🔻30 ویژگی افراد توانا:
1-وقت ندارند علیه کسی، کاری انجام دهند
2-وقت ندارند پشت سر دیگران صحبت کنند
3-وقت ندارند در وقایع گذشته، متوقف شوند
4-وقت ندارند که دروغ بگویند
5-بسیار انتخاب می کنند چون ذهن اولویتبندی شده دارند
6-تفاوتهای انسانها را میستایند
7-بدنبال این نیستند کسی را مانند خود کنند
8-حجم و کیفیت غذای خود را با دقت زیر نظر دارند
9-بد بودن بعضی انسانها را، عادی میدانند
10-با دو زبان مهم، آشنایی ندارند بلکه بر آنها مسلط اند
11-در فهم رفتار انسانها، اول منافع آنها را می شکافند
12-کارآمدی را بر مساوات ترجیح میدهند زیرا که مساوات خود نتیجه کارآمدی است
13-کارآمدی را نتیجۀ رقابت میدانند
14-راستگو هستند چون منافع دراز مدت دارند
15-حتی در استفاده از حروف اضافه دقت می کنند تا اعتماد دیگران را حفظ کنند
16-از افراد توانا، با مهارت و باهوش، هراسی ندارند
17-دائما در حال گسترش شعاع شبکههای ارتباطی خود هستند
18-بعد از شش ماه که آنها را میبینید، بهتر شدن آنها را متوجه میشوید
19-اطرافشان، مملو از افراد تواناست
20-میلیمتری مراقب سخنانشان هستند
21-مبنای تواناییهایشان، قدرت نرم است
22-یک تا صد هر مسئله ای را، دقیق طراحی و مانیتور میکنند
23-به ندرت از کسی، درخواستی داشته باشند
24-اگر لازم باشد، ظرفیت تنها ماندن را دارند
25-آنقدر تلاش میکنند، درخواب هم اغلب، مسئله حل میکنند
26-با هر فردی، دوست نمیشوند
27-وقتی با فردی آشنا میشوند میپرسند: چه کتابی این روزها میخوانید؟
28-سلولهای مغزشان، فرصت استراحت ندارند
29-شناخت عمیقی از طبع بشر دارند
30-سؤالاتشان از پاسخهایشان به مراتب مهمتر است.
┅─═ঊঈ 🍁❤️🔥🍁 ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶این ویدیوی آموزشی_انگیزشی از اهمیت فوق العاده ای برخورداره.
🧠با مشاهده این کلیپ متوجه می شوید که ذهن شما یک ذهن ثروتمند هست یا فقیر؟
.
📗حفظ قرآن مجید📗
✨﷽✨
#پندانه
✅اندازه نگه دار که اندازه نکوست
✍همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسهای نخود خواست.
مادرم به او از منزل نخود داد، چون پدرم اختیار بخشش از منزل را به مادرم داده بود.
10 روز گذشت، باز آن زن برای نخود به خانۀ ما آمد و مادرم کاسهای نخود به او داد.
گفتم:
مادر! این همسایۀ ما خیلی اهل اسراف است؛ یک کاسه نخود را ما دو ماه میخوریم ولی آنها 1٠ روزه اسراف و تمام میکنند.
مادرم گفت:
پسرم! اشتباه فکر نکن، ما هر روز برنج میخوریم و آنان مثل ما برنج ندارند و هر روز آش میخورند.
ما از روی میلمان غذای بابمیل خود میپزیم ولی آنان از روی آنچه در خانه دارند، غذا درست میکنند؛ پس برنامۀ غذایی ما از روی میل ماست و برنامۀ غذایی آنان از روی آنچه در خانه دارند.
درنتیجه ما اسراف میکنیم، نه آنان!
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• 💠| یــادت باشد #Part_6 حمید خندید و گفت: «با این حال حقوقمو بهتون میگم
💠| یــادت باشد
#Part_7
حمید که انگار متوجه قصد من از این حرف ها شده بود ،گفت:" شما هر چقدر هم عصبانی بشی من آرومم،خیلی هم صبورم بعید میدونم با این چیزا جوش بیارم."
گفتم: (اگه یه روزی برم سر کار یا برم دانشگاه خسته باشم حوصله نداشته باشم .غذا درست نکرده باشم .خونه شلوغ باشه .شما ناراحت نمی شی؟)گفت: (اشکال نداره.زن مثل گل می مونه، حساسه .شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی.من مدارا میکنم .) خلاصه به هر دری زدم حمید روی همان پله اول مانده بود.از اول تمام عزمش را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد.محترمانه باج می داد و هر چیزی می گفتم قبول می کرد!
حال خودم هم عجیب بود.حس میکردم مسحور او شده ام.با متانت خاصی حرف می زد.وقتی صحبت می کرد از ته دل محبت را از کلماتش حس می کردم.بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود،حیای چشم های حمید بود یا زمین را نگاه میکرد یا به همان نمکدان خیره شده بود.
محجوب بودن حمید کارش را به خوبی جلو می برد.گویی قسمتم این بود که عاشق چشمهایی بشوم که از روی حیا به من نگاه نمی کرد.با این چشم های محجوب و پر از جذبه می شد به عاشق شدن در یک نگاه اعتقاد پیدا کرد عشقی که اتفاق می افتد و آن وقت یــک جفت چشم می شود همهی زندگی ، چشم هایی که تا وقتی میخندید همه چیز سر جایش بود .از همان روز عاشق این چشمها شدم،آسمان چشمهایش را دوست داشتم؛گاهی خندان و گاهی خیس و بارانی!نیم ساعتی ازصحبت های ما گذشته بود که موتور حمید حسابی گرم شد ...
مسٮٔله ای من را درگیر کرده بود. مدام در ذهنم بالا و پایین می کردم که چطور آن را مطرح کنم ، دلم را به دریا زدم و پرسیدم:"ببخشید این سوال رو میپرسم ،چهرهی من مورد پسند شما هست یا نه ؟!"
پیش خودم فکر می کردم نکند حمید بخاطر اصرار خانواده یا چون از بچگی این حرف ها بوده،به خواستگاری من آمده است.جوابی که حمید داد خیالم را راحت کرد؛نمی دونم چی باعث شده همچین سوالی بپرسین.اگه مورد پسند نبودین که نمی اومدم اینجا و اینقدر پیگیری نمی کردم
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
ادامه دارد.....
🌸راههای کنترل غریزه جنسی🌸
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
1⃣ ازدواج ❇️
وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ
[ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ] ﺑﻲ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﻭ ﻏﻠﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﺍﻥ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻤﺴﺮ ﺩﻫﻴﺪ.(نور٣٢)
2⃣ کنترل چشم ❇️
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﮕﻮ : ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ مانند زنان نامحرم] فرو بندد. (نور٣٠)
3⃣ دوری از ناپاکان ❇️
وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﻤﺎ [ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ] ﺑﻪ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ .(نساء٢٧)
4⃣ دوری از تخیلات شیطانی ❇️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ
ﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ! ﺍﺯ ﮔﺎم ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻜﻨﻴﺪ.(نور٢١)
5⃣ روزه ❇️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺷﺪﻩ ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺷﺪ ، ﺗﺎ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ .(بقره ١٨٣)
#خانواده #اجتماعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرآنآهنگآرامش
کانال قرآن کتاب زندگی
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤️عرض ادب واحترام داریم به همه عزیزان ایمانی ڪه تازه به جمع ما پیوستند. 💖ڪمال تشڪر وامتنان راداریم ا
باتشکر از همه عزیزانی که در طرح همراه نور شرکت کرده اند
و سپاس از همه همراهان کانال ....
به رسم یادبود به دو نفر از شرکت کنندگان به قید قرعه کشی بن فرهنگی (پایه موبایل چوبی و . . .) اهدا خواهد شد
منتظر اعلام نتایج باشید
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
۱۴ آبان بمناست چهارمین سالگرد تاسیس کانال قرآن کتاب زندگی #معمای قرآنی این سوره به معرفی و شناسان
جواب معمای قرآنی
سوره مبارکه مطففین 👉
به قید قرعه کشی به ۲ نفر از شرکت کنندگان کارت هدیه ۲۰ هزار ت واریز خواهد شد
توجه ....عزیزانی که یکبار پیام برای جواب مسابقات ارسال میکنند ثبت میشه ...
در صورت ارسال پیام دوباره و جواب تکراری از لیست قرعه کشی حذف میگردد
منتظر اعلام نتایج باشید
💠در وضو چه اسراری نهفته است؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
◆ شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
◆ شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
◆ مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
◆ مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.
📚 من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 302
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
اطلاعیه کانال قرآن کتاب زندگی
شورای امربه معروف و نهی از منکر به مناسبت هفته بسیج مسابقه دلنوشته ادبی برگزار میکند ....
شرکت کنندگان میتوانند جهت شرکت در مسابقه دلنوشته های خود را در قالب متن کوتاه به ما ارسال فرمایند....
توضیحات مسابقه 🚫
⚠️متن کوتاه و حداکثر در پنج سطر باشد
در متن دلنوشته
از کلمات
( بسیج ..شهید ... مقاومت ...ایثار ...) استفاده گردد
⚠️نوشتن نام ..نام خانوادگی ...شماره تماس ...سن ...استان ...الزامی است در غیر اینصورت معذوریم
⚠️شرکت در هر گروه سنی آزاد است
ارسال تا 12 آذرماه سال جاری
لینک ورود و عضویت در کانال
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
1655
در نشر و معرفی مسابقه به دوستان کوشا باشیم➡️
🔴همچین پیامی داشتین هرگز لینک رو باز نکنید چون این لینک جعلیه و کلاهبردار حسابتون رو خالی میکنه!
@goranketabzedegi
#تلنگر
❇️هیچی بدتر از سیاهی لشگر نمیتونه لشگر حق رو به خاک سیاه بشونه
✅به قول چارلی چاپلین اگه پشت حق واینمیستی حداقل برا باطل کف نزن.
🔥که اینجوری هم سر حق رو بریدی هم باطل سری تو سرا در میاره!
💠حضرت زینب از شمر و عمر سعد و حرمله نمیترسید اما وقتی جمعیت لشگر رو دید دلش لرزید.
🔹سیاهی لشگر هم دل اهل بیت رو لرزوند و هم دل دشمناشون رو قرص کرد!
🔴اینه قدرت قطره که اگه ترک دریا کنه دریا با اون عظمتش کویر میشه!
♦️خلاصه اگه تو لشگر حقم نیستیم،سیاهی لشگر باطل نباشیم.
💕 يَقُولُ الضُّعَفَآءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِنَ النَّارِ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا إِنَّا كُلٌّ فِيهَآ
@goranketabzedegi
#ورزش
خودمونیم انبیا هرکدوم برا خودشون ی #کوهنورد بودنا
🔰پیامبر میرفت کوه فاران(غار حرا)
⛰ارتفاع۶۲۹
🔰حضرت ابراهیم و حضرت موسی میرفتن روی کوه طور 🏔ارتفاع حدودا۲۰۰۰
(ظاهرا حضرت موسی کوه حوریث در یمن هم رفته همونجاس که از چاه آب کشید)
🔰حضرت نوح کوه های آرارات
🏔 ارتفاع حدودا۵۰۰۰
🔰حضرت عیسی میرفت کوه ساعیر
⛰ارتفاع۶۵۰
🔰زرتشت نبی سبلان کوه(اولواالعزم نیست )
🏔 ارتفاع ۴۸۰۰
🔰حضرت خضر کوه خضر
⛰ارتفاع ۱۰۰۰
📚مجمع البحرین
📚روائح
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
💠| یــادت باشد #Part_7 حمید که انگار متوجه قصد من از این حرف ها شده بود ،گفت:" شما هر چقدر هم ع
💠| یــادت باشد
#Part_8
جمعه بیست و یکم مهرماه سال ۱۳۹۱ روز عقدکنان من و حمید بود; دقیقاً مصادف با روز دحوالارض . مهمانان زیادی از طرف ما و خانوادهٔ حمید دعوت شده بودند. حیاط برای اقایان فرش کرده بودیم و خانم ها هم اتاق های بالا بودند. از بعد تعطیلات عید خیلی از اقوام و آشنایان را ندیده بودم. پدر حمید اول صبح میوه ها و شیرینی ها را با حسین آقا به خانه ما آوردند.
فضای پذیرایی خیلی شلوغ و پر رفت و آمد بود. با تعدادی از دوستان و اقوام نزدیک داخل یکی از اتاق ها بودم. با وجود ارامش و اطمینانی که از انتخاب حمید داشتم، ولی باز هم احساس می کردم در دلم رخت می شورند. تمام تلاشم را می کردم که کسی از ظاهرم پی به درونم نبرد . گرم صحبت با دوستانم بودم که مریم خانم، خواهر حمید، داخل اتاق آمد و گفت:« عروس خانم! داداش با شما کار دارد.»
چادر نقره ای رنگم را سر کردم و تا در ورودی آمدم. حمید با یک سبد گل زیبا از غنچه های رز صورتی و لیلیوم زرد رنگ دم در منتظرم بود. سرش پایین بود و من را هنوز ندیده بود. صدایش که کردم متوجه من شد و با لبخند به سمتم آمد. کت و شلوار نپوشیده بود. باز همان لباس های همیشگی تنش بود، یک شلوار طوسی و یک پیراهن معمولی، آن هم طوسی رنگ. پیراهنش را هم روی شلوار انداخته بود.
سبد گل را از حمید گرفتم و بو کردم. گفتم:« خیلی ممنون، زحمت کشیدین.» لبخند زد و گفت:"قابل شما رو نداره هر چند شما خودت
گلی."
▫️▪️▫️
بعد هم گفت:" عاقد اومده تا چند دقیقه ی دیگه خطبه رو بخونیم. شما آماده باشید." با چشم جوابش را دادم و به اتاق برگشتم.
هر دو مشغول خواندن قرآن بودیم. عاقد وقتی فهمید من حافظ چند جزء از قرآن هستم، خیلی تشویقم کرد وقول یک هدیه را به من داد. بعد جواب آزمایش ها را خواست تا خطبه عقد را جاری کند.
حمید جواب آزمایش ژنتیک را به دستش رساند. عاقد تا برگه ها را دید گفت: « این که برای ازدواج فامیلی شماست، منظورم آزمایشیه که باید میرفتید مرکز بهداشت شهید بلندیان وکلاس ضمن عقد رو میگذروندین.»
حمید که فهمیده بود دسته گل به آب داده است در حالی که به محاسنش دست میکشید، گفت: «مگه این همون نیست؟ من فکر میکردم همین کافی باشه» تا این را گفت در جمعیت همهمه شد. خجالت زده به حمید گفتم: «میدونستم یه جای کار میلنگه، اون جا گفتم که باید بریم آزمایش بدیم، ولی شما گفتی لازم نیست.»
دلشوره گرفته بودم، این همه مهمان دعوت کرده بودیم، مانده بودیم چه کنیم! بدون جواب آزمایش هم که عقد دائم خوانده نمیشد، به پیشنهاد عاقد قرار شد فعلا صیغه محرمیت بخوانیم تا بعد از شرکت در کلاس های ضمن عقد و دادن آزمایش ها، عقد دائم در محضر خوانده شود.
لحظه ای که عاقد شروع به خواندن کرد، همه به احترام این لحظات قشنگ سکوت کرده بودند و ما را نگاه میکردند. احساس عجیبی داشتم. صدای تپش های قلبم را میشنیدم. زیر لب سوره یاسین را زمزمه میکردم. در دلم برای برآورده شدن حاجات همه دعا کردم.
لحظه ای نگاهم به تصویر خودم و حمید در آیینه روبرویم افتاد. حمید چشمهایش را بسته بود، دستهایش را به حالت دعا روی زانوهایش گذاشته بود و زیر لب دعا میکرد.
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
ادامه دارد.....
08-Yoosof-4-34-Haqqah-1-12.mp3
14.5M
#تلاوت
💌 #یوسف_حاقه
تلاوت سورهی یوسف
و سوره ی مبارکه حاقه
استاد مصطفی اسماعیل
هدیه محضر شهدای اخیر
•┈┈••✾••┈┈•
#معرفی_محصولات_قرآنی
#نرم_افزار_قرآنی
✅ترجمه خواندنی قرآن کریم علی ملکی :
✍ ویژگی های برجسته نرم افزار:
- متن آیه و ترجمه تمامی آیات قرآن کریم به همراه صوت فارسی و عربی
- پخش خودکار آیه به آیه صوت عربی و فارسی
- ترجمه تفسیری و روان مناسب برای نوجوانان و جوانان
- قابل استفاده برای نابینایان عزیز
- عکس نوشته ساز اختصاصی با آیه و ترجمه قرآن
- قابلیت دانلود صوت عربی و فارسی سوره ها
- نشان کردن آیات
- فهرست مشاهدات اخیر
- جستجوی سریع در قرآن و ترجمه
- صفحه بندی منطبق با قرآن
- حالت شب و روز
- قابلیت شخصی سازی قلم
- رابط کاربری زیبا و راحت
📥لینک دانلود و نصب در بازار اندروید
http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.trk.qur&ref=share
•┈┈••✾••┈┈•
#یک_آیه_تفکر
🌼 جایگاهِ عظیمِ زن
در بیانِ #قرآن_کریم
🌸 وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ.
📖سوره ی مبارکه تحریم ۱۱-۱۲
🌼 از عظمت و جایگاهِ زن در اسلام همین بسکه، دو زن به نام حضرت آسیه همسر فرعون و حضرت مریم سلام الله علیها، این قدر میتوانند رشد کنند و پیشِ خدا جایگاه دارند، که برای تمامِ اهل ایمان، "چه زن، چه مرد" الگوی ناب میشوند...
•┈┈••✾••┈┈•