eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 دعا‌کن‌برای‌عاقبت‌بخیری‌من تویی‌که‌بخیر‌شد‌عاقبتت 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷ساعتی تا شروع عملیات باقی مانده بود. گفت بریم لباس سبز پیدا کنیم، معمولا لباس خاکی به تن داشت اما ان شب... چشمش افتاد به عبدالحسین که نیروی تدارکات بود و در عملیات حاضر نبود. عبدالحسین تا فهمید علی اکبر می خواد چی کار کنه, پا گذاشت فرار. علی اکبر دویست متری دوید تا گرفتش و لباسش را در اورد. گفت من امشب باید با این لباس سبز شهید بشم, می خواهی راضی باش, می خوای نه! لباس خاکی اش را هم داد به عبدالحسین. عبدالحسین گفت پس باید دعا بکنی لباسم همین جور نو و براق بمونه که راضی نمیشم! اتفاقا وقتی جنازش را دیدم لبخند به لب داشت, لباس هم نو و براق باقی مانده بود... ﻋﻠﻲ اﻛﺒﺮﻓﺮﻣﺎﻧﻲ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_1637486447.mp3
30.71M
داستان روزانه هر روز یک قسمت 📗کتاب صوتی " قسمت 0⃣1⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
‍ 🔸اخلاق عملی را باید از ابراهیم هادی آموخت. در ارتفاعات کوره موش چهار اسیر گرفتیم و قرار بود بعد از چند روز تحویل پادگان ابوذر بدیم. یک اتاق آهنی در میان حیاط وجود داشت همه پیشنهاد دادن که اسرارا در آنجا نگهداری کنیم. اما ابراهیم آنها را آورد داخل اتاق هر غذایی که میخوردیم بیشترش را به اسرا میداد و میگفت این ها مهمان ما هستند‌. بعد از چند روز برای آنها لباس تهیه کرد و آنها را راهی حمام کرد. بعد از اینکه قرار بود اسرا را تحویل دهیم همه ی آنها به ابراهیم نگاه میکردند و گریه میکردند و التماس میکردند کنار ابراهیم بمانند. 🍃واین است نشانه ی اخلاق و رفتار خوش. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید محمدحسین(امیر) مهدی زاده⭐ 🌾سال 64 به جبهه اعزام شده و در یگان دریایی لشکر المهدی(عج) سازماندهی شدم. ما را جهت آموزش قایق رانی فرستادند. یکی از مربی ها، امیر بود که بارها او را در مسجد انقلاب سروستان هنگام خواندن دعا و مداحی دیده بودم. به سمتش رفتم و گفتم: سلام، شما آقای مهدی زاده اهل سروستان هستید! تبسم کوتاه و شیرینی کرد و گفت: اشتباه گرفتید، من مهدی زاده نیستم، من "عبدالله بحری" هستم! گفتم: اما من مطمئن هستم شما را در سروستان دیده ام! خندید و گفت برادر شما هم عبدالله بحری هستید، همه شما رزمندگانی که در اینجا حضور دارید، همه "عبدالله بحری" هستید! ادامه داد: همه ما بنده ی خدا هستیم و در قسمت دریایی و آبی جبهه ها مشغول دفاع از خاک و ناموس و انقلاب خود هستیم بنابراین همه ما " بندگان دریایی خداوند " هستیم، بنابراین برازنده ترین اسم برای همه ما "عبد الله بحری" است. شاید می خواست با این نام مستعار، اسم و رسم و فعالیت خود در جبهه را پنهان کند. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨یک سوپرایز زیبا ..... ⬅️از اجرای کلیپ ، اسکرین شات بگیر ...😇 📺ببین کدوم شهدای استان روزیت میشه، ،، 👌بعد یه هدیه معنوی( مثلا صلوات) براش بفرست 🙏 🔆برای دیگران هم ارسال کن تا در اجر و ثوابش شریک بشی،،،، ☘🌱☘🌱☘🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹 *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹 و عزاداری شهادت امام کاظم(ع) 🏴 گرامیداشت شهید اصغر معمر 💢با سخنرانی حجت الاسلام پورابراهیم 💢 برادر کربلایی محمد موسوی : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۷بهمن ماه/ از ساعت ۱۶ 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 بگذار زمستان بتازد و بگذار هوا هرچه می‌خواهد سرد شود! ما قلبی عاشق در سینه داریم که هیچ برفی تاب تحمل گرمای آن را ندارد..! #لشکر۲۷_حضرت_رسولﷺ #صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹با توجه به شرایط عملیات رمضان که در دشت بود و هیچ عارضه ای برای دیده بانی وجود نداشت. طرح احداث تپه دیده بانی پیشنهاد شد، حدود ده شب طول کشید که تپه ای به ارتفاع 20 متر در منطقه احداث شد. چون تپه در دید و تیر دشمن بود، شاید تنها کسی که برای دیده بانی روی آن داوطلب شد محمد قنادی بود و هر شب تا قبل از عملیات رمضان شب ها روی آن دیده بانی می کرد. هنگامه عملیات، به عنوان سرتیم گروه شناسایی جلو نیروها حرکت می کرد که به یک کانال که تازگی توسط دشمن حفر شده بود می رسند. هم زمان گلوله ای به سینه محمد می خورد. محمد روی این کانال و سیم خاردار ها می خوابد تا سایر نیروها از رویش عبور کنند... 🍃🌷🍃 محمد قنادی 🌷🌱🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
1_2790583428.mp3
12.47M
☘داستان روزانه هر روز یک قسمت🌸 مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه" (روایتی از زندگی شهدا به زبان ) ✅ کتاب صوتی " " قسمت1⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
36.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 خبری در راه است، بند پوتین‌ها را محکم ببندید... 🎥 حاج‌ حسین یکتا 🔹 روایتی شنیدنی از ۴۴سالگی انقلاب امام‌روح‌الله(ره) 🌷 این کلیپ زیبا را حتما ببینید. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد حسین (امیر) مهدی زاده⭐️ 🌷امیر و "ایوب جمشیدی " دوست و رفیق های نزدیکی بودند. خیلی از کارهای تدارکاتی واحد را با همدیگر انجام می دادند و خود را خادم سایر نیروهای واحد می دانستند. در کار شناسایی هم معمولاً در یک تیم بودند. آنقدر یک دل بودند که اوایل فکر می کردم برادر هستند. یک بار برای شناسایی با قایق کانو در نیزار ها به سمت دشمن پیش رفتیم. در نقطه جدایی، قایق های کانو را مخفی کردیم و با شنا و غواصی به سمت دشمن مسیر را ادامه دادیم. نهر سمت چپ من و کارگرنیا، سمت راست هم امیر و ایوب. وقت برگشت در محل جدا شدن، دیدیم، ایوب مجروح شده و امیر بدن او را روی آب می کشد و می آورد. ظاهراً با عراقی ها درگیر شده و ایوب از سر و صورت به شدت مجروح شده بود. ردی از خون در نهر دنبال امیر و ایوب کشیده شده بود. امیر بدن ایوب را در قایق کانو سوار کرد و با خود عقب آورد. میعادگاه و پرواز هر دو هم یک شب و یک عملیات بود. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن کـِه عالم همه در دست توانایش بود، مرکز دایره غم دل دانایش بود، هفتمین حجت معصوم ز ظلم هارون چارده سال به زندان ستم جایش بود، دل “موسای کلیم”از غم این موسی سوخت، که به زندان بلا طور تجلایش بود… 🥀 (ع)🖤 🥀 🏴 🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💬دلنوشته شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می‌شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می‌شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می‌افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می‌گذارند، در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. 🔹اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. ✍🏼قاسم سلیمانی، ١٣٩۵/٨/١٠، حلب 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 سلام برشهدا🌷🕊 ✨نفس مےڪشم ؛ اینجا پنج شنبه هـا و ذخیره ‌اش مےڪنـم برایِ تمـام روزهـای هفتہ ! ڪه بـےیاد شهدا نباشد نفس‌هایم ..✨ 🕊 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹به مناسبت مراسم گرامیداشت شهید معمر 🌷 چند ساعت قبل از عملیات والفجر ۸بود. کنار شهید حاج محمد ابراهیمی نشسته بودم. رضا پورخسروانی امد. تعدادی کالک و نقشه جلو حاج محمد گذاشت و گفت:حاجی اینا خدمت شما, من دیگه برم! حاج محمد گفت :کجا؟ رضا گفت:کار من دیگه تمومه, باید برم. حاج محمد زورش به رضا نرسید. هر چی گفت تو با منطقه اشنایی قبول نکرد و رفت. رضا رفت, اصغر امد. سیم چین و چند نقشه جلو حاج محمد گذاشت و گفت حاجی من دیگه برم. حاج محمد با ناراحتی گفت یعنی چی من برم, شما اینجا رو کابل کشیدی, اگه قط شد, شما بلدی. اصغر گفت یکی رو بردم, همه خط و نشونش دادم. حاج محمد گفت نه! یک دفعه بغض اصغر شکست. تا به حال ندیده بودم یک جوان ۲۰ ساله این جور اشک بریزه. با ناراحتی مشتش رو به گونی های سنگر می زد و می گفت حاجی تو به من قول دادی! حاج محمد سر و روی اصغر را بوسید و گفت برو, تو هم برو... روز.بعد وارد فا و که شدم, دیدم یه ماشین داره شهدا را منتقل می کنه, بالاترین شهید رضا پورخسروانی بود. وارد نخلستان که شدم, دیدم پیکر یک شهید کنار یک نخل افتاده, اصغر بود, یه تیر خورده بود به پیشونیش! 🌷🌾🌷 هدیه به شهیدان رضا پورخسروانی, اصغر معمر, اکبر جوانمردی و حبیب الله ملک پور صلوات شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۱-فاو 🌱🌹🌱🌹🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_2790637858.mp3
11.75M
☘داستان روزانه هر روز یک قسمت🌸 مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه" (روایتی از زندگی شهدا به زبان ) ✅ کتاب صوتی " " قسمت2⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید محمد حسین(امیر)‌مهدی زاده⭐ 🌷پائیز سال 64 بود، قبل عملیات والفجر 8 بود. بچه ها در تیم های مختلف برای شناسایی عرض اروند را طی می کردند و وارد خاک عراق می شدند. آن شب کار شناسایی تمام شده و با لباس غواصی، شنا کنان در عرض اروند به خط خودمان بر می گشتیم. تقریباً از نیمه اروند عبور کرده بودیم و دیگر سکوت ضرورتی نداشت. حین شنا متوجه صدایی شدم. صدای امیر بود. با لحن زیبایی داشت زیارت عاشورا می خواند و شنا می کرد. عشقش به آقا اباعبدالله در بین بچه ها زبان زد بود. همیشه می گفت آرزویم باز شدن راه کربلا و زیارت حرم آقا اباعبدالله(ع) است. و حالا چه عاشقانه در میان امواج اروند، به حضرت عشق سلام می داد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا زمانی که حسین است رفیق دل من..؛ میل همراه شدن با دگران نیست مرا♥️ ‌-حسین....😭 🌷 🌙 دلم کربلا می‌خواهد... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 💚 ای صبحدم همیشه جاوید بیا عطر خوش بوستان توحید بیا... دلها همه بیتاب شد از غیبت عشق باران شکوفـه های امیـد بیا... 🌤اللهم‌_عجل‌_لولیک‌_الفرج 💚 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍همسرانه: از ویژگی های بارز شهید که باعث می‌شد تو زندگی مشترکمون من هر روز بهش دلگرم تر بشم، چشم پاکی ایشون بود؛ من به یاد دارم وقت هایی رو که ایشان وقتی نامحرم بی حجابی رو میدید به آسمون نگاه می‌کرد یا مهمانی هایی که نامحرمی درآن بی حجاب بود شرکت نمی‌کرد، حتی عروسی فامیل بیشتر آخر مراسم میرفت هدیه میداد یا جایی مینشستند که کمتر کسی ایشان را ببیند. در وصیت نامه شهید نوشته بود:  پشتیبان ولایت فقیه باشید و بدون شک و تردید به رهنمودهای رهبر عزیز ودلسوزمان حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) عمل نمایید. اشاره می‌کنم. محسن جعفری 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سالها باید بگذرد تا جایگاه شهدای ما معلوم شود! 🔰 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐️یادی از سردار شهید محمدحسین(امیر) مهدی زاده⭐️ 🌹آن شب، آسمان صاف و ماه کامل بود. برای شناسایی فاو وارد اروند شده بودیم که ناگهان در امواج اروند، بی اختیار به سمت نگهبان های عراقی در ساحل کشیده شدیم، هرچه پا می زدیم فایده نداشت. از تغییر مسیر نا امید شدم به آرامی امیر را صدا زدم و گفتم: امیر.کاش حداقل امشب ماه نبود! یه دعایی بکن یه ابری چیزی بیاد جلو ماه تا ما را نبینن! صورتش را به سمت ماه کشید، دستش که آزاد بود را از زیر آب بیرون آورد و با لبخند و اطمینان گفت: خدایا یک تکه ابر بیار روی ماه! ناگهان یک تکه ابر کوچک، بی خبر آمد و کل ماه را پوشاند. در لحظه همه جا تاریکِ تاریک شد. جریان آب ما را از نزدیک آن عراقی ها که کنار ساحل ایستاده بودند، عبور داد. حدود 50 متر از آنها دور شدیم. گفتم: امیر، هنوز باورت نکردم، این ابر را ببر! همان دستش را از آب بیرون آورد، چشم به ابر و ماه دوخت و گفت: اگه می خوای بری برو! ابر ساکنی که روبروی ماه ایستاده بود، آرام حرکت کرد و آسمان و اروند دوباره روشن شد. ... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا