتاد از شهدا استمداد می‌طلبید. سر آخر قسمت خودش و فرزند 6 ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد(راوی پدرشهید) مریم رحیمی 🌹 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * با روشن شدن هوا ، ماشینهایی که از خط مقدم می آمدند اجساد مطهر را با خود می آوردند. معلوم بود، اتفاق بدی رخ داده است .با تمام این سختی ها و ناراحتی ها جا برای شوخی و خنده هم وجود داشت. چون واقعاً نیاز به روحیه داشتیم. بعضی مواقع در همین ساعات اضطراب و ناراحتی که ناشی از شوک سخت ناموفق بودن عملیات بود؛ باز هم بچه ها شوخیشان میگرفت. یک بسیجی خوش اخلاقی به نام مهرابی در بین ما بود .ایشان یک آینه ای کوچک همراه داشت در بین بچه ها کس دیگری آینه نداشت. مهرابی مدام به سر و روی خود میرسید زلفهایش را با دقت شانه میزد‌ طوری شده بود که همه اسم او را آینه گذاشته بودند. هیچ کس مهرابی صدایش نمیکرد. هر کس به آینه نیاز داشت بلافاصله میگفت: _آقای آینه کجا رفته است؟ مهرابی هم از این شوخیها اصلاً آزرده نمی شد .نزدیکیهای غروب بود از سنگر بیرون آمدم تا سری به هم محلیهای خود بزنم .سنگر گروهان سوم با سنگر ما فاصله ای نداشت. از کنار خاکریز که رد شدم ،کرم کوهکن در بریدگی خاکریز سرگرم کاری بود .دود کمی از شیار به هوا میرفت به نزد کرم رفتم. کتری سیاه را که دیدم یاد چایی افتادم .دهانم آب افتاد نزدیک به یک هفته ای بود که چایی ندیده بودم. سلام کردم. به سردی جواب سلامم را داد. پرسیدم: _چه خبر عمو کرم؟ انگار چایی داری؟! با خونسردی گفت: _سیگارم ته کشیده و حوصله ی شوخی ندارم برو رد کارت. دویدم و از سنگر یک لیوان پلاستیکی قرمز رنگ برداشته و تند به نزد کرم برگشتم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
📢 رهبر انقلاب، امروز: رژیم صهیونیستی به رغم بمباران‌های گسترده و ورود به بیمارستانها و خانه‌های مردم در غزه، ناکام است / آنها ابتدا گفتند که هدف ما نابودی حماس و مقاومت و زمین‌گیر کردن آنها است اما با گذشت بیش از ۴۰ روز نتوانسته‌اند/ نتوانستن رژیم به معنای نتوانستن آمریکا نیز هست ✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز پس از بازدید از نمایشگاه هوافضای سپاه: ✏️ رژیم صهیونیستی به رغم بمباران‌های گسترده در غزه، تاکنون در حرکت خود ناکام بوده است زیرا از ابتدا گفتند که هدف ما نابودی حماس و مقاومت و زمین‌گیر کردن آنها است اما با گذشت بیش از ۴۰ روز و با بکارگیری همه توان نظامی خود، هنوز نتوانسته‌اند این کار را انجام دهند. ✏️ بمباران وحشیانه بیمارستان‌ها و زنان و کودکان در غزه نشانه عصبی بودن شدید سران رژیم صهیونیستی از شکست است. ✏️ شکست رژیم صهیونیستی در غزه، یک واقعیت است و پیشروی و ورود به داخل بیمارستانها و یا خانه‌های مردم، پیروزی نیست زیرا پیروزی به معنای شکست دادن طرف مقابل است که رژیم صهیونیستی تاکنون نتوانسته است به آن دست یابد و در آینده هم نخواهد توانست. ✏️ ابعاد این نتوانستن فراتر از رژیم صهیونیستی است و این نتوانستن به معنای نتوانستنِ آمریکا و کشورهای غربی نیز است و اکنون همه دنیا با این حقیقت مواجه شده است که یک رژیم دارای امکانات و تجهیزات مفصل و پیشرفته نظامی نتوانسته است بر طرف مقابل خود که هیچ یک از این امکانات را ندارد، غلبه کند. ۱۴۰۲/۸/۲۸ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 رهبر انقلاب، امروز: محکوم کردن جنایت رژیم کافی نیست؛ دولت‌های اسلامی باید شریان و جریان حیاتی رژیم صهیونیستی را با منع رسیدن انرژی و کانالا به آنها قطع کنند ✏️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز پس از بازدید از نمایشگاه هوافضای سپاه: برخی دولت‌های اسلامی به ظاهر در مجامع، جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و برخی هم تاکنون محکوم نکرده‌اند اما این، قابل قبول نیست. کار اصلی آن است که شریان و جریان حیاتی رژیم صهیونیستی قطع شود و دولت‌های اسلامی مانع از رسیدن انرژی و کالا به این رژیم شوند. دولت‌های اسلامی حداقل برای یک مدت محدود رابطه سیاسی خود را با رژیم صهیونیستی قطع کنند. ۱۴۰۲/۸/۲۸ 💻 Farsi.Khamenei.ir
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️ 🌹مرحوم سید آقابزرگ، پدر سید رضا تعریف کرد وقتی سید عبدالرضا به کردستان رفته بود، تعدادی از کومله‌ها او را می‌گیرند و آن‌قدر به او مشت و لگد می‌زنند که بی‌هوش می‌شود، به خیال اینکه از بین رفته است، پیکر او را در یک جوب آب می‌اندازند. بعد از ساعتی سید رضا به هوش می‌آید و خودش را به مقر بچه‌های سپاه می‌رساند. وقتی به شیراز آمد، برای استحمام به حمام رفته بود. رفتم پشت در حمام تا به او حوله بدهم، چشمم به پایش افتاد، تکه بزرگی از گوشت پایش کنده شده و آویزان بود. با ناراحتی گفتم: بابا درد نداری؟ خندید و گفت: درد چیه بابا. این زخم‌ها که مهم نیست خوب می‌شود. این بدن فقط یک جسم هست. جسم هم نابودشدنی است. این جسم چیزی نیست که بخواهم به خاطرش درد بکشم یا نگرانش باشم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»   🏴🇮🇷 یادگار هشت سال دفاع مقدس، بزرگ مرد تفحص شهدای استان فارس؛ سید کاظم خاتونکی ( بهشتی) مدافع حرم حضرت زینب علیه السلام که عمرش را در تفحص شهدای عزیز در جبهه های ایران و سوریه سپری کرده بود (تفحص کننده پیکر شهید بی سر حاج عبدالله اسکندری در عمق خاک سوریه) در شب میلاد عمه سادات به یاران شهید و اجداد مطهرش پیوست روحش شاد، یادش تا ابد گرامی باد😔 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
گلزار شهدا
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»   🏴🇮🇷 یادگار هشت سال دفاع مقدس، بزرگ مرد تفحص شهدای اس
😭خاطره ای عجیب و بسیار زیبا از مرحوم سید کاظم خاتونکی(بهشتی)، پیشکسوت دفاع مقدس و تفحص استان فارس 💠سید کاظم می گفت: در مقر تفحص، در منطقه شرهانی بودیم. مدتی بود شهیدی پیدا نشده بود. یک روز غروب دیدیم یک لباس شخصی وارد مقر شد! منطقه نظامی بود و ورود افراد شخصی ممنوع، تعجب کردیم این بنده خدا چطور از این دربانی ها رد شده و به اینجا رسیده. صدایش زدیم. آمد. گفتیم اینجا چی کار می کنی؟ گفت من اکبری هستم، اهل روستای شهید اباد ده بید، خودم زمان جنگ رزمنده بودم، برادرم هم شهید مفقود است. مدتی است دلم گرفته بود، گفتم بیام به یاد قدیم مناطق جنگی را ببینم. سوار یک ماشین شدم، راننده پرسید از بچه های تفحص هستی؟ چیزی نگفتم. من را آورد جلو این مقر پیدا کرد و رفت! گفتیم شب را اینجا بمان، صبح وسیله جور می کنیم، برگرد. شب را درنمازخانه خوابید، صبح با یک آمبولانس راهی اش کردیم. وقتی رفت، سربازی آمد و گفت یک عشایر دارد علامت می دهد! ما به عشایر منطقه، به خصوص عشایر عراقی گفته بودیم اگر پیکر شهیدی پیدا کردید، روی فلان ارتفاع چفیه را تکان بدهید ما می آییم. حالا یک عشایر عراقی علامت داده بود. رفتیم. گفت چوبی را در زمین فرو کردم به چیزی برخورد کرد. کندم پیکر یک شهید بود. رفتیم. شهید را بیرون آوردیم بدن کامل بود، کارت شناسایی هم داشت، فامیلش اکبری بود. او را به مقر اوردیم، کفن پیچ کردیم رویش هم اسم و فامیلش را نوشتیم و در نمازخانه گذاشتیم. یک ساعتی گذشت، دیدیم باز آن لباس شخصی برگشت. با تعجب گفتیم چرا نرفتی؟ گفت قرآنی که یادگار برادر شهیدم بود را در نمازخانه جا گذاشتم. وارد نماز خانه شد، بعد چند دقیقه صدای ناله و گریه بلند شد. فکر کردیم بنده خدا را عقرب زده. تا وارد شدیم، دیدیم کفن شهید را در آغوش گرفته و گریه می کند. گفتم چی شده؟ گفت این برادرم هست، همون که گفتم مفقود شده، روی این کفن اسم برادرم را نوشتید... کارت‌ها را چک کردیم خودش بود... انگار برادرش را صدا زده بود به استقبالش بیاید... 🔹هدیه به مرحوم سید کاظم خاتونکی و شهید اکبری 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
✍| اولا فقط به خاطـر مظلـومیت سیـده (س) بہ سوریـہ میـروم دومـاً اگر بہ سوریـہ بروید قـطعاً زمینـہ ظهـور را مے‌بینیـد. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 ای شهید؛ به‌توخواهم‌پیوست آرزو‌که‌عیب‌نیست:)...!' 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔰اولين اعزامش به جبهه هاي جنوب و منطقه عملياتي فاو بود که در اين منطقه مجروح شيميايي شد. 🔰زماني که به مرخصي آمده بود کتابهايش را برداشت و گفت: *"زندگي بايد در جبهه رقم بخورد. در صورت امکان و اوقات فراغت همانجا درس هم مي خوانم."* 🔰عبدالمحمد و فرمانده اش شهید اکبر میرزایی علاقه وافري به يکديگر داشتند. زمانی که اکبر به شهادت رسید، عبدالمحمد اسلحه او را برداشت و گفت:اجازه نمی دهم اسلحه اکبر بر زمین بیفتد. عبدالمحمد يک روز بعد به وصال معشوق خويش رسيد🥺 🔰یک روز قبل از رفتن به جبهه منزل را تمیز می کردم یک کار بنایی داشتم که او خیلی کمکم کرد. خواستم او را ببوسم. "عبدالمحمد" دور ماشین می چرخید و فکر میکرد که می خواهم مانع رفتنش بشوم.او را در آغوشم گرفتم بغض گلویم را گرفته بود . خداحافظی کرد و رفت. وقتی داشتم دیوار خانه را درست می کردم دختر کوچکم علتش را پرسید.گفتم: "عبدالمحمد" از جبهه بیاید و برایش عروسی بگیریم خانه را برای آن زمان درست می کنم. چند روز بعد خبر شهادتش آمد.🥺 عبدالمحمد اکبری باصری 🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید