نی خود را بشکن گر شکری می طلبی
برگ از خود بفشان گر ثمری می طلبی
خبری نیست که در بیخبری نتوان یافت
بیخبر شو ز جهان گر خبری می طلبی
از خودی تا اثری هست، دعا بی اثرست
بی اثر شو، ز دعا گر اثری می طلبی
پا به دامن کش و از هر دو جهان چشم بپوش
گر ازین خانه تاریک دری می طلبی
صبر چون غنچه به خاموشی و دلتنگی کن
گر گشایش ز نسیم سحری می طلبی
دهن خود چو صدف پاک درین دریا کن
اگر از ابر بهاران گهری می طلبی
خضر توفیق پی گمشدگان می گردد
خویش را گم کن اگر راهبری می طلبی
داد از پرتو خود بال به شبنم خورشید
پا به دامن کش اگر بال و پری می طلبی
صدف آبله باشد کف افسوس ترا
تا تو گم کرده خود از دگری می طلبی
چون شرر دیده روشن ز جهان کن تحصیل
اگر از سوخته جانان اثری می طلبی
خضر چون سبزه زند موج درین دامن دشت
پای در ره نه اگر همسفری می طلبی
آب خود صاف کن از پرده گلها صائب
گر ز خورشید چو شبنم نظری می طلبی
صائب تبریزی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ولادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مدح_مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
۶۹بیت قصیده تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها
السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا
نوه ی دختری پیغمبر
نور چشمان سید بطحا
مثل آیینه ی تمام نما
روی تو شد خدیجه در زهرا
خوش به حال علی که گردیده...
...نام پاک تو زینت بابا
صد هزاران فرشته می خواهد
تا کشد ناز دختر مولا
بال جبریل بالش سر تو
سایه بان تو قامت طوبی
دور گهواره ات چه می بینم
لشگری صف کشیده از حورا
همه در نوبت اند تا گیرند
بوسه از خاک زیر پای شما
قدری آهسته وحی نازل شد
بر وجود مقدس طاها
کلیات کلام حق گردد
بی کم و بیش این چنین معنا
واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا
هرکه گِرید برای این دختر
اجر آن می شود معادل با...
...گریه بر غربت امام حسن
گریه بر داغ سیدالشهدا
مادر عشق دختر حیدر
لب کنم باز بهر مدح و ثنا
در طریق تو مست باید شد
از طهوران باده ی اِلآ
هر دلی شد دخیل کوی تو
در قیامت نمی شود رسوا
ما گدایان بین راه توایم
علیا حضرتا تصدقنا
کرم ِتوست ورنه کاسه ما
به خدا نیست مستحق عطا
من چه گویم که آیه ی قرآن
ز کراماتتان بود گویا
قرص نان تو می کند نازل
هل اتی بر سرای آل کسا
چه سحرها نماز شب خواندم
تا که شاید تو را کنم پیدا
همه شب های تو مسیحه ی عشق
می دهد بوی لیلةُالمحیا
در قنوت تهجدت دیدم
رتبه های «مقام محمودا »
در رکوع تو جلوه های خضوع
سجده ات مست ربی الاعلی
در نماز شبت چه ها می دید
که حسین گفت التماس دعا
نفحات مقدست بانو
زنده سازد دو صد مسیحا را
شصت و نه بار ذکر یا زینب
رمز توحید را کند افشا
هرکه آواره ی حسینت شد
در حریم تو می کند ماوا
خاطرت را ز بس خدا می خواست
با حسین آفرید قلب تو را
السلام ای شریکه الارباب
فانیا للحسین سر تا پا
تا که مهر تو در دلم باشد
سایه ی عشق؛ بر سرم بادا
دستگردان شدی میان حرم
تا رسیدی به دامن لیلا
کُشتی ارباب عشق بازان را
ناز دار خدا دودیده گشا
بین هر تار معجرت بینم
آیه ی کاملی ز حجب و حیا
چادرت محترم تر از کعبه
صورتت در حجاب بی همتا
در چهل سال گفته همسایه
که ندیده است سایه ات حتی
کسب فیض از تو کرده ام ِبنین
تا که گردیده مادر سقا
آمدی تا که پُر کنی جای
مادرت را میان بیت ولا
آمدی و چه زود می پیچد
بین خانه صدای «وا اُمّا»
کاش این جا تمام می شد کار
تازه آغاز می شود غمها
دومین داغ داغ محراب است
فرق منشق و ناله ی ابتا
سومین غربتت به یک تشت است
لب خونین و ذکر واحسنا
مادر درد السلام علیک
صاحب هر مصیبت عظما
جبرییل دلم خبر داده
می شوی از حبیب خود تو جدا
چه می آید سرت خدا داند
الامان الامان ز عاشورا
بین گودال بنگری زینب
یک گلویی که گشته منحورا
ناله هایی ضعیف می آید
گوییا در میان هلهله ها
هاله ی نور گوشه ی مقتل
ناله های غریب واغوثا
مادرت بود و دور تا دورش
آسیه، مریم، هاجر و حوا
ناله می زد حسین را کشتند
با لب تشنه بر لب دریا
یک سوالی برای من مانده
بی جواب ای عقیله ی دنیا
تو چه دیدی کسی نمی داند
که زدی ناله آه «یا جدا»
از چه بر جد خود نشان دادی
تن بی سر دو بار با هذا
این حسینت مرمل بدما
گشته جسمش مقطع الاعضا
مو کنان سوی خیمه گاه مرو
بهر بوسیدن گلو بازآ
سر خود را بلند کن بنگر
روی نیزه سری رود بالا
کاش دشمن دگر حیا می کرد
ختم می شد مصیبتت اینجا
بوی جسم حسین می آید
ازچهل نعل تازه در صحرا
بعد از آن شد رسالتت آغاز
ای علمدار صبر روح وفا
تویی آن اولین ولی فقیه
در زمان امام کرب و بلا
این قصیده دگر کنم کوتاه
با تمام قصور ای والا
دامنت را به گریه می گیرم
تا نمایی برات ما امضا
نذر کردم اگر رسیدم من
زنده در آن حریم و صحن و سرا
هر قدم نام تو فقط ببرم
تا کنم در حرم به پا غوغا
در شب عید خواهشی دارم
می پذیری ز نوکرت آیا؟
آبرودار بر گل نرگس
بنما تو سفارش ما را
از حبیبم بخواه برگردد
از سفر آن امام خوبی ها
با تمام وجود می گویم
اعتقادم میان لوح قضا
کافر عشقم و خراب خراب
عاشق زینبم به اذن شما
شعر قاسم نعمتى
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هدایت شده از شمس (ساقی)
#کتاب
حاصل اندیشههای عالمان ، باشد کتاب
در حقیقت بحر عِلم بیکران باشد کتاب
مونس تنهایی انسان بوَد در زندگی
بهترین همراه و یار مهربان باشد کتاب
ای که میخواهی شوی آگاه از راز جهان!
مخزن اسرار و گنجی شایگان باشد کتاب
"اُطلبوا العِلم مِنَ المَهدِ اِلَی اللّحد"ی که گفت
احمد مرسل به مردان و زنان باشد کتاب
نیک دانم قافیه شد شایگان در این مقال
آنچه این آموزه را دارد عیان باشد کتاب
اوستادی بی قرین و رهنمایی بی بدیل
بر تعالیبخشی پیر و جوان باشد کتاب
آنچه گردد موجب آگاهی و دانشوری
در طریق زندگانی بیگمان باشد کتاب
آنکه پاسخ میدهد بر ما بدون چون و چند
هر سؤالی را همیشه رایگان باشد کتاب
آنکه دورت سازد از خبط و خرافات و خطا
هم ز اوهام و اکاذیب و هوان باشد کتاب
معرفت آموز انسان است و باشد سودمند
آنچه بر انسان نمیبخشد زیان باشد کتاب
برترین آموزگار زندگی ، بر نسلها
مرجعی کامل ، ز معنا و بیان باشد کتاب
آنچه انسان را بدور از جهل و ظلمت میکند
بلکه باشد روشنی بخش جهان باشد کتاب
در دل شبهای تار و ظلمت این روزگار
چون چراغی تا همیشه جاودان باشد کتاب
(ساقی) میخانهی علم است و عشق و معرفت
منشأ سرمستی روح و روان باشد کتاب
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shanssaghi
مُردم به پای خط به خط مقتلت حسین
از بس که با "لُهوف" و "مُقَرّم" گریستم
#عاصی_خراسانی
امشـب شـب میــــلاد امیـــد حسین است عیدحسین عید حسین عیدحسین است
گــویـی خـــدا کوثـــر بـه کوثــر داده امشب
یـک حیــدر دیگــر بــه حیــدر داده امشب
کـوثـــر بــــه روی دامــــن کوثــــر ببینیـــد
قـــرآن بـــه روی دست پیغمبــــر ببینیــد
امشــب دوبـــاره پنـــــج تــــن را آفریدنـــد احمــد، علــی، زهـــرا، حسن را آفــریدند
در پنــج مهـــر آمـــد بـــه دنیــا مــاه دیگــر
یــــا آمـــــده میــــــلاد ثـــارالله دیگـــــر؟
بــــر زینــت دیـــــن خــــدا زیــــن اب آمــد
الله اکبــــــر! زینــب آمـــــد زینـب آمــــــد
در خلق و خو زهــرا و ختـمالمرسلین است هنگــام خطبـــه یک امیرالمـــؤمنین است
این شیـــردخت شیـــر حــی کردگـار است فــریاد، نـه! حتـی سکوتش ذوالفقار است
هــر صبحــــدم بـــا یــــاد او یک یــــادواره
هـــــر روز دازد عیــــد میــــلادی دوبــاره
چشــم علــی بـــر چهـــرۀ زهرایی اوست
در چشم شیعـه اشـک عاشورایی اوست
بـــا گریـــــه مـیجــوید امـــــام کربــــلا را
انگـــــــار میبینــــد قیـــــام کربــــــلا را
اُم و اَب و جــــــان و ســـرم گــــردد فدایش انگـــــــار آوای علــــــی دارد صـــــدایش
این عمــــۀ ســادات این، زهرای زهراست ایــن مثــل زهـــرا مـــادرش امابیهــاست
این انبیــــا و پنـج تــن را نــور عیـــن است زیـــن اَب و زیــن اُم و زیــن حسیـن است
سرتاقدم جان است وجانانش حسین است میگـرید و گهـواره جنبانش حسین است
در خواب و در بیـداری خـود بـا حسین است در هـر گــل لبخنــد او یک یا حسین است
الله اکبــــــر! از کمـــــــال و از جــــــلالــش
الحـق کــــه شیــــر فاطمـه بــادا حلالش
گـر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست عطربهشت ازسینهاش بـوید،عجب نیست
کــرب و بــلا بـــی نـــــام او معنــــا نـــدارد
لـــوح رضــــا بـی صبــــر او امضـــا نـدارد
هــر خطبــــهاش یـک ســـورۀ آمـال نهضت
هــر جملــهاش یک آیـــۀ اکمـــال نهـضت
پیوستـــه بــوده جـــا در آغـــــوش الــهش
از گـاهــــواره تـــــا کنــــــار قتلـگـــاهش
وقتــــی سخـــن مثـل امیـرالمؤمنیـن گفت
بــر او ســـر بــالای نیــــــزه آفــریـن گفت
بـا احمــــد و زهـــــرا و حیـدر هم صــدا بود الحــق کــه او پیغمبـــر خـــون خــدا بـود
چشـم حسیــن از خطبــۀ او گشت روشن احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احـسن!
وقتـی که شـد با خنجــر خونین لبش جفت هم بــوسه میزدهم خدا راشکر میگفت
با سیــل اشکش عقـــده از دل بــاز میکرد
اول سفـــر را بـی حسیـن آغــاز میکــرد
انگـــار میبینـــم تــــن در خــــون تپیــتده
بـــر او اذان گوینـــــد رگهــــای بـــریــده
در گریـــــۀ او نـاقههـــــا امـــــداد کــــردند
گــویــی فــرات دیگــــری ایجـــاد کردنـــد
آتش بــه ســــوز سینـــــۀ او بـــاد مــیزد
تنهــــا بــرای او جــــرس فریــــاد مــیزد
لبهـــا تــرکخــوردۀ فضـا در چشمها دود
آب فـــرات از خجـلت زینـــب گِــــلآلـــــود
صحـرا بـه صحــرا کـو بهکـو منـزل بـه منـزل زینب، ســـوار و فاطمـــه دنبـــال محمــل
زینـب، همیــشه یــاد او هــم گریــــه دارد
حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث