eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نام چنین سردار شجاعی، دلها را به خود جذب می‌کند! سردار بزرگ مبارزه با استعمار : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃 دراین‌آشوبِ‌شهر ؛ دلتنگےبرای‌شهدایك‌عنایت‌است! بایدخداراشاکرباشیم‌ که‌هنوزدلتنگمان‌مےکندبرای‌شما💔✨'! 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥میشه من زنگ بزنم به مامان زهرا... آخه میخوام یه چیزی بهش بگم ..😭😭 ☎️ مامان زهرا دلم خیلی برات تنگ شده 😭 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمود رجایی معلوم نبود چه قدر از این یادگیری در شب عملیات و در حین جنگ کاربرد داشته باشد و دست ما را بگیرد اما شهید غازی مساله ی آموزش را جدی میگرفت و میگفت آموزش برای تخریب چی امری حیاتی است و به همین دلیل واقعی کار می کرد از وسایل کمک آموزشی کمک میگرفت. تمرینهای متعدد و سخت میداد حتی مانور میگذاشت و در روزگاری که هیچکس به تحقیق و پژوهش شناخت مواد قابلیت آنها تحول ابزار و آلات کمترین توجهی نداشت ، او کاملاً به این امور فکر میکرد و خیلی افقهای فراتر را میدید هم این که در کار آموزش و تمرین چنان صلابت و هیمنه ای داشت که ما در اول کار حسابی ترسیدیم و حتی قدری ناامید شدیم؛ اما رفته رفته انس گرفتیم و خود را باور کردیم. سید مرتب گوشزد میکرد که یک تخریبچی باید از نظر نظامی و نیروی جسمی قوی و آماده باشد که هروقت فراخوانده شد بتواند انجام وظیفه کند. بعد از اتمام آموزش در منطقه ی جفیر در سال شصت و سه به سومار رفتیم و مصاحبه ی سید شمس الدین که فیلم و نوارش موجود است در آنجا انجام شد. سید فرمان که میداد خودش هم در آن کار مشارکت داشت و تا آخر می ایستاد و این نکته نیروها را بهتر و بیشتر به کار وامیداشت و اغلب در شناسایی ها به همراه بچه های اطلاعات عملیات شرکت میکرد و این کار مخاطره آمیز را هم خود انجام میداد و اگر میخواست کسی را بفرستد برادرش عبدالخالق را که با ما بود میفرستاد با آن که عبدالخالق در واحد بود ، سید هیچگاه به او نگاه خاصی نداشت ،بلکه به کارهای سخت که دیگران را نمی فرستاد او را روانه میکرد و همچنین سید ، هوای نیروهایش را خیلی خوب داشت. وقتی بچه های تخریب شهید یا مجروح میشدند به شدت ملول و رنجور میشد. گویی پاره ای از بدنش را از دست داده است. در عین حال از دستور مافوق و از هیچ مخاطره ای سر باز نمیزد و به جان تلاش میکرد . .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا ولو اینکه با دادن خونمان باشد ... 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور⭐️ 🌹هر وقت بحث شهادت را پیش می کشید می گفت: خوش به حال آنان که وقتی شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوست دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقی نماند. قبل از عید نوروز به مرخصی آمده بود و مرا دلداری می داد. گفتم: ان شاءالله کی بر می گردی؟ گفت: هفت روز بعد از عید. دقیقاً هفت روز بعد از عید تشیع جنازه اش بود. بالای تابوتش نشستم. گفتم می خواهم صورت پسرم را ببوسم. گفتند شهید شما سر ندارد گفتم می خواهم دستش را بدنش را ببوسم. گفتند: شهید شما دست هم ندارد، فقط کمی از پایش باقی مانده! نشستم بالای تابوت و گفتم، پسرم شیرم حلالت. این پسر را که در راه خدا دادم با سر و گردن و دست و پا قربانی در راه خدا دادم. امیدوارم خداوند این قربانی را از من قبول کند. این شعار را بلند سر دادم، این گل پرپر من هدیه به رهبر من! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
به سبک شھدا محمّد به سمت اتاقک خلبان رفت. صدایی پس از گفتن "بسم الله الرحمن الرحيم "، طلب صلوات کرد. صدای صلوات حدود چهارصد مسافر در هواپيما پيچيد. صدای محمد بود. "با توجه به اينکه در مسير زيارت حضرت زينب(س) هستيم با اجازه شما کمی از مناقب و فضائل حضرت زينب(س) براي شما میگويم." عده ای هم که به قصد تفريح و گردش يا هر چيز غير از زيارت، سوار اين هواپيما شده بودند، شروع کردند به غُر زدن... -اينجا هم دست از سرمون بر نمی دارن... -ما را بگو آمديم خارج کشور يه نفس راحت بکشيمــ... محمد بی توجه به اعتراضات سخنانش را ادامه داد. نفوذ کلامش کم کم اثر خود را در حضار نشان میداد . تعداد اندک بانوانی که با خارج شدن از مرز هوايی ايران حجاب را برداشته بودند، دوباره حجاب سر گذاشتند. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جاماندگان اربعین همراه با قرائت زیارت اربعین توسط مداح اهل بیت کربلایی حسین باقری 🚨چهارشنبه ۱۵ شهریور، روز اربعین از . قطعه شهدای گمنام 🔹 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
گلزار شهدا
#اجتماع جاماندگان اربعین همراه با قرائت زیارت اربعین توسط مداح اهل بیت کربلایی حسین باقری 🚨چهار
🚨برای اطعام ظهر روز اربعین نیاز به بانی داریم کسی اگه می خواهد بانی بشود لطفا زودتر اطلاع بدهد
🌷🕊🍃 همیشه به نیروها و رزمنده‌ها میگفت: قبل از خواب زمزمه کنیم : "اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ" خدایا گناهانی را که مرا از علیه‌السلام محروم می‌کند، ببخش 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
حق نگهدار وقتی به علت مجروحیت در بیمارستان بستری بود، هیچ نامه‌ای که نشان بدهد او در این مدت مجروح و بستری بوده است نگرفت. بعد از بهبودی نسبی، دوباره به منطقه بازگشت. آنجا به مشکل برخورده بود. وقتی برگشت گفت: می‌خواهند به عنوان فرار از جنگ مرا محاکمه نظامی کنند گفتم: برو از بیمارستان نامه بگیر، خودت رو خلاص کن خندید و گفت: اگر طوری شده برای خدا شده، خدا هم که از آدم برگه نمی‌خواد. بنده‌ها شو ول کن. آخرش اینه که یا حبس می‌شم یا اخراج! شهید حق نگهدار بارها از نواحی مختلف بدن مجروح شده بود و هر بار تشنه‌تر از پیش تن مجروح خود را در آستان وصال به تماشا نشسته بود. سرانجام در منطقه عملیاتی شلمچه، در چنگ مزدوران بعثی گرفتار آمد و به خیل عاشورائیان تاریخ پیوست... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید 
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمود رجایی اما یک بار با خودم گفتم شمس را تنبیه !کنم دلیلش این بود که من در سال شصت و یک پایم روی مین رفت و از مچ قطع شد. وقتی در زمان مسئولیت سید مجدد به جبهه برگشتم چون از وضعیت من باخبر بود، مراعات میکرد و از کارهای او این بود که هر صبح به من ماموریت میداد تا با بچه ها برای تمرین و پیاده روی یا حتی مانور نروم. پس تصمیم گرفتم که برای تنبیه فرمانده و این که نشان دهم مشکلی ندارم به تنهایی به کوه بروم آن هم با تجهیزات کامل. چند روز که این کار را کردم فهمید و مرا کنار کشید و برادرانه عذر خواهی کرد و گفت: اتفاقاً اشتباه میکنی دوست عزیز. برادرا من می خواستم با این کار بگویم که به تو احتیاج دارم و یک وقت در اینجا احساس بیهودگی نکنی البته در شخصیت شمس الدین غازی عزیز خیلی چیزها باید گفت که شاید در اینجا مجالش نباشد و نکته ی باقی مانده این که سید اگر از ناکار شدن بچه های تخریب ناراحت میشد. دلیلش این بود که هر یک از بچه های تخریب به اندازه ی یک فرمانده گردان و بلکه گاهی فراتر از آن نسبت به عملیات و جبهه و جنگ توجیه بودند اما بچه های تخریب چی مظلوم و گمنام بودند. شاید آن خاطره را شنیده باشید که یکی از بچه ها داوطلب میدان مین شد و چند قدمی که رفت برگشت اول فکر کردند ترسیده بعد دیدند که نه دارد پوتینهایش را در می آورد. گفت :اینها را تازه از تدارکات گرفته ام حیف است من دارم میروم بیت المال است و دیگری میتواند از آن استفاده کند. بچه های تخریب کسانی از این دست بودند و درباره ی سید شمس الدین بهترین واژه یا توصیف این است «فرمانده گمنام با وجود همه ی تواناییها» .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*