eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
💢عزیزان و همسنگرای شهدایی 📢همانطور که قبلا هم گفته شد برنامه های هییت در از طرف هیچ ارگان و سازمانی، پشتیبانی نمی‌شود.. برنامه ها همه و با همت خیرین و خود شما عزیزان برگزار می‌شود
لذا برای جشن روز ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی (ع)، حداقل ۶ میلیون هزینه لازم داریم🙃 👈اگه کسی میتونه ۴۰ کیلو کیک هم تهیه کنه ، کلی از این‌هزینه کم میشه 🎂☺️ پس برای امیرالمومنین ع و حضرت زهرا س کم نذاریم 🔻🔻 شماره کارت جهت مشارکت :
6037697506615480
(روی شماره بزنید کپی میشه) بانک صادرات بنام محمد پولادی
زخمي شده بود پايش را گچ گرفته بودند و توي بيمارستان مريوان بستري بود. بچه ها لباس‌هايش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لباس هاي آن ها را بشويد. گفتم«برادر احمد،پاتون رو تازه گچ گرفتن اگه گچ خيس بشه، پاتون عفونت مي‌کنه.» گفت«هيچي نمي‌شه.» رفت توي حمام و لباس همه بچه ها را شست.نصف روز طول کشيد. گفتيم الآن تمام گچ نم برداشته و بايد عوضش کرد.اما يک قطره آب هم روي گچ نريخته بود. ميگفت«مال بيت المال بود،مواظب بودم خيس نشه.» ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ (ﻋﺞ ) اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه ذی الحجه (روز‌ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲) ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ:
6037997950252222
بــنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام (با زدن روی شماره کپی کنید) 🔺▫️🔺▫️ هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🍃🕊 شهیدان🌷 دست ما را هم بگیرید؛ که پاهایمان بدجور گیر است در گِلِ این دنیاے دست و پا گیر . . . 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 9⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ باقی مانده است.. ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الْاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. اَلا وَ اِنّى والِدُهُمْ وَ هُمْ یَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ. ✅ هان مردمان! من رسول ام و ، امام و وصیّ پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اویند. آگاه باشید! من والد آنان و ایشان از صلب اویند . 📚فرازی از بخش هشتم خطابه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰شمع محفل ما آقا منصور بود. دورش حلقه زده بوديم و هر کس چيزي مي گفت. در گرما گرم صحبت ها، يکي از بچه ها حرفي زد که بوي غيبت می داد. هنوز کلام رفیق ما تمام نشده رنگ و روي هميشه خندان منصور برافروخته شد. عصبانيت در چهره اش موج مي زد، با همان حال گفت: چرا محيط جبهه را با غيبت آلوده کردي، چرا محيط جبهه و قلب هاي خودتان را با ذکر گناه و معصيت کدر مي کنيد! از کلام دوستمان، خيلي هم برداشت غيبت نمي شد، اما حساسيت منصور در اين موارد مثال زدني بود. حاج منصور خادم صادق 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهر خواهر برادری... انشاالله آخر مراسم روز سه شنبه اجرا خواهد شد
برادر یاره برادر سایه اش مثل باباست خواهر دریا خواهر مهرش مثل مادرهاست برادر کوه غیرته اهل نجابته قدر برادرو بدون آخه نعمته خواهر عفیفه مثل گل لطیفه خواهر سنگ صبوره خواهر رحمته به چادر حضرت معصومه همدیگه رو تنها نمیذاریم امام رضا هوامونو داریم چه خوبه که امام رضا داریم دنیا یه طرف ما یه طرف ما و امام رضا دنیا یه طرف مـا آرامش رو تو گوهرشادش پیدا کردیم ما هر جا باشیم به مشهد یا قم بر میگردیم آخه خاک ما کشور پسر و دختر باب الحوائج موسی بن جعفره ما از هر جا که بریدیم به حرم رسیدیم ما سر سفره این آقا قد کشیدیم به چادر حضرت معصومه همدیگه رو تنها نمیذاریم امام رضا هوامونو داریم چه خوبه که امام رضا داریم دنیا یه طرف ما یه طرف ما و امام رضا دنیا یه طرف سرود مهر خواهر برادری
گلزار شهدا
🚨🚨🚨 قابل توجه کوچولوهای عزیز #شیرازی👋👦🥰 🎊 #سه_شنبه ۳۰ خرداد ، آخر مراسم جشن ، قراره همه بچه های ز
پدر ومادر های عزیز ... اگه میخواهید فرزندان عزیزتان در سرود شرکت کنند اسمشون را در لینک که معرفی شده ثبت کنید 🚨 میخواهیم یه سری پرچم هدیه برای بچه ها بگریم 😊🇮🇷 شعر هم تمرین کنند اون روز مناسبت داره 😍 هم ازدواج ، هم فرزند آوری 😊
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * سلام غلامعلی جان !سلام بر تو و بر تمامی شهدای اسلام منو میشناسی؟ زارعی .هستم علی ،احمد برادر محسن زارعی دوست و همکلاسی تو در دبستان الهام. همون رزمنده ای که سر به سر همه میگذاشت؛ اما حالا دیگه حال و حوصله ای برام .نمونده امروز پنجشنبه س بیست و هشتم اسفندماه ۱۳۷۱ این روزها شیراز حس و حالی بهاری داره بوی عید رو میشه با هر نفسی که . فرو میدی احساس کنی آفتاب نرم نرمک میباره و سبزه ها قد می کشن به آرومی روزای آخر اسفندماه که از راه میرسن همه بیقرار میشن انگار حتی ماهیهای کوچک و قرمز هم در تشتهای بزرگ پلاستیکی مدام این سو و آن سو میرن. اما امروز صبح با تمامی روزهای سال فرق .داشت امروز تو روی دستهایی تشییع شدی که همیشه بیقرارت بودن. دستهایی که بارها در این ده سال غیبت تو به سوی خدا دراز میشد تا دوباره به وطن برگردی امروز بعد از مدتها ،پدرت حاجی کرامت رو .دیدم شکسته شده .بود امروز بچه های گردان رو هم .دیدم حاج حسین هم آمده بود در راه از تو خاطره ای برایم تعریف کرد میگفت: یک روز من و آقای دست بالا رفته بودیم .اهواز پسر بچه ای ده دوازده ساله. دیدیم که ده تومان میگرفت و از بالای پل فلزی شیرجه میزد داخل رودخونه ی کارون عده ای دور پسر جمع شده بودن. دست بالا به طرف پسربچه رفت و :گفت تا ظهر چند مرتبه ی دیگه میتونی بپری؟ پسر بچه جواب داد :چهار شاید هم پنج "بار شهید دست بالا جیبهایش را گشت؛ چند اسکناس را روی هم گذاشت و به من گفت :داری"بیست تومن به من قرض بدی؟ بیست تومن را جور کردم و به دستش دادم .پولها را به او داد و گفت :دیگه نمیخواد "بیری. پسربچه با تعجب به او خیره شده بود. دست بالا ادامه داد .برو... برو خونه... تا ،ظهر ،شیرجه بیشیرجه پسرک لباسش رو پوشید و رفت. دست بالا راه افتاد و من هم دنبالش. چرا این کار را کرد؟ خودش که چیزی نگفت. بعدها فهمیدم کارون به ظاهر آرام اما در باطن خطرناک است و افراد زیادی را طعمه بستر گل آلود و چسبنده اش کرده به چشمان خیس حاج حسین نگاه کردم حاجی سر تکان داد و گفت :دست بالا مرد بود مرد... لبخند زدم و :گفتم یادت میاد چقدر تند و تند وضو میگرفت؟ آهی کشید و گفت :دائم الوضو بود و مرتب وضو میگرفت گفتم: بعضی وقتا سر به سرش میذاشتم حاجی آهی کشید و گفت :یه روز بهش گفتم چرا این قدر وضو میگیری؟ غلامعلی لبخند زد و گفت: وضو» نوره پاکی روح و جسم . حاج حسین رو به من کرد و گفت: از اون روز به بعد سعی میکنم همیشه دائم الوضو باشم. بیشتر وقتها هم موقع وضو ،گرفتن یاد شهید دست بالا میافتم تابوت ها روی دست مردم وارد صحن شاه چراغ شده بود و ما هم به دنبالشان به راه افتادیم. http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*