eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سه ماه رجب, شعبان و رمضان را روزه بود, در نماز هم چنان حال عجیبی داشت که درتصور نمی اید. 🔰 وقتی به خانه می امد, به اتاق پذیرایی می رفت. بهترین لباسش را می پوشید, موهایش را شانه میزد و عطری خوشبو به لباس می زد. مشابه کسی که به مهمانی می رود در پیشگاه خداوند به نماز می ایستاد. چنان گریه می کرد که ما نیز از پشت درب اتاق به گریه می افتادیم. 🔰یکبار ضبطی را قرار دادیم تا صدایش را با آن لحن زیبا و دلنشینی که نماز می خواند ضبط کنم. متوجه شد و صدایشان را پایین آورد. بعد نماز بدون انکه چیزی بگه رفت, ضبط را خاموش کرد. 🔰گاهی برای دیدنش به شیراز می امدم صاحب خانه اش می گفت:روی دلم ماند یک شب زودتر از او بیدار شوم! 🍃🌷🍃 فارس 🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* * * * * . کت قهوه ای داشت که در آورده بود و انداخته بود روی دستش .پیراهن چهار جیب خاکستری رنگی هم پوشیده بود که آستین کوتاه بود . ایستاده بود پای قبضه خمپاره انداز و بچه ها باهاش عکس گرفته بودند .به هرحال نخست وزیر بود شخصیت کمی نبود. اکبر شریفی نشانم داد. پشت لبش تازه مدادی شده بود .کم سن و سال بود درست کنار شهید رجایی ایستاده بود .و ژست خاصی هم گرفته بود. از توی هم این عکس هم میشد فهمید که آدم تیزی است. تازه با این عکس سابقه‌اش دستم آمد که از کی به جبهه آمده است .با اولین گروه که از شیراز آمدند همراه بوده زمستان سال ۵۹ .یعنی وقتی که آبادان تا ۸۰ درصد در محاصره بود اینها از ماهشهر آمده بودند با لنج. اکبر شریفی بود و بهرام مرادی و چند نفر دیگر که آمدند ایستگاه ۷ و در نخلستان که بعد از پل بود مستقر شدند به عنوان خدمه خمپاره انداز ۱۲۰ ای که لای علف ها و نخل ها قایم بود. من مسئول پایگاه بودم به نام منتظران شهادت «گلف». کار تقسیم نیرو با ما بود یک روز از طرف سردار صفوی که مسئول عملیات منطقه جنوب بود نیرو خواستند که خمپاره هایشان را تعمیر و راه اندازی کند و به دیگران آموزش دهد آمدم‌ سراغ اکبر.بچه محل ما بود و میشناختمش. معلوم بود باهوش است .چیزهایی درباره کار با خمپاره گفتم که زود یاد گرفت در واقع حدسم را تقویت کرد چیزهایی که الان ظرف یک ماه آموزش می دهند آنجا ما در نصف روز گفتیم و بچه ها یاد گرفتند. درست به همین دلیل قرعه به نامش خرد تا شروعی باشد برای بزرگی اش. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻چه خوش عاقبتـے است 'شھادت' برای ِ گمنامـے که نزدِ ولی اش رو سفید است...! آخرین کلام شهدا؛ ولی فقیه را تنها نگذارید... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷یکی از مشکلات ما در مخابرات، تأمین قطعات بود، چون سهمیه خیلی کمی داشتیم، نیروها هم یاد گرفته بودند از هر قطعه چند برابر می خواستند تا کمترین تعداد را بدست بیاورند، ما هم می گفتیم نداریم، نیست. وقتی حاج محمد به مخابرات آمد، گفت پس بیا در دادن جنس دیگه دروغ نگیم. نهایتش میگیم داریم، اما کم داریم نمی‌توانیم بدیم! گفتم آخِ بعضی‌ها قبول نمی‌کنند داریم و نمیدیم. اگه به هر کس رسید بدیم که قطعه کم میاریم. خیلی جدی گفت: نه. بیا به هم قول بدیم به‌هیچ‌وجه دروغ نگیم. تو بیا خالصانه برای خدا راستش را بگو، روی حرفت هم بایست. خود خدا هم کمک می‌کنه که طرفت قبول کنه. همان روز یک آدم پیله آمد. همیشه تا جنسش را نمی گرفت، نمی رفت. گفت: فلان جنس را می‌خواهم! گفتم: علیک سلام. این جنس را داریم، اما کمِ، نمی‌توانیم بدیم. خداحافظی کرد و رفت. نمی‌دانم چرا بغض توی گلویم و اشک در چشمم پیچید. یاد روزهایی افتادم که به خاطر کلمه ندارم چقدر فقط با همین آدم بحث کرده بودم. تا همین امروز سر قولم به حاج محمد ماندم و دروغ نگفتم، جواب راستگویی ام را در کار دیدم! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷رفتم سر مزار رفقای شهیدم و فاتحه ای خوندم و برگشتم شب تو خواب رفقای شهیدم رو دیدم گفتن: فلانی خیلی دلمون برات سوخت گفتم: چرا جواب دادن: وقتی اومدی مزار ما فاتحه خوندی ما شهدا آماده بودیم هرچی از خدا میخوای برات واسطه بشیم ولی تو هیچی طلب نکردی و برگشتی خیلی دلمون برات سوخت... 🌹روایتگرے "حاج حسین کاجی" 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🛑 🛑 ♦️ذبح قربانی روز اول ماه قمری ➖🔻➖🔻➖ به حمدالله ،در روز جاری، اول ماه ذی القعده، طبق رسم ماهیانه و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ حضرت زهرا(س) , ﺗﻌﺪاﺩ ۲ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و ان‌شاءالله، توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین شیراز در ﺑﻴﻦ ۱۱۰ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ ،توزیع می گردد. خداوند این عمل را مورد قبول درگاه خود و عملی در جهت تعجیل فرج مولایمان قرار دهد... 🔻🔻🔻🔻 شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر 🌷▫️🌷▫️ شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* ⭕️گرامیداشت شهید جاویدالاثر حسن حق نگهدار⭕️ 🔹همراه با اهدای جوایز مسابقه کتابخوانی سردار بی سر(شهید اسکندری)🔹 🎙راوی : *برادرسید رضا متولی* : برادر *سید رضا اسکندری* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۱۲ خرداد/ از ساعت ۱۸* ⬇️⬇️⬇️⬇️ 🚨👈 *مراسم در و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار می‌شود* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺🔺🔺 پخش مستقیم از لینک هییت آنلاین: https://heyatonline.ir/shohada.gomnam ⬇️⬇️⬇️ لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
✨گوارا باد بر این شهیدان، لذت اُنس و همجواری شان با انبیای عظام و اولیای‏‎ ‎‏کرام و شهدای صدر اسلام! و گواراتر بر آنان باد نعمت رضایت حق که ‏‏رِضوَانٌ مِنَ الله ِ‏‎ ‎‏أَکبَر و اینک ما و شما مانده ایم که وارث آن رسالتیم و حامل آن امانت.‏ 💌 📚صحیفه نور، جلد ١٩، صفحه ٢٩٧ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞یادی از سردار شهید حسن حق نگهدار 💢 که هنوز دلهای دوستانش برای لبخندهای شیرینش تنگ است .....💢 😭تشنه لب شهید شد.... 🎙راوی: سید رضا متولی 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* * * * * . گوشه آستینش خیس بود تسبیح دانه درشت و سیاهی به طور غیر معمول در دست هایش بی‌تابی می‌کرد. چهار زانو نشسته بود گوشه دیوار .یک ساعت از مجلس گذشته بود آدم از کارهایش روده بر میشد از شوخی هایش از نکته سنجی هایی که می کرد کسی را سراغ ندارم که چیزی غیر از این از او دیده باشد. اما این بار فرق میکرد یک ساعت گذشته بود هنوز حال عادی نداشت حتی کسی نزدیکش هم نمیشد. پس حرف هاشم اعتمادی چی که گفته بود دوست دارم زیر باران خمپاره باشم ولی فلانی کنارم باشد. هاشم که برای سلام و صلواتش نگفته بود یا برای ابروهای درهم و چهره عبوس و قیافه اشکبوسی هم نگفته بود که او هیچ وقت اینجوری نبود. یا باید چیزی در مناجات شعبانیه باشد یا در این وجود مرموز یا در هر دو. این شیخ شوخ که به جای عمامه کلاه قهوه ای رج دار سرش می کرد. مناجات شعبانیه همه خواندند .حتی بچه‌های اطلاعات عملیات که معمولاً از معنویت بالاتری برخوردار بودند چون باید در دل دشمن می رفتند هراس کمین را نمی داشتند و خلاصه آماده تر از همه باشند برای خطر و مرگ. اما هیچکدام این شکلی نشدند که شد یه چیزی توی خودش بود کار از دل خراب خودش بود. من همه اینکه مجید گفتم می خواستم همین نکته را بگویم که میدانستم همه از شوخ و شنگ اش خواهد گفت. بله یک جلسه نیم ساعت های دعا یعنی مناجات شعبانیه که بعد از عملیات بدر در جزیره مجنون برگزار شد این همه منقلب بشود و اینها چیزهایی نبود که هر از گاهی اتفاق بیفتد این همیشه در سفره دل مجید بود سفره ای که برای کسی باز نمی شد. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷اولین شبی بود که با حاج‌محمـد در یک سنگر بودم. سرشب دیدم گوشه‌ای نشست و شروع به تلاوت سوره واقعه کرد. شب هم از نیمه گذشته، دیدم به نماز شب قامت بست. از آن شب تا شش سال بعد که شهید شد، این دو را در شب ترک نمی‌کرد و کوتاه نمی‌آمد. خواندن سوره واقعه، توسط حاج‌محمـد کم‌کم در جمع رزمندگان مخابرات لشکر 19 فجر یک امر نهادینه شد و هر شب به‌صورت دسته‌جمعی آن را تلاوت می‌کردیم. نماز شب هم برای حاج‌محمـد یک آرامش روحی روانی جدانشدنی بود. باهم برای سرکشی خط پدافندی به زبیدات رفتیم و شب همان‌جا ماندیم. شب، آتش دشمن روی خط شروع شد. آتش سنگینی ردوبدل می‌شد که نمی‌شد از سنگر جُم خورد. نیمه‌شب که شد دیدم حاج‌محمـد دست‌دست می‌کند که از سنگر بیرون برود. - حاجی چیزی شده؟ - سید من یه دقیقه برم اینجا و بیام! فهمیدم وقت نماز شبش است. گفتم: برو! سریع بیرون رفت تا در گوشه‌ای روی خاک، زیر آن آتش و باران سربی نماز شبش را بخواند. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
❁﷽❁ پنجشنبه ڪه مے آید باز دلتنگ مےشوم بی قرارِ یـاد مےشوم یاد میدان جنون آشنایان غبارو خاڪ و یادآنانےڪه کرده اند 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اگر دلت برای شهدا تنگ شده و هوای بهشت گلزار شهدا داری .... همینک آنلاین شو ...⬇️ 💢پخش مستقیم و قرائت زیارت عاشورا از گلزار شهدای گمنام شیراز : https://heyatonline.ir/shohada.gomnam