eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
789 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمس (ساقی)
"در منقبت حضرت جوادالائمه" (علیه‌السلام) (مظهر جود) نشسته‌ام که به نظم سخن، زنم قلمی چکامه‌ای که بوَد وصفِ شاه ِ محتشمی محمّدی که تقی هست و هست مظهر جود چنان که گنج دهد ؛ گر طلب کنی دِرمی ز نسل شاه خراسان "رضا" بوَد که عیان بوَد به "مُلکِ عجم" از قداستش "حرمی" طلوع حضرت خورشید ، از سرِ تکریم به کاظمین ، چه زیبا بوَد به صبحدمی جواد ازآن شده نامش که قدوه‌ی جود است که هست قطره‌ای از جود او فزون ز یَمی بخواه! حاجت خود را ز بحر مرحمتش که بحرها همه در نزد اوست مثلِ نَمی چنانکه مظهر مِهر است، آن امام همام کند نظر به دلی که در او غم است همی به دست عاطفه و بذل و جود، بردارد ـ غمِ نشسته چو کوهی، ز روی پشتِ خمی رسد به مقصدِ عالی کسی‌که در همه‌_عمر زند به راهِ ولایش به معرفت، قدمی کسی که جرعه‌ای از جام مِهر او نوشد نه جام غیر طلب می‌کند نه جامِ جمی مُحبّ ِ اهل ولایت کسی بوَد که به عمر نه خود ستم بپذیرد، نه می‌کند ستمی شفا دهد به نگاهی، دلی که بیمار است جواد، آن که به عالم بوَد مسیح_دمی چو هست بنده‌ی درگاه حضرت معبود «که نیست در حرم دل به غیر او صنمی» ۱ سزد که از سرِ تکریمِ روز میلادش... در اهتزاز شود روی خانه‌ها عَلمی نبود معرفتی بیش ازین که تا بزنم : کنون به خامه‌ی طبعم به مدح او رقمی سرود (ساقی) شوریده‌دل به مِدحت او چکامه‌ای که بَرد نام او ز سینه غمی... سید محمدرضا شمس (ساقی) 1400/11/22 eitaa.com/shamssaghi ۱ ـ‌ محیط قمی
هدایت شده از شمس (ساقی)
میلاد امام جواد (ع) مبارک باد. (مظهر جود و سخا) شد منوّر تا زمین از تابش روی جواد (ع) آسمان خَم گشت در مِحراب ابروی جواد ساحران مَسحور آن چشمان جادوی جواد عاشقان ماتِ لب لعل سخنگوی جواد دلبران دیوانه‌ی سیمای گلروی جواد ماه و خورشید، آینه‌گردان روی او شدند عِطر آگین، باغ‌ها زآن نوگل خوشبو شدند عرشیان حیران آن گل‌چهر‌ه‌ی مَه‌‌رو شدند فرشیان شادی‌کنان با عرشیان هم‌سو شدند عالَمی دلداده‌ی آن روی نیکوی جواد شد «سَبیکه» مادرِ آن مظهر جود و سخا او که بوده همسر «شاه سریر ارتضا» طعنه‌ ها هرچند بشنیدند از قوم دغا... دادشان پاسخ به این مولود فرخنده، خدا عرشیان و فرشیان، دلبسته‌ی خوی جواد شد پدر، سلطان هشتم حضرت شمس شموس آن که باشد قلبه‌‌گاه شیعیان در خاک توس گشت دشمن گرچه زین مولود فرخنده عبوس روشنایی داد با رویش به چرخ آبنوس هست عالم گوییا تاری ز گیسوی جواد مَظهر جود و سخا می‌باشد و «باب المراد» می‌دهد حاجات خلقی را چو می‌باشد جواد ناامید از درگه او هیچ کس هرگز مباد دلغمینان را کند با یک نگاهِ خویش شاد جود و احسان است چونکه در ترازوی جواد چون پدر را داد از کف آن مَه بُرج ولا در بهار هشتمینِ عمر خود شد پیشوا گرچه طفلی بود اما طبق فرمان خدا شیعیان را گشت در راهِ حقیقت رهنما سر بسایند عالِمان از عجز، بر کوی جواد شد نهم حجّت پس از جدّش علی روی زمین تا شود بعد از پدر بر شیعیان یار و معین آن معینی که ندارد در همه عالم قرین تا دهد درس دیانت بر عموم مسلمین دین حق پاینده می‌باشد ز بازوی جواد شهره بر عِلم کلام و، عالِمِ اخلاق بود در میان عالِمان در نوجوانی طاق بود در عبادت همچو جدّش شهره‌ی آفاق بود در کمک بر مُستمندان دایماً مشتاق بود حاتم طایی گدای جام مینوی جواد (ساقیا)! کوتاه اگرچه بود عمر آن امام داشت در احکام دینِ حق، هماره اهتمام زین‌سبب در نزد دشمن داشت حتیٰ احترام چون بلند آوازه باشد در مفاهیم کلام کر نموده گوش عالَم را هیاهوی جواد. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
بهترین_بابا_گروه سرود ضحی.mp3
12.43M
«بهترین بابا» متن سرود: ذکر یاحیدر ، روی لبهامه به همه میگم تو دنیا علی بابامه توی خوشبختی، یا توی سختی دست مرتضی علی میون دستامه چه خوشبختم، تو این دنیا علی بابامه، مادرم زهرا چه خوشحالم، تو این عالم منو می‌شناسن ، به اسم تو مولا به همین عشقه، که دلبستم حیدری بودم و باز حیدری هستم دعا کن تا، همین روزا به ضریح باصفاتون، برسه دستم به ضریح باصفاتون برسه دستم ای سید و مولای من ای جنت الماوای من ای بهترین بابای من لافتى الا حبهُ الاغلا آيةُ العشقِ اسمهُ يتلى قاهرُ الكفرِ برزخُ الحشرِ انه حيدر ان هُو ذُخري اَبانا علی،اَبانا علی،اَبانا علی،اَبانا علی رزق نوکری مو از ، شیر مادرم دارم از تو حتی یک لحظه ، دست بر نمیدارم کاشکی قسمتم باشه، یه شبی رو ایوونت بطلب نجف آقا، من همینو کم دارم هر پهلوان ز تو، دَمِ "یاهو" زَنَد ولی الله علی، یا حیدر مدد دنیا به احترام تو زانو زَنَد ولی الله علی یا حیدر مدد شمشیر انتقام شما هست در نیام مهدی به ذکر نام علی می کند قیام ۲ تویی آب حیات، همه جان‌ها فدات یا علی ، ای سرّ نجات زندگیم ، مدیون نگات بزار بگم، جونم به فدات ۲ ای رویای زیبای من ای امروز و فردای من ای بهترین بابای من لافتى الا حبهُ الاغلا آيةُ العشقِ اسمهُ يتلى قاهرُ الكفرِ برزخُ الحشرِ انه حيدر ان هُو ذُخري اَبانا علی، اَبانا علی، اَبانا علی، اَبانا علی جبهه فرهنگی [ضحی] لاهیجان
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیـرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (امیــر اتقیـا)   از کعـبـــه نــدای "هـــل ‌اَتــیٰ" می‌آید بـر خـــلـق ، اميـــر و مقـتـــدا می‌آید بلبــل بزند چهــچــهِ مسـتانه ز شـوق زیــرا گـــــل ِ گــلـــــزار ِ "ولا" می‌آید در شامِ سـیاهِ جهــل، از مشرق عشق خــورشــــید سـپهـــــر اولیـــا می‌آید اسطــوره‌ی مردانگـی و مِهــر و وفــا شــاهنــشــه ِ مُلــک ِ "لافـتـی"ٰ می‌آید چون هسـت جمـــال ایـــزدی ناپیــدا مـــــرآت ِ تـجــــلّـی ِ خـــــــدا می‌آید هنـگـــام ولادتــش ، جـــــدار کعبــــه از شوق و شعف ز هـم جــــدا می‌آید آنگه که درون بیـت حـق شد مـولــود شد شـاد خــدا که حـــق نمـــا می‌آید در بُهـت؛ خلایق این‌که می‌آید کیست مـَــردی کـه ز کعبـــه باصفـــا می‌آید؟ دیـدنــد که در زمـــان روبَــه‌صفتـــان شـــیری چـو علـــیّ مــرتضــیٰ می‌آید آن‌كس که بُــوَد یــاور اطفـــال یتــیم غمـخـــوار و معیـــن ضعـفـــــا می‌آید از سـوی خــــدای قـــادر لــم یـــزلــی بر خـــلق جهـــان گـــره گشـــا می‌آید تـا درس دهــد به نــاامیــدان جهـــان سرلــوحــه ی امـّیـــد و رجــــا می‌آید سـائــل بکند فخــر و مباهات به خود آن جــا که شهــی پیش گــــدا می‌آید مَــردی که کنــد فخـــر بـر او پیغمــبر چــون هسـت امیــــرِ اتقـیـــــا می‌آید هم‌کفوِ رسول و دخترش فاطمه‌اَست دامـاد و وصی مصطفیٰ (ص) می‌آید تـا پــاک شود جهــانِ آلــوده به کفـــر مجمــــوعـــه‌ ی شرح "انّمــــا" می‌آید در مِهــر و فتــوّت چــو نــدارد همتــا بـر (روز پــــدر) قـــدر و بهــــا می‌آید تا آنکـه کند خلــق جهــان را سرمست (سـاقـیِ) خـُـــم هـــر دو ســرا می‌آید سید محمدرضا شمس (ساقی) 1389 eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا "مقصد خلقت" خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت‌ تو کیستی که خـدا گفـت جمـله‌ی "لـولاك" تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد بهــانه ای به جز از خــلق بی‌شمار نداشت تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود" کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت اگرچـه هسـت طـــلا، شـیء پـِر بـهـــا امـا یقیـن بـــدون نگـــاه علـــی عیــار نداشت به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟ خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان برای حضرت حـق، بـی‌تـو افتخــار نداشت علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان می‌شد علـی نبــود اگـر ، فصـل ‌هــا بهـــار نداشت زنـی، که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه‌ی توحیـــد که بی ولای تو این باغ، برگ و بـار نداشت دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ کیــن بلهــوسی کـه تـاب رزم تـو در وقـت کـــارزار نداشت بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه می‌سوزد که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را می‌داشت ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق: جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا اَبٰاعَبدِاللّٰهِ‌الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (حلولی دلنشین) سرم خاکِ سرِ کوی حسـین است دلم در بنـد گیسوی حسـین است گــُـلِ گلــزار بــاغ عشـق و مستی نشــاط شیعـــه در گلـــزار هستی عــزیــز مصطفـــا و پــور حیـــدر گــُــل بســتـان زهـــــرای مطهّــــر بـــزرگ آمـــوزگـــار اسـتقـــامــت مــُـرادِ شـیعـــه تـا روز قیـــامــت بــُـوَد کشــتی دریــــای هـــدایــت چــــراغ زنـدگـی، تا بـی نهـــایــت پَر قنـداقه اش سِحـر حـلال است شِفـای فطـرس بشکسته ‌بال است غبـــار مقــدش، کُحـــل بصــر شد فروزان از رخش شمس وقمر شد مــَـرام دلپـــذیـــرش، عــاشقـــانه قیــــام بـی‌نظیـــرش، جــــاودانه چو فــانـی در وجود کبــریــا شد بــزرگ آییـــنه ی ایـــزد نمـــا شد از آدم تا به خــاتــم، ریزه‌خوارش به جز احمـــد که باشد افتخارش ز رتبـت بـرتـر از عیسَی بن مـریـم گـــدای کــویـش ابـراهیــمِ ادهــم به صورت یا به سـیرت یا کلامش بوَد صد یـوسف مصری غـــلامش مبـارک باشد این فرخنــده میــلاد که شعبـان را حلــولی دلنشین داد اَلا ای شـیعـــه ی نــــاب حسـیـنی! ز جـــان بگـــذر در آداب حسـیـنی که بر شـیعــه شفـیـــع روزِ محشر بُــود نــــور دل (ساقی) کــــوثــــر سید محمدرضا شمس (ساقی) 1378 eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بٰابُ‌الحَوائـج) ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا (علمدار حسین) مـاه شعبـــان آمد و قرص قمــر در سمــاوات ولا شـد جــلوه‌گــر اين قمــر، باشد ابـاالفضــل عـلی کز فروغش شد جهــانی منجـلی زاده‌ی امّ البــنـــین و مـــرتـضـــا ســبط پیغمبــــر امیــــــر انبــــیا یــاور و يــار و علمــــدار حسـين دلبـر و دلـدار و غمخـوار حسـين سـاقـی و سـالار دشـت کـــربـــلا مظهــر ایمـان و اخـلاص و وفـــا گــوهـــر دریـــای ایثـــار و شرف ثــانـی حیـــــدر شـهنـشـاه نجـف قلــزم فضـل و کمــال و معـرفت که «ابوفاضـل» بوَد او را صفت در سخاوت داشت دستِ حیـدری حسرت خورشید و ماه و مشتری بـاب حـاجـات و امیـــد شیعیــان چون مسیحا می‌هد بر مُرده جان از وفــا هــرگــاه می‌گويی سخـن نـام عبـــاس است شمــع انجمــن هرچه ميخواهم ز غـم دوری کنم تا که از شـادی بگويم بيش و کم بــاز آيـد کــربـــلا، در ذهــن مــن می‌کنم يـادی ز هفتــاد و دو تــن بـاغـی از احساس را ‌بيـنم عيـان گلــرخ عبـــاس را ، در آن میـــان نـام عبـــاسِ علـی، با کـربـلاست زآنکه (ساقی) رشـيد نيــنواست. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1378 eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بٰابُ‌الحَـوائـج) ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا (اسطوره ی عشق) ادب را بـرتـریــن آواست عبـــاس وفــا را واژه و معنــاست عبـــاس فتــوّت را ببـــین بــر قــــامــت او نمـــاد حضـرت مــولاست عبـــاس سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد) ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا (سرحلقه‌ی عبّاد) آفرید از مِهر ، چون جان تو را جان آفرین گفت بر خود از کمالِ خَلق این جان آفرین آفرین جان آفرین را ، کآفرید این جان پاک هم بر این جان آفرین و هم برآن جان آفرین مرحبا بر خلق خالق باد و مصنوعی چنان حبّذا بر خلق خالق باد و مخلوقی چنین دست گوهر آفرین حق به دریای کمال در صدف، پرودہ یکتا دُرّ اعلا و ثمین بحر فیض حق حسین و شهربانویش صدف گوهر اعلا على ـ سجاد و زین الساجدین مفخر شرع نَبی و نصّ معنای نُبی است کُنیه و القاب آن شاهنشه دنیا و دین بومحمد، بوالحسن، سجادِ آل مصطفی (ص) کز ذکاوت بُد ذکیّ و، از امانت شد امین پند و اندرزش بوَد مسطورہ در ارشاد خلق چون «صحیفه» کآن بوَد مفهوم قرآن مبین بر جبین زآن مُهر، کز مِهر عبادت داشتی زینت عُبّاد حق شد، مرحبا مُهر جبین در سجود او را هم‌آوا بود در تسبیح حق هم درخت و سنگ و ریگ و خار و خارا، ماء و طین خاتم و سرحلقه‌ی عبّاد حق بود و نوشت جمله‌ی «الحمدللهِ علیٰ» نقش نگین (شمس قم) را مَعرفت نبوَد به‌وصف آن امام آن قدَر دانم که او بوده‌ست زین العابدین. شادروان سید علیرضا شمس قمی 1361 @shamseqomi
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قائِمِ آلِ مُحَمّد (عج) (مرآت تجلی) ای روشنی مِهر و مَه ای حجت یزدان ای مَظهر حق خسرو با حشمت دوران تا چند کنیم از غم هجران تو افغان دوری تو ما را کُشد ای یوسف کنعان یعقوب ولاییم و طلبکار وصالت ای شاهِ جهان! بهر چه غایب ز جهانی ای ماه جهان! تا به کی از دیده نهانی تو صاحب عصری و نگهدار زمانی بخشنده و گیرنده‌ی دیهیم شهانی هستند شهان معتکف صفّ ِ نعالت هستیم به دیدار رخت شایق و مایل جان‌ها شده از فرقت رخسار تو زایل بِین تو و ما پرده‌ی هجران شده حایل برقع فکن از روی خود ای ماه شمایل بینیم مگر چهره‌ی خورشید مثالت شاها به کسی غیر تو مارا نظری نیست جز در ره عشق تو دگر رهگذری نیست جز وصف کمالات تو ذکر دگری نیست افسوس که از وصف جمالت خبری نیست ای جان جهان جمله به قربانت جمالت ای شمع فروزنده‌ی دین خامشی‌ات چیست گویا که ز پروانه‌ی دلخون خبرت نیست آن کس که هوای تو نباشد به سرش کیست بی مِهر تو ای خسرو عالم! نتوان زیست رزق دوجهان خردلی از خوان نوالت جز مدحت ذات تو شها هیچ نخوانیم از هجر رخت ای مه تابان به فغانیم اندر همه جا طالب آن شاه زمانیم در کعبه و بتخانه و میخانه چنانیم یابیم مگر قامت بی شبه و هَمالت هرجا که برفتیم همانجا سخن از توست در محفل اعدا و احبّا سخن از توست در کعبه و در دیر و کلیسا سخن از توست آری همه جا ای شه والا ، سخن از توست بیهوده نگویم سخن از وصف خصالت شاهنشه مُلکِ کرم و جود تویی تو در برج ولا ، اختر مسعود تویی تو از خلق جهان مقصد و مقصود تویی تو ای ماه جهان! مهدی موعود تویی تو مخلوق دو عالم همه در قید عِقالت شاها تو بر این ملک، امیرالاُمرایی این میکده را پیر مغانی و سزایی هم ساقی و هم باده و هم جام ولایی باللَه که تو مرآت تجلّی خدایی ظاهر بوَد این نکته ز گفتار و مقالت نی ما شده مشتاق تو ای مظهر خلاق! شاهان جهان‌اند به دیدار تو مشتاق عشاق تو افزون بوَد از انجم نُه طاق شد طاقت و صبر همه از هجر رخت طاق مجنون صفتانیم به امّید وصالت ما را نبوَد بی مَه رویت به جهان تاب بنمای رخ انورت ای مهر جهانتاب! باز آی ز جوف صدف ای گوهر نایاب! اسلام فنا گشته و شیعه شده بی‌تاب بفکن به سر خلق ستمدیده، ظِلالت باز آی که کشتی جهان غرق فنا شد باز آی که دجّال زمان، چهره نما شد ابنای شریعت همه را عیش، عزا شد ارکان حقیقت ، همه در بحر ریا شد از پرده برون آی ، اگر هست مجالت شاها کنی ار نهضت و از پرده در آیی زنگ از دل این قوم گرفتار زدایی اسرار خداوند ، به یاران بنمایی ابواب سعادت به رخ ما بگشایی باشد که شویم از دل و جان عبد مثالت (شمس قمی) از قدر و جلال تو سراید تا آنکه شب هجر جمال تو سر آید جز از تو و آبای تو مدحی نسراید گر پای، شود خسته به کویت به سر آید تا غوطه خورد در یَم احسان و کمالت شادروان سید علیرضا شمس قمی 1342 eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میلاد امام زمان "عج" مبارک باد) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (همیشه بهار) امير قافله آن شهسوار می‌آيد قرار خاطر هر بی‌قرار می‌آيد خزان اگرچه گرفته تمام عالم را گلی كه هست هميشه بهار می‌آيد چو هست قحط تراوت درين كوير عطش به كام تشنه لبان آبشار می‌آيد سحاب رحمت حق آن بهار جاویدان به آبیارى اين شوره‌ زار می‌آيد نسيم مِهر، وزيدن گرفته بر عالم نشاط و خرّمی پایدار می‌آيد مَهی كه هست ز پشت و قبيلهٔ خورشيد به دفع ظلمت اين شام تار می‌آيد غبار گام به گامش دواى ديدهٔ ماست طبيبِ عشق چه نيكوعِذار می‌آيد بگو به يوسفِ كنعان بساط خود برچين كه يوسف دگری از قرار می‌آيد هلا، كه خفته به غاريد وقت بيداری‌ست! خبر رسيده كه آن یارِ غار می‌آيد شكسته‌كشتی دل‌هاى موج حادثه را بَرَد ز بحر فنا ، تا كنار ، می‌آيد براى آن که بسوزد به آهِ سوته دلان رداى كفر و ستم... شعله‌‌وار می‌آيد براى آن كه بگيرد تقاصِ کرب و بلا يگانه منتقم هشت و چار می‌آيد براى آن كه كند قلع و قمع دجّالان عَلم بدوش ِ به كف ذوالفقار می‌آيد براى آن كه به خاک افكند شقاوت را ز شاهراهِ عدالت، سوار می‌آيد براى آن كه كند شهر عشق را آباد خبر دهيد كه آن شهريار می‌آيد بگو به مطرب عرفان ترانه‌ای سر کن که از کرانه ی غیبت، نگار می‌آید بزن به چنگ ترنّم، نت نکیسا را که عشق و شادی و شور و وقار می‌آید چو هست (ساقی) عشّاقِ دردمند جهان دواى دل‌شدگان ِ خمار می‌آيد . سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1392 eitaa.com/shamssaghi
(السّلامُ عَلَيكَ يَا بَقيةاللهِ فِی اَرضه) « دُرّ شاهوار » رسید مژده به بلبل که نوبهار آمد به صحن باغ و چمن یار گلعذار آمد صبا عبیرفشان کرده دشت و بستان را بدین نوید فرح‌زا که نوبهار آمد صباح لب به تبسّم گشود غنچه ز شوق چو عندلیب خوش‌الحان به شاخسار آمد به‌طرْف باغ به گلبانگِ عشق، بلبل و سار به صد ترنم و شور و نوا، هزار آمد روان به جوی، چو شهد خوشاب آب روان به پای گلبن چون درّ ِ شاهوار آمد کنارِ جوی، به شادابی و صفا سوسن به دَه زبانِ رسا ، مژده داد : یار آمد چو لاله چهره‌ی این گل بدید در گلشن بسوخت چهره‌اش از رَشک و داغدار آمد سحرگه از شرف باغبان گلشن دین فرح‌فزا گل مختوم هشت و چار آمد به باغ عسکری آن گل دمید و باغ جنان ز رشک آن گل رخساره، شرمسار آمد دمید نوگل نرگس به دامن نرجس که نرگس چمن از حسرتش خمار آمد شمیم دلکش آن گل ز عطر دین و خرد مشام اهل خِرد را ، شمامه بار آمد به گلشن علوی سرو سرفراز رسید به کشور نبوی شاهِ تاجدار آمد به‌روز نیمه‌ی شعبان ز کِتم پرده‌ی غیب امام عصر و شَهِ غیب و آشکار آمد سلیل احمد مختار و ناسخ کفّار به انتقام نیاکان، به اختیار آمد شَه سَریر امامت، امیر کشور دین به تاج و تخت شریعت زمامدار آمد شهی که از قدمش شد بنای دین باقی مَهی که از کرمش عرش را قرار آمد امامِ هادی مطلق، ولی و حجّت حق به استعانت ِ اسلام حق شعار آمد نه خاکیان به سُرورند از ولادت وی که قدسیان همه را عیش پایدار آمد رسید خسرو عادل به دفع اهرمنان بگو به خصم که با حکم کردگار آمد امیر لشکر دین، در نبرد مدعیان به رزمگاه، مسلّح به ذوالفقار آمد خدیو عرصه‌ی ایمان، زعیم مُلک ولا به شهر عشق، مَلک‌جاه شهریار آمد پناه و حامی درماندگان به عدل و وداد به دادخواهی مظلوم، دادیار آمد نجات‌بخش بشر از میان بحر ستم مهینه جنّت یزدان، سفینه‌وار آمد شدند مات رخ او صفوف شاه و وزیر چو میر عرصه‌ی شطرنج، شهسوار آمد نهاد مهره‌ی دشمن به ششدر توحید چو دل بباخت درین نرد و در قمار آمد شها ، مها ، ملکا ، خسروا ، جهاندارا ! بیا که بی‌‌تو به دین لطمه بی‌‌شمار آمد ریا و کید و جفا و عناد و کین و حسد به جای رحم و وفا و شرف به کار آمد به سوی منتظران، خسروا نظر فرما که جان ما به لب از دردِ انتظار آمد به طبع (شمس قمی) کن عطا فروغ خِرد که بی فروغ و خرد، دین و علم تار آمد . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi