✨﷽✨
#پندانه
🌼باز شدن درب جهنم با یک جمله!
✍مدتی است که این اصطلاح بین مردم رایج شده است: "اعصاب نداریم" و این جمله گویی کلید توجیه هر بداخلاقی و بدرفتاری شده است!اما آیا این جمله ما را از عواقب اعمال ناخوشایندمان تبرئه میکند؟مثلا بر اثر خستگی و کلافگی بر سر پدر و مادرمان یا دوست و همکارمان فریاد میکشیم و در نهایت با هزار تا منت گذاشتن میگوییم: "اعصاب نداریم" و انتظار دلجویی هم داریم!
پس کی میخواهیم حقالناسهای ناشی از این رذیله اخلاقی را از گردنمان برداریم؟ "پرخاشگری" رذیلهای سمی است که دنیا و آخرت ما را به باد میدهد. رذیلهای که ائمه معصومین علیهمالسلام به شدت از آن نهی کردهاند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:«در مسلمان دو خصلت روا نیست: بخل و بداخلاقى.» در حدیث دیگری از پیامبر صلى الله علیه و آله میخوانیم كه فرمودند: «بیشترین چیزی كه امت من به سبب آن وارد بهشت میشوند تقوی و حسن خُلق است.»
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «كاملترین شما از نظر ایمان كسی است كه اخلاقش نیكوتر باشد.»باید توجه داشته باشیم که تحمل ناملایمات و سختیهای روزگار برای ما آرامش دنیا و آخرت را در پی دارد و دامن زدن به این ناملایمات علاوه بر تیره کردن دنیایمان راهی مستقیم به جهنم است.
📚جهاد النفس وسائل الشیعة/ترجمه افراسیابى 69/281
📚احتجاجات/ترجمه بحار الانوار/ج35٠،2
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
💮💫💮💫💮💫💮💫💮💫
🌹 پنج صفت براےبهترین بندگان🌹
▪️حضرت امام رضا علیه السلام در پاسخ سائلے که گفت: بهترین بندگان چه کسانے هستند؟ فرمود: بهترین بندگان خدا داراے #پنج صفت مےباشند:
1⃣👈وقتےکارخیرےرا انجام داد،خوشحال شود؛
2⃣👈 زمانے که کار بدےانجام داد، استغفار کند؛
3⃣👈 موقعےکه نعمتے به دست آورد، شاکر باشد؛
4⃣👈 هنگامےکه مبتلا(به مصیبت) شد،صبر کند؛
5⃣👈 اگر از کسے بدےببیند ببخشد.
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
🔖 این داستان: هشدار!⚠️
📖 برگرفته از آیه ۱۹ سوره غافر
💌 #به_قول_خدا | #رمضان
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#میدونستی کتابهای آسمانی که تو قرآن اومده 4 تاست ولی کتابهای دیگری هم بوده که تو روایتی مجموعا
👌به جز قرآن که حتی ی نقطه هم توش کم و زیاد نیست
✅هیچ اثری از کتابهای آسمانی دیگه نمونده
💢عه پس این تورات و انجیل چین؟؟؟؟
✍چیزی که از این کتابها مونده فقط
جمع آوری چیزائیه که مردم به یادشون مونده بود
🔰تورات کنونی حدود پنجاه سال بعد از نابودی کامل کتاب اصلی جمع آوری شد
🔰انجیل حدود سیصد سال بعد از حضرت عیسی نوشته شد
📚قاموس کتاب مقدس مستر هاکس
📚علامه شعرانی
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
❓روش یادگیری توزیعی چیست؟🤔
🛠 یک تکنیک مفید برای تحکیم و تثبیت حفظ و محفوظات، 👈یادگیری توزیعی👉 نامیده است.
👤این تکنیک را میتوان به آب دادن باغچه تشبیه کرد.
🔻👈هم میتوان باغچه را یک بار در هفته و به مدت ۹۰ دقیقه آبیاری کرد،
🔻👈و هم اینکه ۳ بار در هفته و هر بار ۳۰ دقیقه به آن آب داد.
👀 اگر این کار را امتحان کنید خواهید دید که توزیع دفعات آبیاری به صورت ۳ بار در طول هفته باغچهی شما را در طول زمان سرسبزتر خواهد کرد، ولی اگر فقط یک بار به مدت ۹۰ دقیقه آبیاری کنیم ممکن است باغچه ما در ۶ روز باقی مانده پژمرده شود.
🔐 بعضی از حافظان قرآن برنامه حفظ و مرورشان را به صورت فشرده انجام میدهند،
👈مثلا به جای آنکه حفظ جدید را با فواصل زمانی تمرین کنند یک ساعت کامل تمرین میکنند و در ادامه تمرینی ندارند.
👈برخی دیگر از حافظان که هفتهای ۴ جز برنامه مرور دارند، در دو روز ۴ جز مرور میکنند و ۴ روز دیگر مروری ندارند.
👌✅ یکی از بهترین راهکارها برای تقویت حفظیات بهرهگیری از یادگیری توزیعی است.
یعنی؛
🔰کسی که صبح حفظ انجام میدهد، در ادامه هر دو یا سه ساعت به مدت ۱۰ دقیقه تا پایان روز، برای تمرین حفظ جدید وقت بگذارد.
🔰کسی که هفتهای ۳ صفحه حفظ میکند، روزانه باید نصف صفحه حفظ کند.
🔰کسی که در هفته ۴ جزء مرور میکند، روزانه باید ۱۵ صفحه مرور کند.
❇️همه این برنامهها را👆میتوان به صورت فشرده و یک یا دو روزه انجام داد، ولی از لحاظ کیفیت محفوظات دچار ضعف خواهد شد
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅عجیب اما واقعی است
ماجرای دهکدهای در فرانسه که همه اهالی آن مسلمان شده و به مذهب شیعه گرویدهاند و منتظر ظهور #امام_زمان (عج) هستند. اما در ایران اسلامی خودمان، جماعتی از نعمت حضور در این کشور شیعی با فرهنگ غنیاش برخوردارند و قدردان این نعمت بزرگ الهی نیستند!
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
✅پندانـــــــهـــ
هر وقت رزقت کم شد، خواستی زیادتر بشود، از همان اندکی که داری انفاق کن. وقت نداری، پول نداری، بدهکاری، اما از همان مختصری که هست به دیگران ببخش.
با صدق دل و خدایی. یک دفعه میبینی در باز شد و روزی سرازیر شد. خدا بیش و کم را کاری ندارد، با انفاق شما رزقت را بیشتر میکند.
💠 هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کین کیمیای هستی قارون کند گدا را
📚 حاج اسماعیل دولابی
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
لینک عضویت 🔰
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚 بـدون تـو هرگـز ♥️⃟📚 #قسمـت_بیست_و_چهارم داســتانــے کاملاً واقــعــے از زندگـــے شهـــید سید
♥️⃟📚بــدون تــو هـــرگــز♥️⃟📚
#قسمت_بیست_و_پنجم
درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران...
هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات،
ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید...
زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی
خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود...
–چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟...
–اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست...
–اما علی که گفت...
پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت...
–من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل
ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم...
توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ...
چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم...
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم...
–چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب
خانم؟...
غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود
... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده...
برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز
به این راحتی تموم نمیشه...
و حق، با حس دوم بود...
.
برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها شیفت های من، از همه طولانی تر شد ... نه تنها طولانی بلکه همه پشت سر هم
فشرده ... فشار درس و کار به شدت شدید شده بود ...
گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم ... از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم ... به حدی
خسته می شدم که نشسته خوابم می برد...
ادامه دارد...