eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
82 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 اگر یک صندوق و تابوت چوبی که فقط ساعاتی جسم پیامبری را لمس کرده، اینهمه تقدس و آرامش دارد، 🔹 پس چرا مرقد مطهر انبیاء و اهل بیت علیهم السلام، حالا شده أسباب شرک؟! ❌ اصلا این جماعت وهابی، قرآن را قبول دارند؟! 🌴 سوره بقره 🌴 🕋 التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ....إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ «248» ⚡️ترجمه: تابوت به سوى شما خواهد آمد (همان صندوقى كه) آرامشى از پروردگارتان ... همانا در اين موضوع، نشانه‌ى روشنى براى شما است، اگر ايمان داشته باشيد. 📚 @goranketabzedegi
محبت به اولاد2 🔸سالها گذشت تا خدا حضرت اسماعیل رو به حضرت ابراهیم داد ✅اولِ جوانیِ فرزند، که اوج محبت پدر به بچس، 💢بالاترین امتحان حضرت ابراهیم فرا میرسه معلومه اگه دلبسته به فرزند نباشه و دوسش نداشته باشه دیگه اصلا کار سختی نیست تا بخواد، امتحان سخت باشه. کار سخته که دست و دل حضرت میلرزه و از فرزندش کمک میخواد قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ 📜(صافات 102) ادامه دارد..... 📚 @goranketabzedegi
✨﷽✨ ✍ مال حرام ماندنی نیست 🔹پدری فرزند خود نصیحت می‌کرد. 🔸دو تکه سنگ در برابر او گذاشت و گفت: به نظر تو کدامیک از این دو سنگ، سفت و سخت‌تر هستند؟ 🔹پسر گفت: به گمانم هردو. 🔸پدر گفت: اما یکی از این دو، سنگ نمک است و برای خوردن و محوشدن به اراده او آفریده شده‌ است. پس این سنگ در هیچ بنایی جای نمی‌گیرد. 🔹پس بدان، خداوند اگر مالی از حرام جمع کنی و آن را سفت و سخت گردانی، چون از حرام خورده‌ای، آن هم بی‌گمان به حرام خورده خواهد شد، هرچند مراقبش باشی و سخت آن را نگه داری. 📚 @goranketabzedegi
🔹️نامرئی بودنِ فقر! 😔 🔸 تصویری که مشاهده می‌کنید عکسی از یک هنر خیابانی است که توسط کوین لی اجرا شده است. کوین شمایلِ این کودک را طوری روی پله‌ها ترسیم کرده که ناخودآگاه نامرئی بودن و مهم نبودن فقرا را به ذهن می‌آورد. تصویر این کودک هر روز توسط هزاران نفر لگد می‌شود و شاید هر روز چند نفر به این فکر کنند بابتِ موقعیت امروزشان چند انسانِ فقیرِ بی‌اهمیت را زیر پا گذاشته‌اند. حرف 📚 @goranketabzedegi
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طوطی پرنده ای که قرآن میخواند!!!!!! سوره مبارکه حمدو توحید رو هم ميخونه😊 خیلی جالبه حتما ببینید 📚 @goranketabzedegi
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایتی می فرماید: أَربعٌ مِن سَعادهِ المَرءِ أَن تَکونَ زَوجَتُهُ صالِحَه وأَولادُهُ أَبراراً وَخُلَطاؤُهُ صالِحینَ وَأَن یَکونَ رزقُه فی بَلَدِه.[1] چهار چیز موجب خوشبختی انسان است. 1⃣ اینکه همسرش صالحه باشد. 2⃣ دوم اینکه فرزندان خوبی داشته باشد، 3⃣ اینکه دوستانش انسان های صالحی باشند و 4⃣ اینکه رزق و زندگی او در شهر خودش باشد تا مجبور نباشد در بیابان ها و این شهر و آن شهر سرگردان باشد و دنبال روزی بگردد. این چهار مورد همه به دست خود انسان است. انسان از همان اول باید در انتخاب زوجه دقت کند و دنبال مال و اموال پدری او و یا جمال و زیبایی او نباشد بلکه صفات و کمالات اخلاقی را در نظر بگیرد. همچنین انسان می تواند با تربیت صحیح دارای فرزندانی خوب باشد. انسان باید دقت کند که فرزند او با چه افرادی رفت و آمد دارد و چه کارهایی انجام می دهد. همچنین دوستان انسان هم بسته به انتخاب خود انسان هستند. انسان باید ببیند که دوستانی که انتخاب می کند به سبب مال و منال آن هاست یا به سبب صلاحیت های اخلاقی و صفات برجسته ی خدایی در آنها وجود دارد. اما اینکه رزقش در بلدش باشد شاید اشاره به این نکته باشد که کسانی که زندگی اشان در یک نقطه متمرکز است آنها می توانند منبع اقتصادی بهتری برای خود و جامعه باشند بر خلاف کسانی که دائما به اینجا و آنجا می روند. [1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص204، حدیث 257 📚 @goranketabzedegi
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠در بن بست‌های زندگی، ایمان محک می‌خورد.
لطیفه قرآنی 😁 (آئين پرخورى!! ) 🌹از پرخورى پرسيدند: كدام آيه قرآن را بيشتر دوست دارى ؟ گفت : ما لَكُم اَلا تَأكُلُوا( چرا نمیخورید) 🌹پرسيدند : كدام دستور قرآن را بيشتر بكار مى بندى ؟ گفت : كُلُوا وَ اشرَبُوا(بخورید) 🌹پرسيدند: كدام دعا قرآنی را ورد زبان ساخته اى ؟ گفت : رَبَّنا اَنزِل عَلَينا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ(خدایا سفره ای از غذابفرست) 📚 @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚دمـشق شهـر عشق♥️⃟📚 #Part_12 دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برا
♥️⃟📚دمشق شـهر عشق♥️⃟📚 داستانـــي کاملا واقعــی از دخــتری ایرانــی که به بهانه آزادی پشت و پا میزند به خانواده و تمام اعتقاداتش... ✍به قلم خانم فاطمه ولی نژاد از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان میکشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح سوریه را از یادش نمیبرد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید البته ولید اینجا رو فقط به خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم!« دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم و او به اشکهایم شک کرده و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد از اینجا با یه خمپاره میشه زینبیه رو زد! اونوقت قیافه ایران و حزب الله دیدنیه!« حالا می فهمیدم شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید شنیدن نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و شیعه را به تمسخر گرفت :»چرا راه دور بریم؟ شیعه ها تو همین شهر سُنی نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم! نمیفهمیدم از کدام حرم حرف میزند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید. وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد. تمام درها را به رویم قفل کرد، میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از عشق کشید نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا به زودی جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمه ای بخوره، پس به من اعتماد کن!« طعم عشقش را قبلا چشیده و میدیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بی رحمانه دلم را میسوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس،تسلیم وحشی گری اش شده بودم که میدانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت و من از غصه در این غربت ذره ذره آب میشدم. اجازه نمیداد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه کنیزش بودم که مرا تنها برای خود میطلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت میکردم دیوانه وار با هر چه به دستش میرسید، تنبیه ام میکرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات میشد، سعد تا نیمه شب به خانه برنمیگشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره ها میجنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله های مفتولی نمیشدم که دوباره در گرداب گریه فرو میرفتم. دلم دامن مادرم را میخواست، صبوری پدر و مهربانی بی منت برادرم که همیشه حمایتم میکردند و خبر نداشتند زینبشان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد نازنین!« با قدم هایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شبها تمایلی به هم نشینی اش نداشتم که سرپا ایستادم و بی هیچ حرفی نگاهش کردم. موهای مشکی اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت باید از این خونه بریم! برای من که اسیرش بودم، چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بی تفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :»البته تنها باید بری، من میرم ترکیه! باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظه ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و میدانستم زندان بان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و میترسیدم مرا دست غریبه ای بسپارد که به گریه افتادم. از نگاه بی رحمش پس از ماه ها محبت می چکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم! ✒️ ادامه دارد...
❤️ بدانید که فخرفروشی شما را غافل می‌‌کند 📖 سوره تکاثر، آیه ۱ 📚 @goranketabzedegi
✨﷽✨ 🌼شش برکت عظیم سجده 1️⃣به خداوند بزرگ نزدیک تر می شوی حضرت امام صادق علیه السلام : نزدیكترین حالت بنده به خداوند عزیز وقتی است كه در حال سجده باشد و گریه كند. 📚کافی ج 2ص 483 2️⃣کمر شیطان را میشکنی حضرت امام صادق علیه السلام: بنده حق چون سجده را در جائى كه كسى او را نمى بیند طولانى كند شیطان میگوید: واى بر من فرزندان آدم اطاعت كردند و من عصیان ورزیدم، و سجده كردن و من امتناع نمودم. 📚بحار ج 85 ص 163 3️⃣ گناهانت پاک می شود شخصی خدمت پیامبر صلوات الله تعالی علیه آمد و گفت: گناهانم بسیار و عملم اندك است. فرموند: سجده های خود را زیاد كن، زیرا آنگونه كه باد، برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد. 📚بحار ج 82 ص 162 4️⃣دعایت مستجاب می شود حضرت امام صادق علیه السلام : در حالى كه در سجدهاى دعا كن زیرا نزدیك ترین حالت عبد به پیشگاه خداوند مهربان در سجده بودن اوست خداوند بخشنده را در آن حال براى خیر دنیا و آخرتت بخوان 📚بحار ج 85 ص 132 5️⃣بهشتی می شوی مردی به حضرت رسول اکرم صلوات الله تعالی علیه عرض كرد: دعا كنید كه خدای آمرزنده مرا به بهشت برد. حضرت علیه السلام فرموند من دعا می‏ كنم لیكن تو مرا با سجده‏ های زیاد و طولانی كمك كن تا دعای من مستجاب شود 📚حکمت عبادات حضرت آیت الله جوادی آملی ص 106 6️⃣باپیامبر مهربانیها محشور می شوی مردى خدمت پیامبر اكرم علیه الصلوه و السلام رسیده گفت مرا دستورى بیاموز كه خداوند منان مرا با شما محشور نماید. حضرت علیه السلام فرموند : اگر بخواهى خدای خوبیها تو را با من محشور نماید باید سجده ات را طولانى كنى در پیشگاه پروردگار قهار. 📚منتخب میزان الحکمه ص264 ‌‌‎‌ 📚 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این وروجک چه با نشاط و حرفه ای ، برای اینکه توپ به عدد مورد نظر برسه ، مسیرها رو تغییر میده .. 🔻بازيش چیا میخواد؟! 🎯 خمیر بازی 🎯 توپ کوچک 🎯دستان توانای شما همین...☺️ _بازی برای توانمند سازی والدین 📚 @goranketabzedegi